مصطفی «عمرزی» ||
معضلات ناشی از عدم درک واقعیت ها، تفکیک خوب و بد، جامعه ی بحرانی و آسیب دیده ی ما را از صدمات دیگری تضعیف می کنند که هرکدام با تداخل عناصر شر و آشوب، صدا ها و ندا ها برای افغانستان و افغانان را همواره به حاشیه کشانیده اند.
با روی کار آمدن نظام پس از طالبان، بی موازنه گی در جهت منافع چند گروهک و دسته، انحصار قدرت و سرعت چپاول را در حدی باعث می شود تا نهایت مفاد این روند در اختیار کسانی قرار گیرد که بخش های مهم حاکمیت ائتلاف و معامله بودند.
غصب قدرت و بهره های میلیون دالری از کمک ها و فرصت های اقتصادی- انحصاری، ملت ما را با حادثه ای رو به رو می کند که با حدوث آن، خیر زیادی متصور نمی شود. اگر در بیش از یک دهه ی گذشته، وحدت فکری آسیب دید و اولویت ها و نیاز های ما در عقب خواسته ها و سیاست های بیرونی قرار گرفتند، نه فقط ناشی از ضعف مدیریت بود، بل کتله های گروهک های وابسته به منافع بیگانه، نقش بازی کردند تا جامعه ی ما زیر شدت فشار دشواری، به نحوی با خودش نیز درگیر شود. ماحصل این نزاع، شقاق و درز های اجتماعی را با انواع آلوده گی فکری در تعیین مرزبندی های تعصب قومی در میان مردم کشانده است.
در حالی که دستگاه فرهنگی و رسانه یی کشور، ضعف ها و آسیب های فراوان دارد و در برابر تهاجم فرهنگی بیرونی، عملاٌ ناکارآمد و ناتوان است، ستون ها، رشته ها و وحدتی آسیب پذیر می شوند (هویت ملی) که با ویژه گی ها و عنصر تاریخ، جغرافیا ها و ملت ها را از شان، حیثیت و احترام بین الدول برخوردار می کنند.
اکنون که این سطور مرقوم می شوند، دفاع از داعیه ی هویتی و فرهنگی کشور های همسایه با چنان بی شرمی، بی ننگی و بی غیرتی، جزو اجندای کاری و فکری نهاد های رسانه یی و فرهنگی داخل قرار گرفته که محال است نمونه ی آن را در آزادترین کشور هایی دریافت که به نحوی از انحا، برای عملکرد ها توجیه می یابند.
این که در چه مقطعی قرار گرفته ایم و در کجا روانه ایم، چهار راه و قافله اش کاملاٌ آشکار است، اما اگر تعیین مسیر و رهنمای قافله ی مملکت، چنانی که اکنون است، چنین بماند، در حالی که از جاذبه ی اقتصادی کاسته می شود و آینده ی نامعلوم داریم، وحدت فکری را با بهانه ی توجیه آزادی بیان و دیموکراسی وارداتی در حد تمایلات و سلایق بعضی گروه ها و اقوام، منحصر می دانیم، از همین اکنون زنگ خطر به صدا می آید که هرگونه اغماض در برابر نشانی ها و اشخاصی که از داعیه ی ملی و منافع افغانستان و افغانان دفاع می کنند، معادل خیانت ملی است.
اسفبارترین وقایع در حاکمیت کرزی، هرچند به تمامی به او تعلق ندارند، در حاشیه ماندن جریان های بی طرف افغانان از تمام اقوام بود. در چند نوبت زعامت کرزی (انتقالی، موقت و دو ریاست جمهوری)، شدت فشار ناشی از تداخل عوامل بحران و خیانت در افغانستان، دستگاه اداری را آلوده و فاسد می سازد. نه فقط سرمایه ها و امکانات حیف و میل می شوند، بل با دارایی های دولتی و کمک های جهانی، عملاٌ در برابر افغانستان و افغانان، سنگرهای فرهنگی، رسانه یی، اقتصادی و هجومی می سازند تا شیرازه ی مملکت به نفع بیگانه، از هم بگسلد. این مامول بدون افراد مزدور، بیگانه، خاین و وابسته امکان نداشت، بنابراین با حضور آنان در متن نظام، جفای بزرگی با افغانستان و افغانان می شود. این داستان، بسیار دراز و خیلی تلخ است، اما آن چه بر تلخی بیشتر آن می افزاید، نه فقط بی توجهی و ضعف مدیریت است، بل عدم توجه بر آن عناصر بی طرف تاجیک، پشتون، اوزبیک، هزاره و سایر اقوام می شود که آگاهانه، متعهد، با اخلاص و درک ناشی از واقعیت های چند دهه مرارت های مهاجرت، بی خانمانی و زیان های ناشی از وابسته گی، با کمترین امکانات، پرچم افغانیت زدند و در راستای اتحاد، برابری و برادری، مفت و رایگان کار کردند.
من، همواره از تماشای آن عناصر حاکمیت افغانستان، دلخور و آزرده می شوم که می بینم با وجود چپاول هستی افغانستان و دارایی ها، در حالی که از زنده گانی ننگین تگدی گذشته، در رفاه افتیده اند، با وجود انحصار قدرت و امتیازات مالی فراوان، همانند موتلفان تنظیمی کرزی، در حالی که هریک نماینده گان چند کشور همسایه اند و با تلفظ عبارت «مردم افغانستان»، از ادای کلمه ی مقدس افغان طفره می روند و روزی نیست که برای بربادی و گسست این کشور، لحظه شماری نکنند، معزز می شوند، اما در سوی دیگر، آن جوان تاجیک که از تنظیمی و حزبی بودن، جمعیتی و شورای نظاری شدن متنفر است و با دست خالی، از افغانیت دفاع می کند، همتای هزاره اش در حالی که دوست ندارد حزب وحدتی و مزدور آخندی باشد، در بستر محرومیت های مرکزی، همواره طرف است تا سهم افغانستان و افغانان ضایع نشود، هموطن اوزبیک و مستضعف اش برای منافع ملی تعصب می ورزد و هم میهن پشتون اش که دوست ندارد گوشت دهن توپ مدارس و استخبارات منطقه باشد، خودشان را گرسنه گی و تشنه گی می دهند تا نام افغانستان و افغانان، باقی بماند، اما یکسره در حاشیه، عمداً نگه داشته می شوند.
در یک دهه ی گذشته، با ایجاد اداره ی ائتلافی و ناگزیری های ناشی از شرایط، آن قدر در جهت پُر کردن جیب دشمنان این کشور، رقابت کردند که اگر امروزه دسته هایی شکل می گیرند تا برای نابودی وحدت و اتحاد ما، هزینه ی داخلی کنند، تقصیر آن بیشتر از همه، متوجه کسانی ست که با فرو رفتن در گرداب ائتلاف، کشور و ملت را فراموش می کنند و بدتر از همه از شنیدن صدا های غافل اند که برای افغانستان و افغانان بودند.
می خواهیم پاسخ دهند: چرا به آن افغانانی لبیک نگفتند که ثابت شد، دور ماندن آنان از متن نظام، همانند پایه هایی ست که برای برپایی مملکت در هر کشوری که برای منافع ملی فهم دارند، استوار نگه می دارند.
اگر مملکت را از داخل متلاشی می کنند، فقط بر اثر ضعف مدیریت نیست، بل خلای ناشی از این مشکل، در نبود کسانی ست که با تعهد به منافع ملی و اولویت های فرهنگی، ذهنیت ایجاد می کنند و به یقین که حتی با حداقل امکانات دولتی، اگر برای شان میسر می شد، شرایط می ساختند تا گشایش راه نخبه گان و بی طرف ها، اگر نه قریب، در تضمین آینده ی سیاسی کشور، موثرترین موهبت باشد.
بیش از یک دهه، صد ها خاین، قاتل، دزد، تنظیمی، مزدور، وابسته و غلام را میلیونر ساختند؛ کسانی که بر اثر فقدان وجدان، سواد و تعهد ملی، نمی دانند کشور و ملت چیست، ولی آن هزاره ی متعهد که در حفره های میراث بودا زنده گی می کند و برادرش در شهر ها رنج می برد و به خاطر رهایی از شر مزدوران ولایت فقیه، برای زعامت مُهر تایید می زند، سهم او را حزبی ای می خورد که کمالش توجیه سیاست های ولایت فقیه است و آن تاجیک با حیثیت که در پیچ و خم کوهساران شمال، همت کرد و در هیاهوی تاراج هستی، می خواهد فریاد کند نیازی به مورچه گانی ندارند که مایملک مملکت را فقط در سوراخ های خودشان می برند و آن اوزبیک جسور که برای افغانیت اش جسارت بیان دارد و بالاخره پشتونی که سال هاست با تحمل تمام رنج، به کسی اجازه نمی دهد افغانستان را تحریف کنند، در حالی که اکثریت طیف اینان، از کمترین مزیت بهره مند نشدند، افراد زیادی از یک محافظ دزد و قاتل تنظیمی تا امثال دیگر، از پول حاکمیت های ائتلافی، با زنده گی شاهانه، در برابر اکثریت مردم ما رژه می روند و محترم اند.
اکنون که بار دیگر با سیاهی دشواری مواجه ایم و به یقین رسیده ایم تا این مملکت، آگاه و نخبه ی محروم دارد، هرج و مرج تداوم خواهد یافت، برای کسانی که در راس اند و می دانند ضایعه ی نبود آگاهان وطنپرست چیست، هشدار می دهیم: «افغانیست» ها (افغانان متعهد به منافع و ارزش های ملی) را تشویق، حمایت و کمک کنید! زیرا بار کج، به منزل نمی رسد. با چند درجن لنگ و ملنگ، معلول و معیوب فکری و ایدیالوژیک، همین که تا پرتگاه سقوط رفته ایم، عاقلانه نیست شیرجه برویم. اگر این مملکت آینده ی سیاسی خوش داشته باشد، تضمین آن فقط با تضمین حیات با عزت، مرفه و آسوده ی افغانان بی طرف، متعهد و آگاه است.