«از هیچ کرده بهتر»، ادبیات کاربردی تمسخر است. یقین ندارم کسانی که همانند پدران شان سال هاست در دنیای دیو و پری سیر می کنند و گذشته را مدینه ی فاضله پنداشته اند، مثلاً زمانی که تفکر یک ستمی غلیان می کند، واقعیت های تلخی را که بیرون از کشور در سایر مناطق جهان سوم (تاجکستان و یا ایران) وجود دارند، بپذیرند.
مصیبت جاری که پایانی نیافت و در هر کنج آن، کاستی و شکسته گی نمایان است، می تواند این ذهنیت را القا کند تا در نوادر روزگار شاهد باشیم پیرامون ما نیز دل فریبی هایی دارد که در روزگار آرامش، به هیچ می گرفتیم.
در بخش دوم فلم جالب و کمیدی «اخراجی ها» که از پُر فروش ترین فلم های سینمای پس از انقلاب ایران است، جالب تر این که وقتی جمهوری اسلامی در چنگ به اصطلاح روشنفکر غربگرا می افتد، سالیان فاتحه اش رسیده اند، محتوا در جهت توجیه تحول مذهبی، چنان جاذبه دارد که حداقل عمر مخالفان کنونی ولایت فقیه کافی نخواهد بود پایان این حاکمیت را مشاهده کنند.
در قسمتی از فلم اخراجی ها که توام با اختطاف طیاره ی مسافربری ایران از سوی دو جوان ناراض ایرانی است، مسافران پس از آن که آگاه می شوند قرار است طیاره ی ربوده شده به عوض لندن و اروپا به عراق نزول کند، ناراحت می شوند. یکی از میان آنان با تمسخر رو به سوی اختطافچی کرده و می گوید:
عراق هم کشوری است که باید به آن جا برویم؟ به لندن یا اروپا برو که ارزش رفتن دارد. این نگرش تمسخر آمیز مسافران ایرانی به عراق که شاید در داشتن موقعیت اقتصادی، نظامی وغیره در زمانی که این فلم ایرانی، حاکمیت شهید صدام حسین را ترسیم می کرد، هرگز کمتر از ایران نبود، ما را با تداعی افغانستان پیش از بحران که آرام بود، مواجه می کند.
کشور ما در مواردی زودتر از بعضی کشور های جهان و همسایه گان، صاحب سیستم های نو می شود. مطبوعات و رسانه ها، فرهنگ و انکشافات مدنی، تا زمانی که ایران از پول نفت جلو می افتد و سرمایه گذاری های بزرگ شوروی در آسیای میانه، جغرافیای بخارای عقب مانده، متحجر و سنت زده را تغییر می دهند و در مجموع، دولت های پیرامون ما بر اثر بحران افغانستان جلو می افتند، در محدوده ی بسته و محاصره شده، به خوبی و با کفایت اداره شده اند که تا هفت ثور، مرحله ی مجزای بررسی تاریخ معاصر می باشند.
این که ایران با روکش چند شهرک و شهری هایی که فقط با پول نفت، حیثیت ظاهری دارند و در اوج کشاکش ها و ستم ملی که با ابعاد ترکی، کردی، بلوچی و عربی، بیشترین سیمای نزار برای گسست اند و در سوی دیگر، تاجکستان عقب مانده، مجزا از فرهنگ های محلی با داشتن نصف جمعیت غیر تاجک که اکثریت اوزبیکان اش، حسرت پیوستن با اوزبیکستان را می خورند، اگر سایه ی سربازان روس نباشد و بستر روسیه، کارگر تاجکستانی را کار ندهد، چه قدر وزن و قافیه خواهد داشت؟
برای کسانی که در بحران افغانستان زاده شده اند و به اصطلاح به «از هیچ کرده بهتر است»، خو گرفته اند، باید هم آرمان شهر های کشور های همسایه بد نباشند. اگر در کشور های پیرامون خویش دنبال جای نسبتاً خوب باشیم، آرمان شهر های جهان سومی وجود دارند. کشور هایی مانند ایران و تاجکستان، جاذبه آفرین می شوند تا شماری نسخه های آن ها را مُدل های ترقی و پیشرفت ارایه کنند، بنابراین نباید شکایت کنیم:
خانه ی گلین، بهتر از خانه ی «ویران» است!
جهان سوم می تواند جاذبه ایجاد کند، اما زمانی از این جاذبه مستفید می شود که توازن از میان برود. در طول جنگ های انقلابی، اخوانی، داخلی و تروریستی که حالا به چهل سال می رسند، به هر اندازه ای که از خشت و خانه ی ما کاسته اند، به همان میزان به خشت و خانه ی همسایه گان افزوده اند.
افغانستان ویران و بحرانی ما، هر ناکجا آباد جهان را سوم را جاذبه دار می سازد. بی هیچ نیست که مردم ما بدترین توهین ها، تحقیر ها و زنده گی پست و خفت بار در ایران، پاکستان و تاجکستان را تحمل می کنند.
در بازار آزاد افغانستان، دکان هایی برای فروش جاذبه ی کشور های جهان سوم نیز گشوده اند که گاه با چاپ کتب، گاه با نشرات رسانه یی و زمانی با نمایشگاه های کشور های عقب مانده، تمدید می شوند.