(بازسازی کاخ های دارالامان، سراج العماره ی پروان و چهل ستون)
در افغانستان عزیز، چند گونه میراث فرهنگی داریم که در زمینه ی ابنیه، چند نوع می شوند. یکی بنا های بسیار قدیمی اند که با ماهیت عصر حجر، شامل فرهنگ مغاره نشینی نیز اند. این نوع ابنیه بیشتر با تایید اعداد و ارقام، باعث می شوند از کنار بدوی بودن آن ها بگذریم. شکل دوم، تعدد و کثرت میراث فرهنگی بودیسم و هندوییسم است که زیادترین یادگار های آن، مجسمه ها و امکان مذهبی اکثراً تخریب شده و غیر قابل استفاده می باشند. سومین نوع به دوره های پس از حضور شکوهمند اسلام می رسد که حداقل در هزار سال در مقاطع مختلف توحش، به اندازه ای ویران و تخریب شده اند که اگر جعلیات خراسانی- فارسی را نیز کنار بگذاریم، به جز چند مسجد، منار و توده های خاکی قلاع، چیزی که مستعمل باشد، ندارند.
چهارمین نوع ابینه و میراث فرهنگی ما که بسیار مهم است، سازه هایی بیش از صد سال اخیر اند که از امارت مرحوم امیر شیرعلی خان آغاز و تا پایان حکومت های کمونیستی، بیشترین رونق مدنی ما را مدلل می کنند. این خصوصیت، افزون بر تاریخی بودن و استتیک، قابل مصرف است. گاه در شوخی های سیاسی یادآوری می کنیم که اگر میراث فرهنگی پشتون ها نمی بود، هیچ چیزی که باعث پرده ی اقتدار سیاسی ما شود در افغانستان وجود نداشت. در جنگ های داخلی که تمام تنظیم ها در آن ها سهیم بودند، کثرت و تعدد ابنیه ی تاریخ معاصر به اندازه ای بود که پس از جنگ ها نیز جایی در سایه ی آن ها یافت می شد.
بازسازی کاخ های دارالامان، چهل ستون و اینک سراج العماره ی پروان که با تقاضا های مکرر مردم متدین و شریف پروان، حکومت را مجبور کرد به آن توجه کند، از خبر های اندک، اما بسیار مسرت بخش است. احیای آن ابنیه ی تاریخی که مورد استفاده نیز باشد، چند بُعد مثبت دارد. در کنار تبارز تاریخی در شرایطی که با داعش و القاعده در پی حذف هویت ما نیز برآمده اند، حد فاصل با جناح هایی بیشتر می شود که در جریان چهل سال اخیر، هرچند افغان، اما در تاریخ پاکستان و عربستان، دکتورا و مهارت دارند. کره گان مدارس پاکستانی، سنگ و کلوخ تاریخ عربستان را بیشتر از شکوه تاریخی کشوری می دانند که خیال دارند در آن جا حکومت کنند. این بیگانه ستیزی، مردم ما را با بلای اخوانیسم سیاسی مواجه کرد که جز توهین و تحقیر، با اولویت های انسانی و افغانی ما بیگانه بود.
خصوصیت مدنی معاصر، ما را قادر می سازد با تعیین خطوط واحد سیاسی، از اضرار توهمی به دور بمانیم که مثلاً به نام خلافت اسلامی عتیقه، پای هر سگ و خر بیگانه را به نام برادر اخوانی در مقدرات ما شریک می سازند؛ زیرا مرز های آن دوره، فاقد خصوصیات جیوپولیتیک بودند.
استفاده از ابنیه ی تاریخی معاصر، اماکنی نیز شمرده می شود که می توانند برای محافل و گردهمایی های فرهنگی و مردمی به مردم کمک کنند. و بالاخره احیای دست آورد های بیش از صد سال اخیر با تداعی خاطرات روزگار خوب، به مردم ذهنیت می بخشند با وقوف بیشتر به ارزش های خویش، از فجایعی جلوگیری کنند که با حذف تاریخ آنان، می خواستند در زمین خالی، برای فراریان بنیادگرا، مدینه ی فاضله بسازند.
برای احیای کاخ های دارالامان، چهل ستون و سراج العماره ی پروان، بدون استثنا به همه مبارکباد می گوییم. از هر اقدامی در این راستا از هر کسی که مجری و طراح آن باشد، حمایت می کنیم. نیاز به بازسازی تاریخی که ما را به نام «ملت افغان» پیوند داده است، مهمتر از هر چیزی ست. در این احیا، مصالح ما به نام خانه ی مشترک افغانستان، وجود دارند. وقتی در خانه ی خویش، فارغ از هیاهوی بیگانه، خوش باشیم، حفظ آن به فرهنگ وقایه کمک می کند.
ما بیش از این که در زمینه ی مدنی، ضرورت داشته باشیم، نیاز داریم در زمینه ی تاریخی، ارزش هایی را حفظ و تداعی کنیم که ما را در این جغرافیه به نام افغان، ذهنیت می دهند تا در محدوده ی سیاسی آن با اطمینان خاطر از این که گذشته داریم، به آینده برویم. تداعی تاریخ پُرشکوه و ملموس که نیاز های عمرانی ما را نیز مرفوع می کند، باور های حفظ تمامیت ارضی را تعمیم می دهد؛ زیرا مفهوم حب وطن من الایمان در جایی معنی می یابد که در گذشته ی آن، گذشته ای که بی نیاز از تحلیل های مذموم عصبیت ضد افغانی باشد، واضح می سازد شکوه داشته ایم. در این نمونه، توجیه ی اشتراکات فرهنگی منطقه یی، به هیچ بیگانه ای اجازه نمی دهد شریک خوان ما شود.
کار احیای کاخ باشکوه سراج العماره ی پروان:
https://www.facebook.com/533899880412030/videos/439240186860685/