محمد علی سمیع

علی سمیع *

چنان بنظر می رسد که ستراتیژی اخیر و پاکستان ستیزانۀ رییس جمهور آمریکا، به هراس های کابل و مردم افغانستان نقطۀ پایان گذاشته خواب های دیرینۀ مردم افغانستان را با وارد نمودن فشار و انتقادات سریح از عمل کرد و برخورد دوگانۀ پاکستان، به حقیقت تبدیل نموده است. این موضوع پاکستان را به سراسیمگی روبرو نموده است، زیرا شنیدن سخن های همچو پاکستان حامی تروریست و لانۀ امن هراس افگانان در منطقه بوده، باعث درازای جنگ و در خطر اندازی پرستیژ جهانی آمریکا و جانباختن سربازان اردوی آمریکا در جنگ افغانستان می باشد، از آدرس رییس جمهور آمریکا واقعا نمایانگر آن است که افغانستان و آمریکا در برابر پاکستان و هراس افگنان از حلقوم مشترک صدا بلند می نمایند. اما از سوی دیگر، اگر موضعگیری های جدید آمریکا را با ساختار ها و بستار های امروزی کشور ها و قدرت های منطقه و اهمیت بستگی های افغانستان با آنها را اندکی ژرف نگرانه مورد مطالعه و مقایسۀ تحلیلی قرار دهیم، پس در خواهیم یافت که افغانستان در پهلوی دستیابی به یگانه و ملی ترین آرمان هفتاد سالۀ خود، از دید روابط بین المللی و سیاست امنیتی و دفاعی منطقوی، هنوز هم در معرض تهدید ها و کشمکش های سرسام آور نیز قرار دارد. اینجا با پی هم گزاری امکانات، چانس ها و تهدید های منطقوی و جهانی افغانستان را با درنظرداشت ستراتیژی جدید آمریکا و مقتضیات و برنامه های منطقوی برخواسته از نظم نوین جهان، مورد مطالعه و ارزیابی دقیق قرار می دهیم.   

چرخش ها و تغیرات سیاسی، اقتصادی و امنیتی که در سالهای اخیر در میان کشور های اورآسیا  (Eurasia)  رقم خورده است یکی از شاخصه های اصلی تغییر سیاست و موقف آمریکا در برابر پاکستان و منطقه می باشد. اینکه پاکستان حامی اساسی رشد و بقای تروریزم در افغانستان بوده و می باشد هیچ گاهی هم از دید آمریکا مخفی نبوده است، اما از آنجای که پاکستان برای آمریکا «همپیمان عمدۀ بیرون ناتو» و همنوای دوران جنگ سرد بوده است، آمریکا هراس افگن پروری آنرا هیچگاهی همچو تهدید امنیتی بخود و نیروی های خود نپنداشته است. حالا چنان بنظر می رسد که ساختار روابط میان قدرت ها و طرف ها در منطقۀ اورآسیا  پس از گذشت دونیم دهه از فروپاشی نظم جهان دو قطبی، خاصیت و سیمای جدید را بخود گرفته است. دقیقا همین موضوع باعث شده تا آمریکا بر ستراتیژی « موازنۀ قدرت» خود در منطقه تجدید نظر نماید.  

هنگامی که دونالد ترامپ در آستانۀ تسلیم گیری دفتر کاری ریاست جمهوری آمریکا از رییس جمهوری قبلی آنکشور قرار داشت، مردم افغانستان و بخصوص قشر سیاسی این کشور، خوشبین بر آن بودند که تنش های آنکشور با قدرت های بزرگ جهان مخصوصا با روسیه، پایان می یابد. آمریکا با چین نیز بیشتر نزدیک شده هردو و یا هم هر سه قدرت بزرگ جهانی و منطقوی، دست به دست هم داده در راستای احیای دوبارۀ ثبات جهانی کوشا می شوند. از آنجای که دونالد ترامپ در جریان کمپاین های انتخاباتی خود متعهد بر دوام سیاست های هراس افگن ستیزانه بود، قشر سیاسی افغانستان چنان می اندیشیدند که آمریکا پس از احیای روابط سیاسی و امنیتی با قدرت های بزرگ اورآسیا، با داشتن حمایت کلی و فراگیر منطقوی بالای پاکستان فشار های بیشتر وارد می نماید. در نتیجه پاکستان با تهدید انزوای منطقوی روبرو، و ثبات پایدار و امنیت بهتر در منطقه حکم فرما و افغانستان دوباره به مرکز همکاری ها میان قدرت های جهانی و منطقوی تبدیل می شود. اما اینکه افغانستان در سیاست خارجی آمریکا جایگاه جدید را اتخاذ نموده است را حتی تا امروز هم کارشناسان امور مربوطه در افغانستان متوجه نشده اند.

حال جنبۀ عملی و غیر عملی این انتظار ها را در بازتابهای قدرت های بزرگ و دخیل در قضایای افغانستان و منطقه، جستجو و بعد از آن برایند های احتمالی ستراتیژی جدید آمریکا در قبال پاکستان و برگشت ثبات پایدار به افغانستان را پیش بینی می نماییم.

در اصل، موضوع ستراتیژی جدید آمریکا در قبال افغانستان، پاکستان و مسئلۀ جنگ بر تروریزم، برای پاکستان قابل پیش بینی بوده است. همینکه رییس جمهور آمریکا دستور داد تا موقف نمایندۀ خاص آمریکا برای افغانستان و پاکستان منحل و قضیه ی افغانستان به دیپارتمنت آسیا جنوبی و آسیای میانه محول گردد، حکومت و کارشناسان روابط بین المللی و سیاست امنیتی پاکستان پی بردند که اداره ی جدید آمریکا، بیش از این به دریافت راه حل دیپلوماتیک قضیۀ افغانستان همچو حکومت قبلی، باورمند نمی باشد و اقدامات سختگیرانهۀ را شاید روی دست گیرد.

پاکستان در این زمینه دو چرخش را از آمریکا انتظار داشت: اول اینکه آمریکا پیمان ستراتیژیک  «همپیمان عمدۀ غیر ناتو» آمریکا-پاکستان را به تعلیق در میآورد و کمک های مالی و نظامی خود را متوقف می سازد. دوم اینکه آمریکا نقش هندوستان را جهت حل چالش ها در افغانستان برازنده می سازد.

پاکستان بر اساس اطلاعات بدست داشته از نمایندگی های سیاسی، دیپلوماتیک و لابی خود، باورمند است که توانایی ها و علایق آمریکا در افغانستان در حال نزول قرار دارد و در پی خروج با آبرو از افغانستان می باشد. بنا بر این ملحوظ، اقدامات پاکستان ستیزانه ی اخیر آمریکا را ناشی از هراس از باخت تلقی می نماید. به همین دلیل قبل از آنکه آمریکا ستراتیژی جدید و پاکستان ستیزانۀ خود را پیاده نماید، به ایجاد راهکار های ستراتیژیک و مشترک منطقوی زیر نام «روسیه، چین و پاکستان باید شکست و ریخت های آمریکا را در افغانستان پاک نماید» پرداخته است. هدف چنین تحرکات و چرخش های جیوپولیتیکی از یکسو قدرت نمایی تهدید آمیز  می باشد و از سوی دیگر ارزش جیوپولیتیکی پاکستان را نزد آمریکا و غرب می تواند بالا ببرد. پاکستان در این راهکار، کشور های همچو روسیه و چین را در محراق توجه قرار داده است تا در صورتی تغییر برنامه ی آمریکا در منطقه، بتواند با استفاده از نقش خود و آن دو قدرت بزرگ اقتصادی و نظامی، مثلث جدید را تشکیل و آمریکا و افغانستان را در انزوای کلی منطقوی روبرو نماید. و یا هم در صورت بقای گرمی روابطش با غرب، پل ارتباطی میان غرب و قدرت های بزرگ منطقه، در جریان ها و سازمان های همکاری های سیاسی، اقتصادی و امنیتی اورآسیا  باشد. البته پاکستان باورمند است که برای چنین یک جریان، تقاضای سرشار در میان کشور های فوق الذکر نیز وجود دارد. به همین ملحوظ این سه کشور اقدام به نشست های سه گانه و چهار گانه در پاکستان و مسکو نموده اند تا راه حل صلح آمیز و ایجاد ثبات سیاسی در افغانستان و منطقه را دریابند.گزارشات نا تایید شده می رسانند که بعضی از نماینده های طالبان نیز در این نشست ها حضور به هم رسانیده اند، زیرا تمامی طرف ها در مورد موجودیت داعش در افغانستان و منطقه نگرانی دارند و حتی گزینۀ استفاده طالب در برابر داعش را نیز غور وبررسی دارند.  

از سوی دیگر دیده می شود که ستراتیژی پاکستان ستیزانۀ دونالد ترامپ و برازنده سازی نقش هندوستان در مسئلۀ افغانستان، از سوی کشور ها و قدرت های اورآسیا همچو چین و روسیه نه تنها که استقبال نگردیده است، بل موضعگیری های پاکستان پرورانۀ را نیز از سوی ایشان در قبال داشته است که ذیلا به آنها اشاره می نماییم:

وزارت خارجه چین بعد از گفته های آقای ترامپ و برنامۀ وارد نمودن فشار ها بر پاکستان، طی کنفرانس مطبوعاتی خاطر نشان نمود که «پاکستان در خط مقدم مبارزه علیه تروریزم قرار دارد و در امر نابودسازی تروریزم طی سالهای متمادی فعالانه کوشش و فداکاری ها نموده است، همچنان سهم مهم خود را در امر حفظ ثبات و صلح منطقوی و بین المللی گرفته است. ما باورمند هستیم که جامعه ی بین المللی باید بطور واضح کوشش های پاکستان بر ضد تروریزم را برسمیت بشناسد».

چین و پاکستان در قرن بیست بعد از برخورد های مسلحانه بر سر منازعات مرزی با هندوستان، کشور هند را دشمن مشترک خود یافتند و با همدیگر پیمان های دوستی و همکاری های ستراتیژیک سیاسی، نظامی و اقتصادی را به امضا رسانیدند. معادله ی موازنۀ قدرت در منطقه از سوی چین و پاکستان از همان زمان الی امروز به همین شکل ترسیم گردیده است. در سال های پسین حکومت چین روی یک سلسله سرمایه گزاری های دراز مدت اقتصادی و برنامه های تمویل پروژه های زیربنایی در پاکستان نیز اقدامات عملی را آغاز نموده است.

همچنان هندوستان و اتحاد جماهر شوروی بعد از تقابل با چین و نزدیکی جیوپولیتیکی پاکستان و چین با غرب و همنوایی ایشان در کشمکش های منطقوی، دارای مقاصد جیوپولیتیکی مشترک گردیده در برابر چین و پاکستان و غرب، موازنه ی جدید ستراتیژیک و جیوپولیتیکی را به میان آوردند که تا امروز پا  برجا بوده است.      

این ساختار های جیوپولیتیک منطقوی، برخواسته از سیاست های امنیتی و دفاعی، در چهارچوب نظم جهان دو قطبی، هنگامی که هردو قطب با حفظ موازنۀ قدرت، هم در متن جریان ها نقش اساسی و محوری را بازی می کردند و هم از روریایی مستقیم با همدیگر خودداری می نمودند، به میان آمده بود.

این ساختار های امنیتی و دفاعی همیشه در سطح ادنی، میان کشور ها و قدرت های منطقوی به میان می آمدند. کشور ها بر اساس تقاضا، ساختار، شکل و بستگی های سیاسی-اجتماعی و سیاسی-اقتصادی خویش به یکی از قطب های جهان وابسته می گردیدند تا در سطح اعلی سیاسی جهانی از حمایت و پوشش آنها برخوردار باشند.

نباید بدست فراموشی بسپاریم که نظم سیاسی و اقتصادی جهان همواره در مسیر رشد، انکشاف و تکامل تدریجی خود قرار دارد و به شکل سلسله وار یکی را پشت سر گذاشته با تاثیر پذیری از جریان ها، ضرورت ها و فاکتور های جدید، وارد دورۀ نوینتری می شود. جهان ما الی سال 1989 در گرو نظم دو قطبی و جنگ سرد قرار داشت و بعد از فروپاشی اتحاد جماهر شوروی، از سال 1991 الی 2008، نظم جهان یک قطبی با رهبری آمریکا و غرب بر روزگاران جهان حاکم می گردد. اگرچه هستند دانشمندانی که این دور را مرحله ی گزار از نظم سیاسی جهان دو قطبی به چند قطبی نامیده اند، اما در هردو صورت اقتصاد و سیاست جهانی در این دور در ایالات متحده آمریکا متمرکز و غربی می باشد. اما بحران های اقتصادی و مالی برخواسته از آمریکا و نظام اقتصادی و مالی غربی در سال 2008، کشتزار های تازه را برای نوده زنی و شگوفایی جریان های سیاسی و اقتصادی به ارمغان آوردند. فرصت ها مساعد گشت تا روزنه های جدید به عوض پیروی از نظم جهان یک قطبی به میان آیند.  جهانی شدن آمریکایی (American Globalisation) یا جهانی شدن یک قطبی و یکجانبه جای خود را به گلوبل پارتنرشیپ (Global Partnership) و یا هم مشارکت جهانی تبدیل نموده، مفهوم و معنی جدید را بر نظم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان وارد نموده است.

نظم امروزی نه تنها بر تاثیر بیرون مرزی بی همتای آمریکا که برندۀ جنگ های داغ بر علیه فاشیزم و سرد در برابر کمونیزم بی خدا می باشد، دیگرگونی ساختاری وارد نموده است که حتی بستار های جیوپولیتیکی، سازمانی، سیاسی و نظامی باقی مانده از دوران جنگ های سرد را نیز بر هم شکسته است.

در ماه دسمبر سال 2014، رییس جمهور روسیه ستراتیژی جدید روابط و سیاست خارجی روسیه را در تالار وزارت خارجۀ آنکشور برای دیپلوماتان روسی به معرفی می گیرد. موضوع «هر کشور حق دارد تا متفاوت باشد» نکته ی اساسی و محوری این ستراتیژی جدید روسی می باشد. روسیه این ستراتیژی را در جواب به ستراتیژی تحمیل دیموکراسی که از سوی آمریکا بر دیگران تطبیق می شد، به هم ریخته است. از سال 2011 الی 2017، تفکر روسی با تفکر آمریکایی در روریایی و رقابت قرار داشت. روسیه بر اصل حمایت از متفاوت بودن ها به عوض پذیرفتن نقش رهبری آمریکا بر نظم جهان، در کشمکش قرار دارد. این جریان باعث شد تا برنامه های غرب بر ایران تطبیق نگردد، سرزمین از دست رفته ی سوریه دوباره بدست حکومت و دولت سوریه افتد، حتی اینکه ترکیه ی که عضو فعال ناتو و یکی از حامی های سرسخت غرب در دوران جنگ های سرد و ما بعد آن بود، آهسته آهسته دیزاین سیاسی-غربی خود را به نحو متفاوت سازد و برای بقای نظم و تفکر امروزی ترکی، به خریداری سیستم های دفاع هوایی و فضایی روسی اس-400 (S-400) پردازد. سیستم دفاع هوایی اس-400 برای دفاع از میزایل ها و سیستم های تهاجمی هوایی غربی ساخته شده است. فروپاشی رژیم صدام حسین در عراق و نظام معمر القذافی در لیبیا، نمونه های از نابودی نظام های متفاوت می باشند. امروز مفکوره ی حاکم گردیده است که اگر صدام حسین و معمر القذافی دارای سیستم های دفاع هوایی اس-400 یا اس 300 می بودند، پس حملات هوایی بم افگنان غربی، هیچگاه بساط اردو های ایشان را بر چیده نمی توانست. ترکیه روی همین اصل از یکسو  با غرب می سازد ودر عین حال، بدیل برای «روز مبادای» خود را در شرق دمبال می نماید تا در پهلوی آنکه عضو ناتو هست، سیستم دفاعی در برابر ناتو را نیز داشته باشد.

خلاصه پارامیتر ها و بستار های جیوپولیتیکی، بعد از قد برافرازی محور های غیر آمریکایی، در تمام جهان دیگرگون گردیده است، حتی که رییس جمهور آمریکا برای ایجاد ثبات و تامین امنیت در جهان بجای پافشاری بر اصل انتقال و تحمیل دیموکراسی بر دیگران، خاطر نشان می سازد که آمریکا در شکل حکومتداری و حکومت سازی افغانستان کار ندارد و نمی گوید که افغانان چطور کشور خود را اداره کنند، بل تنها با تروریزم و هراس افگنی مبارزه می نمایند. یعنی حق متفاوت بودن نه تنها برای افغانستان و افغانها حفظ گردیده است بلکه این شاخصه پس از این به اصل پذیرفته شده ی جهانی نیز تبدیل شده است.

امروز چین و روسیه با هم نزدیکتر از هر وقت دیگر اند، روابط روسیه و پاکستان هم در کانال های دو جانبه و هم در کانال های چند جانبه همچو سازمان همکاری های شانگهای در حالت بهتر شدن قرار دارد. در عین حال روابط و وابستگی های اقتصادی میان هند و چین به شکل روز افزون در گسترش است. پاکستان و هند در سازمان همکاری های شانگهای هردو عضویت حاصل نموده اند. اما اگر درست متوجه شده باشیم، روابط وخیم روسیه و آمریکا بر گرمی روابط روسیه و چین، گرمی روابط چین و آمریکا بر گرمی روابط چین و روسیه و نزدیکی آمریکا با هند بر روابط ستراتیژیک و جیوپولیتیک روسیه و هند تاثیر منفی وارد نمی نماید. همچنان کشمکش ها و شمشیر کشی های چین و هندوستان بر روابط های ستراتیژیک و جیوپولیتیکی و اقتصادی ایشان و دیگر کشور های جهان تغیرات قابل ملاحظۀ منطقوی و جهانی را به ارمغان نمی آورد.

در نظم جهان امروزی که بر اصل مشارکت جهانی استوار می باشد، تمامی کشور ها مسوولیت مشترک در راستای تامین امنیت داخلی و بین المللی و جهانی را دارا می باشند. مخالفت ها شکل انفرادی و خصوصی و دو جانبه را گرفته اند. هیچ کشوری برای کشور دیگر نباید هدایات و اوامر صادر نماید، هیچ جناح برای جناح دیگری نباید خطوط، مقاصد، اهداف و مسیر سیاسی و اقتصادی تعیین نماید، اما در عین حال هیچ کشوری و هیچ جناح نباید ثبات، آرامش، پیشرفت و آزادی ملتی و کشوری دیگر را به خطر مواجه نماید.

اورآسیا یکی از منطقه های با ارزش جیوپولیتیکی و جیواکونامیکی جهان می باشد. قدرت ها و کشور های این منطقه هنوز دارای اجماع منطقوی مشترک در راستای مبارزه در برابر تهدید های امنیتی و سیاسی همچو تروریزم، کشت، قاچاق و استفادۀ مواد مخدر و دیگر چالش ها و کشمکش ها نیستند. افغانستان در پهلوی آنکه در قلب اورآسیا  قرار دارد، شاهرگ اساسی اقتصادی و کانال همایش مرکزی در منطقه نیز می باشد. اما با درنظرداشت تاریخ چهار دهۀ اخیر، این کشور نه در دوران جهان دو قطبی و نه در دوران جهان یک قطبی توانسته سیاست خارجی و داخلی کامیاب و نجات بخش برای خود و منطقه داشته باشد. اورآسیا به انکشاف همه جانبه و همه شمول ضرورت دارد، روسیه، چین، کشور های آسیای میانه و آسیای جنوبی جهت ختم تهدید های امنیتی و انکشاف روابط اقتصادی و تطبیق پروژه های انکشافی ترانس-ریجیونال به افغانستان امن، آرام و با ثبات ضرورت دارند.

چنان بنظر می رسد که افغانستان از برای دو فاکتور نتوانسته در پهلوی حمایت آمریکا، ناتو و همپیمانان غربی خود، گفتمان و اجماع همه شمول منطقوی را در زمینه های مبارزه با تروریزم، مواد مخدر، تسریع روند همکاری های اقتصادی منطقوی و همگام سازی قدرت های منطقوی با برنامه های امریکا، ایجاد نماید. فاکتور اولی موجودیت درازمدت نیرو های نظامی آمریکا و ناتو در افغانستان بدون تفاهم ستراتیژیک و باورمند با قدرت های منطقه همچو چین و روسیه  می باشد. فاکتور دومی عبارت از فقدان اهداف و مقاصد مشترک میان افغانستان و قدرت های بزرگ منطقوی در امر مبارزه علیه تروریزم و مواد مخدر می باشد.

در میان سه قدرت بزرگ منطقوی که عبارت از روسیه، چین و هندوستان می باشد، تنها هندوستان به این باور است که پاکستان سرزمین مادری و منبع رشد و صدور تروریزم در منطقه است و جامعۀ جهانی، قدرت های بزرگ و کشور های منطقه باید بر علیه پاکستان مبارزه نمایند. اما از سوی دیگر، روسیه و چین در زمینه ی مبارزه علیه تروریزم بیشترین توجه خود را بالای خاور میانه و داعش دارند، نه پاکستان و تروریستان پاکستانی. اگر به اعلامیه ی سال 2016 کشور های برهچا (برازیل، روسیه، هندوستان، چین و افریقای جنوبی) نظر اندازی نماییم، پس تنها داعش، گروه های هراس افگن و جبهه النصرۀ سوریه را در محراق توجه این گروه در می یابیم. این درحالیست که صدراعظم هندوستان در جریان سخن رانی های خود در این نشست چند بار در بارۀ پاکستان و نقش مادری اش در عرصۀ رشد، تمویل و صدور گروه های القاعده همچو طالبان، لشکر طیبه و جهش محمد یاد آوری نمود، اما باز هم تمام کوشش های هندوستان در راستای قرار دادن کشور های همچو چین و روسیه در برابر پاکستان نا تمام باقی ماند. این باور و لابی هندوستان اخیراً از سوی رییس جمهور آمریکا مورد قبول قرار گرفته است و به همین منظور می خواهد تا نقش هندوستان را در مسئله بارز و پاکستان را با مثلث خطرناک آمریکا-هندوستان-افغانستان مورد تهدید قرار دهد.

قابل ذکر می پندارم که مسئلۀ مبارزه با طالبان و کوتاه سازی دست پاکستان از روزگار سیاسی افغانستان، برای افغانستان و مخصوصا حکومت فعلی برنامۀ کوتاه مدت می باشد. هدف و مقصد اساسی و دراز مدت حکومت افغانستان بیشتر تبدیل نمودن جایگاه آسیب پذیر و منزوی اقتصادی و تجارتی افغانستان به شاهراه ترانزیتی اورآسیا و ترانس-ریجیونال میان آسیاسی جنوبی و آسیای میانه می باشد. از برای عملی نمودن همین ستراتیژی، افغانستان با همکاری هندوستان و ایران به گشایش و توسعۀ بندر چابهار اقدام عملی نمود. از سوی دیگر کار بالای جاده ی لاجورد را آغاز کرده است و در عین حال برای وصل بودن در جادۀ ابریشم که از سوی چین راه اندازی شده است کوشش های خستگی ناپذیر می نماید. اما اگر افغانستان تا چند سال آینده برنامه ها و ستراتیژی های آمریکا را با خواست ها و مقاصد قدرت های منطقوی فوق الذکر همآهنگ نسازد، و در عین حال روی میکانیزم دراز مدت و باورمند همکاری های منطقوی با آنها کنار نیاید، پس در آنصورت پیش بینی های زیرین محتمل می باشند:

  • جایگاه منطقوی اش از سوی قدرت های منطقه نمای از امتداد ستراتیژی آمریکا پنداشته خواهد شد.
  • قدرت های فوق الذکر منطقوی، به دنبال احیا و ایجاد راه ها، جاده ها و شاهراه های اقتصادی، تجارتی و ترانزیتی دیگری خواهند پرداخت.
  • افغانستان چانس دستیابی به جایگاه نقطۀ وصل میان آسیای میانه و آسیای جنوبی و تبدیل شدن به شاهراه اقتصادی، تجارتی و ترانزیتی اورآسیا را از دست خواهد داد.
  • افغانستان برای دراز مدت ها در چهارچوب سه گانۀ امریکا-هندوستان-افغانستان باقی خواهد ماند.
  • روسیه، چین، ایران و پاکستان در برابر آمریکا در منطقه نزدیکتر خواهند گردید.
  • و افغانستان به مرکز تقابل و برخورد مقاصد و اهداف قدرت های منطقه و آمریکا تبدیل خواهد شد.  

آمریکا افغانستان را میدان حفظ ستراتیژی موازنۀ قدرت جهانی خود در منطقه می داند. حضور پر قدرت نظامی آمریکا در پولند و حمایت آنکشور در اروپای شرقی و مرکزی در برابر جرمنی و روسیه از برای ایجاد خط فاصل جغرافیایی میان روسیه و جرمنی و حمایت و استفاده ی اوکراین در برابر روسیه از برای ایجاد خط فاصل میان روسیه و اروپای مرکزی و شرقی می باشد. زیرا اگر روسیه و جرمنی و روسیه و کشور های اروپای مرکزی و شرقی بدون موجودیت، تاثیر نظامی، جیوپولیکتی و جیواکونامیکی آمریکا به همکاری های اقتصادی، سیاسی، تکنالوژیکی و … بپردازند، پس آهسته آهسته نقش رهبریت آمریکا در روزگاران سیاسی اروپا، بی معنی می شود. بنا همانطور که آمریکا موازنۀ قدرت جهانی خود را در اروپا و سایر مناطق دیگر جهان حفظ نموده است، در اورآسیا هم افغانستان را همچو خط فاصل میان آسیای جنوبی و آسیای میانه استفاده نموده برای دراز مدت ها جهت موجود بودن در متن همکاری های منطقوی و حفظ موازنۀ قدرت جهانی خود، اینجا باقی می ماند. این یگانه و ستراتیژیک ترین جایگاه برای افغانستان در سیاسیت خارجی و ستراتیژی حفظ موازنۀ قدرت آمریکا می باشد. بنا بر همین ملحوظ، بعضی از نظریه پردازان روابط بین الملل و تحلیلگران سیاست جهان معتقد اند که «آمریکا هرگز نمی خواهد تا جنگ افغانستان پایان یابد، زیرا افغانستان برای پنتاگون و سکتور های قراردادی اش، همچو گاو شیری می باشد».

بنا، با درنظرداشت تمامی فاکتور های فوق، ستراتیژی جدید آمریکا باعث شده است تا:

  • قدرت ها و کشور های منطقه در سنجش ها و ستراتیژی های اورآسیایی خویش حضور و تاثیر دراز مدت آمریکا را مد نظر می گیرند.
  • آمریکا در روند و ساختار های همکاری های اقتصادی و سیاسی اورآسیا در متن قضایا باقی مانده، موازنۀ قدرت جهانی خود را در منطقه حفظ می نماید.
  • افغانستان در ستراتیژی و سیاست خارجی آمریکا نقش مهم و بسزای را دارا شده است. زیرا دریافت راه حل به معضل ناتمام افغانستان الی انتخابات بعدی در آمریکا، یگانه سیاست خارجی کامیاب برای جمهوری خواهان و دونالد ترامپ می تواند باشد تا پرستیژ جهانی شکسته شدۀ آمریکا را در سطح جهان دوباره ترمیم می نماید.

و به عنوان آخرین سخن، اگر افغانستان روی میکانیزم دراز مدت و باورمند همکاری های منطقوی با قدرت های بزرگ اورآسیا کنار می آید، پس آنگاه پاکستان با چلنج های زیرین روبرو می گردد:

  • دپلوماسی فعال و مولتی-ویکتور حکومت افغانستان باعث ایجاد فضای همکاری های همه جانبه میان آمریکا و قدرت های بزرگ منطقوی می گردد.
  • حمایت قدرت های بزرگ اورآسیایی همچو روسیه و چین را نیز از دست می دهد.
  • مجبور به اختتام ستراتیژی هراس افگن پروری خود می شود.
  • در صورت ادامه ی هراس افگن پروری، قدرت های منطقوی فوق الذکر را نیز همچو امریکا و هندوستان در برابر خود قرار می دهد.
  • از لحاظ اقتصادی، تا ناکجاها در گلوی اژدهای اقتصادی چین فرو می افتد.
  • و حتی توانایی حفظ تمامیت ارضی و غلبه بر جدایی طلبان بلوچ و پشتون را نیز از دست میدهد.

*نویسنده:

علی سمیع

محصل دور دوکتورا در رشته اقتصاد جهانی، پوهنتون کوروینوس بوداپست-هنگری.

نوت: دوستان اگر نقد و نظر داشته باشند، میتوانند مطرح کنند تا بحث را ادامه دهیم !


  1. SRAP: Special Represintative to Afghanistan and Pakistan.
  2. موقف نماینده ی خاص آمریکا برای افغانستان و پاکستان توسط اداره ی آقای اوباما بمیان آمده بود زیرا آنها بر این باور بودند که چالش های افغانستان را بدون همکاری پاکستان نمی توان حل نمود و در زمینه باید با هردو از کانال مخصوص دیپلوماتیک پرداخته شود.
  3. که هندوستان نیز مربوط این دیپارتمنت می شود
  4. Elise Labott (2017): State Department plans to eliminate special envoy on Afghanistan, Pakistan, Internet, http://edition.cnn.com/2017/06/23/politics/state-department-tillerson-eliminate-envoy-afghanistan/index.html.
  5. Foreign Ministry Spokesperson Geng Shuang’s Regular Press Conference (2018-01-02): Internet, Ministry of Foreign Affairs of the People’s Republic of China, http://www.fmprc.gov.cn/mfa_eng/xwfw_665399/s2510_665401/2511_665403/t1523228.shtml, 2018-01-09, 06:39.
  6. Sohail Khan (2017): Russia, China and Pakistan Will to Clean up the US-Created Mess in Afghanistan, Internet, http://russia-insider.com/en/politics/russia-china-and-pakistan-will-have-clean-us-created-mess-afghanistan/ri20247 2018-01-12, 12:29.  
  7. این اعلامیه برایند هشتمین نشست سالانه ی سران کشور های برهچا می باشد که در گوای کشور هندوستان در سال 2016 برگزار گردیده بود.
  8. در زبان انگلیسی به این گروه از کشورها از اختصار  BRICS استفاده می شود.
  9. اینکه قدرت های سیاسی، اقتصادی و نظامی منطقه در جواب ستراتیژی و حضور آمریکا در افغانستان چه راهکار ها و بدیل های را مدنظر گرفته اند، در نوشته ی بعدی روشن خواهیم نمود. در نوشته های بعدی به این شاهراه ها و جاده های اقتصادی و ترانزیتی خواهیم پرداخت.
  10. Becker (2017): ‘US doesn’t want Afghanistan war to end – it’s cash cow for Pentagon, contractors’, Internet, https://www.rt.com/op-edge/400760-us-afghanistan-war-pentagon/, 2018-01-12, 12:40.  

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *