چندی پیش جواد ظریف سیاستمدار زیرک، باهوش و متعهد به ایدایالوژی بخصوص در هویت فرهنگ ایرانی با تمایل خاصی به ناسیونالیسم تاریخی که در دشمنی با اعراب مسلمان قرار دارند مقاله زیر عنوان ( بیاید جهان را از وهابیت خلاص کنیم) در یک روزنامه دشمن غربی – امریکایی که جمهوری اسلامی با ان سخت ابراز دشمنی میکنند یعنی ( نیویارک تایمز ) به نشر رسید.

من میخواهیم پیش از اینکه به مطالب تفرق افگنانه جناب وزیر پاسخ بدهیم قابل تذکر و مصلحت در افهام و تفهیم به عنوان چکیده برای وضاحت بحث بگویم که با مطالعه گذشته سیاه و مملو از فتنه نیویارک تایمز و با در نظرداشت دها شکایت اخلاقی از این روزنامه چرا ظریف و دیگر مقامات علی رتبه در منزلت شهرت و قدرت هنوز هم صدای خودرا از رسانه های جاسوس و خاین با وجدان و وحدت امت اسلامی میخواهند به اصطلاح جهانیان مخاطب خود برسانند؟ من هم که پاسخ معقول بدون اینکه بگویم ( زیر کاسه نیم کاسه ای است ) و نیات شوم، غرایض پنهان و دسایس صفویه گونه که تاریخ سیاسی اسلام و جنبشهای اسلامی از حیله، بغض و شرارت انها خاطره خوب و خوش ندارند وجود دارد.

حالا میایم به متن موصوع که واکاوی و تحلیل مطالب و مباحث مطرح شده در مقاله اقای ظریف که از سه زوایه قابل بحث است به تحلیل بگریم.

حوزه تاریخی و فرهنگی یا همان ( وهابیت)

در حوزه فرهنگی و یا همان معتقدات عمل گرا و دیندارنه دانشمندان مسلمان بدون اقلیت در انزوا و خشن مذهبی به این باور رسیده است که برخورد در برابر اجماع امت باید واقع نشود، بلکه کاری شود تا در اصول به حق، خیر و راه که نشانه های کامیابی و جاویدانه ماندن انسان مسلمان است برسد.

اما در همین حوزه فرهنگی – اعتقادی مباحث اصولی و باورهای به عنوان ( خطوط – سرخ ) داریم که مشروعیت مذاهب فقهی را که اصل ریشه ای اختلافات و بحران در برابر اجماع و وحدت مسلمین نزد افراطیون استفاد جو و روز گذرا چون رژیم جمهوری اسلامی که ولایت فقیه یکی از همین عصبیت های فتنه انگیز است بر وجود امده است.

که اگر سربازان احساستی چون ظریف، معلمان غرق در تعصب و افراطی چون خامنه ای و حسن نصر الله به ان طبل شرارت سیاسی و فتنه مذهبی نه زنند میشه با حکمت با ان برخورد کرد و در میان دشمنان قسم خورده وحدت اسلامی که دنیایی کفر جهانی علی خصوص غرب، چارلی ابدو و نیویارک تایمز است خودرا به ارزوهای در اولویت زندگی برادر و خواهر مسلمان خود که امروز به اثر لجاجتها و بی توجیهای ما و تو در هر گوشه ای از جهان اسلام در خون می غلطد و شعله های اتش هر چیز از اون گرفته توجه کنیم نه اینکه به شیطان نامه ای بنوسیم و در ان به نام جعلی و محض با حماقت علمی یعنی ( وهابیت ) از جهان کفر بخو اهیم که علیه انها در صف نابودی این اصطلاح استعماری که محصول تاریخ و ادبیات استعمار کفری است ایستاده شوند.

الانکه اگر همین اصطلاح استعماری ( وهابیت ) را که برای ما و هر مسلمان قابل قبول نیست باز خوانی علمی کنیم به این نتیجه می رسیم که هرکسیکه اصطلاح محض ( وهابیت ) را قبول دارند دشمن اجماع امت، خاین تاریخ اسلامی و جاسوس تفرق افگن انگلیس و امریکا است.

چرا که ان اموزیهای توحید گرایانه که تو جنابعلی به ان اعلام جنگ جهانی میکنی و لیواه کفر و مسلمان را در ان به قومندانیت واحد زیر پر و بال ( ولایت فقیه ) گرد می اورید عبارت است از اصول اهل سنت و الجماعت که اشغال گران انگلیس در برابر یک بیدارگر و داعی بر حق مسلمان یعنی محمد ابن عبدالوهاب و استاد گرامی او یعنی شیخ ابن تیمیه ( رح ) که در مروت، استقامت، بیدارگری و وحدت مسلمین نقش بزرگی در برابر اشغال ان روز که عبارت از انگلیسها بود استعمال کرده اند نه به رژیم فاسد امروز اهل سعود پس ذهنیتت بسیار عقب مانده در تعقل و شناخت تاریخی است، فکرت بسیار پرسوده از معرفت با مبانی اسلامی است و اندیشه ات بسیار تاریک و غرق در عصبیت مزدک گونه و انوشیروان گونه در برابر اعراب مسلمان است.

بنا اگر این مقایسه درست باشند فرق بین داعش سیاه و وحشی و رژیم ( ولایت فقیه) یا ان خون شام عملی و این خونا شام و هراس افگن ذهنی و در حال انتظار به موقعیت و فرصت مناسب در چی است؟؟؟ .

حوزه سیاست و هژمونی منطقوی :

در حوزه سیاست و مناسبات بر اصل قدرت در روابط بین الملل ایرانیها نژادگرا و در جستجو هویت مقدس بعد از انقلاب۱۳۵۷ – ۱۹۷۸ به این نظر هستند، که اگر بخواهیم به تعبیرات نازیستی و خیال پرادزیها بلند پروازانه خود که همانا به دست اوردن قدرت فشار در معادلات منطقه ای برای هلال شیعی در مقابل داعیه سنتی و میراثی بزرگی جهانی که عربستان سعودی دارند با چلینج مواجه کند باید هژمون منطقه ای شوند و این بدون خلق کردند موانع برخورد که همانا نظریه ولایت فقیه و فلسفه خرافی انتظار در برابر سلفی گری اصول گرا که هیچ سری سازش با نواریهای رنسانسی صفویه و خمینی ۷۸ ندارند، بهانه یکه گذشته خوبی در تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام ندارند و جنگهای معاصر در جوامعی بنیادی و ابواب نشر و پخش پیام اسلام که حجاز و شام اسلامی هستند گونه واضح از این توطیه و افکار نابخشودنی و ماجراجو در سیاست به نام ایران است.

به همین دلیل است، که اقای ظریف خوب می داند که اگر حیله نزدیک به واقعیت و تحریف اصطلاحات در جهل جهانی از متون اعتقادی اکثربت به اجماع مسلمین که اهل سنت نامیده میشوند به عنوان وهابیت به جهانیان ارایه نکند، ایا مشروعیت به تولید داخلی که بقا اعتقادی و سیاسی دوام رژیم ستم گر ولایت فقیه است وجود دارند؟ و ایا میشود بدون حساس کردن جهان به عنوان وهابیت ان هم از تربیون مورد پذیرش و قابل اعتماد امریکا میشود به تئوریها شرارت و ثبات نیم بند به روحیه یی استبداد و مداخله در امور دیگران را مباح و جواز داد.

حوزه سوم بحث غرب و تولید هویت مذهبی :

در این حوزه که کاملا به ارزوهای غرب وابسته است و مبانی ان هم قدرتهای غربی بعد از حاکمیت و کارامدی استبدادی لیبرال دموکراسی در نظام بین الملل به وقوع پیوسته، کشورهای تراز اول جهان غرب که گذشته ملموسی از جنایات بشری در کارنامه استعماری خود دارند به این دیدگاه رسیدن که چطور میتوانند برای گسترش مرزها و منافع جهانی خویش در جغرافیایی سیاسی منطقه به صورت ایجاد دولتها و یا در وجود دولتهای خشین مذهبی که کشور اشغالگر صهیونیسی تجربه مافق و الگوه بدیل این استرتیژی هستند به وجود بیارند و تقویت شان کند.

طوریکه با فاصله زمانی کمی سر بر اوردن دو رژیم در تضاد با مفاهیم مدرن غرب یعنی اسرائیل به پسوند مذهبی یهودی و انقلاب جمهوری اسلامی ان هم در جغرافیایی حساس خاور میانه که بیش از این متجاوزین بیرونی و تحرکات درون اجتماعی از لحاظ جامعه شناسانه واقعا هم رفتن بسوی قمار زدن به امنیت و صلح جهانی که امروزه هم از موالفه های سنگینی برای بشریت است خطرناک نخواهد بود؟ .

ولی وقتیکه که ایران و اسرائیل در یک جغرافیایی بسته فرهنگی با رویاهای متضاد ایدیالوژیکی عرض اندام می کند و هر دو شب و روز تلاش می کند تا پهلو در پهلو به بازیهای دست بزنند که ثبات دراز مدت منطقوی در هیچ شکل خود در ان تامین نمی شود بنآ سخن از یک بازی بزرگ در حمایت طرف های غربی که امریکا همیشه وقت مخترع چنین ایده های خاموش بودند در راه است. چراکه تضاد منافع در طبیعت شکل گیری شان منجر به تصادم ودشمنی میشود ولی اگر در عمل سیاستهای کلان منطقوی تحلیل تطبیقی شوند به این نتیجه خواهیم رسید و پرسش مطرح خواهد شد که چرا ایرانیها به موشک های خود مرگ به اسراییل را می نویسند ولی در عمل هیچ واکنش وجود ندارد اما دربرابر سعودی ها سیاست انزواء مطلق که حاصل شان صفر است نسبت به اسراییل در اولویت خود قرار دارند و یا عناصر سیاسی و نظامی ایرانی که خودرا سربازان سر به دست احیاء عزت و عظمت امت اسلامی می دانند چرا منافع ایران گرایانه شان از محدوده که همانا شعار های خالی و عاری از حقیقت است پا را فراتر از رقابتهای نامعقولانه مذهبی نمی گذارند و بجای شکست و خوشک کردن عربستان که خونها جاری در یمن، سوریه، بحرین و عراق حاصیل همین رقابت منحوس رژیم اخوندی است بسوی حل بحرانها و منازعات مابینی نمی پردازند و جناب ظریف وقت گرانبها و طلایه خودرا به جای نامه شتون به نیویارک تایمز، اتحاد با شیطان بزرگ امریکا و دها تهمت افگنی دیگر با حکومت ال سعود به خرچ نمی رساند.

بنآ اصطلاح معروف که نظریه پردازان مشهور غربی یعنی ( محور شرارت ) به ایران میگن واقعیت دارند و تاریخ سیاسی اسلام گواه چنین ناجوانمردانیها و خیانتهای رژیم اخوندی و همفکران شوم شان بودند.

نتیجه

چکیده کلی این مباحث بخصوص با مطالعه تاریخ مناسبات بین این دو کشور و استراتیژیهای در تضاد منافع با حاصیل( صفر ) باید به این نقطه پی برد که نیگرانیهای مقامات ایرانی بخصوص بعد از پیروزی طرح ریزی شده انقلاب به عنوان اسلامی در ایران با داعیه تقدس که همانا بحث قدرت و مذهب هستند پیوندی عمیق دارند و از سوی دیگر تعاملات متمرکز سنتی در انحصار قدرت غربیها با تحولات که در عرصه سیاست بین الملل پس از جنگ سرد بوجود امدند غربیها به این فکر افتادند که دوام بقا مقدس با رفاه سکولاریزشن بدون خلق هویتهای جدید و قدرت دادن به انها نمی شود تا ارمان شهر که فوکویاما به ان رویا ترسیم کرد و هانتیگتون نظریه خطرناک بودن اسلام مطرح کرد و سیاه با همکاری همین جنابان برای شولور شدن اختلافها و وقوع جنگهای مذهبی زیر عنوان ( وهابی گری و رافضی یا صفوی گری ) رابه وجود اوردند.

که عالیقدر ظریف در دستگاه دیپلوماسی به ان دامن می زند و از اسد سکولار حمایت می کند، مصباح یزدی و حسن نصرالله فتواه فتح مکه صادر می کند.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *