خواهی نه خواهی رونما شدن ایران چون یک قوت اقلیمی در جهان اسلام اکنون به یک واقعیت مبدل شده است ، انکار نا پذیر، و بهپروسه ای مبدل شده است، برنامه ریزی شده به شکل دقیق، جهت نه رسیدن” اسلام سیاسی” به اقتدار سیاسی! و اخیرا بدیلی است، تایید شده از طرف خانه تصمیم گیری غرب برای مهار ساختن جهيش حرکت های اسلامی که از سالیان متمادی دارند جهت رسیدن به اقتدار و تحول بزرگ که بشریت را از غلامی نظام فرسوده مادی رهایی بخشد، پیکار خستگی نا پذیر را براه انداخته اند و رفته رفته از تایید مردمی د رکشور های اسلامی برخوردار شده اند.

              شواهد رسیدن حرکتها مذكور به قدرت سیاسی در جهان اسلام درین اواخر رونما شده است. قبل ازینکه واقعیت رسیدن حرکت های اصلاحگرا اسلامی در کشور های اسلامی رونما شود، غرب برین تصمیم شده بود تا حکومت های استبدادی را در جهان عرب تحت شعار   دیموکراسی در هم کوبد و  به گونه حکومت های نام نهاد دیموکراتیک را تحکیم بخشد، اما چون همزمان غرب بر سر انتخاب ایران نیز به این توافق رسیده بود، تا ایران همچو یک قوت استراتیژیک جهت عملی شدن دسایس شوم غرب در جهان اسلام تبارز کند، بدینمنظور کار عملی را از عراق اغاز کرد،   اقتدار سیاسی عراق را به قوت های سیاسی و نظامی متمایل به ایران و یا هم به عبارت دیگر دارای ریشه های شیعه واگذار نمود، واین تصمیم منجر به این شد ، تا کشور های حوزه خلیج عربی واکنش تند و خشمگین از خویش اظهار نماید و بلا فاصله واکنش نامبرده سبب شد، تا پروسه غرب درین راستا را کند تر شود.

ما درین مقالحتی المقدور سعی خواهیم نمود تا واقعیت موقف غرب وایران را در قبال کشور های جهان اسلام روشن نمایم وبنا برین ناگزیریم نخست سر به تاریخ گذشته ايران بزنیم و ممبعد   حقیقت وقایع معاصر و تنش های موجود فی مابین غرب و ایران را جستجو خواهیم شد و در پایان روابط   ایران را با حرکتهای میانه رو اسلامی که دارند برای احیا حکومت اسلامی از دیر زمان مبارزه خستگی نا پذیری را براه انداخته اند را به بررسی خواهیم گرفت :

ایران و حرکاتهای ویرانگر آن در قید تاريخ:

قبل از همه بیآید با اقتباس از کتاب مشهور مفکر بزرگ جهان اسلام سید ابو الحسن ندوی   ” جههان با انحطاط اسلام چه چیزی را از دست داد؟) سر به تاریخ ننگین ایران بزنیم، قابل یاد آوری است ، که ایشان به گونه مفصل به این موضوع پرداخته اند ، اما ما بطور فشرده جهت عدم   به درازا کشیدن موضوع به ترجمه آن پرداختیم. ایشان چنین مینویسند:

“و اما ایران که در آنزمان با حکمروایی روم بالای جهان پیشرفته همسویی داشت، محوطه ویرانگران بزرگ جهانی بود که تا آنزمان جهان آنها را شناخته بودند، اساسات اخلاق از دیر زمان رو به پستی نهاده بود، محرمات نسبی که نزد طبایع ساکنین مناطق معتدل و متوازن حرام و مورد قبول نبود نزد آنها تا کنون مورد بحث و اختلاف بود، تا سرحدیکه “یزدجرد” دوم که در وسط قرن پنجم حکومت میکرد، با دختر خود عروسی کرد، سپس وی را بقتل رسانید، “بهرام گوبین” که در قرن ششم حکومت کرد، با خواهرش ازدواج کرد.

پروفسور”آرتهرکریستین سین”،استاد زبان ‌های شرقی در پوهنتون کوپنهاگن دانمارک و متخصص در تاریخ ایران در کتاب “ایران در عهد ساسانیان” می‌گوید:

” مورخين معاصر عهد ساساني مثل “جاتهايسن” و دیگران میپذیرند، که در ایرانیان عادت زواج محرم وجود داشت، و در تاریخ عهد ساسانی برای اینگونه ازدواج مثالهای زیادی وجود دارد، بهرام گوبین که در قرن ششم حکومت کرد، با خواهرش ازدواج کرد و همچنان جثتسب پیش ازینکه کامیاب شود به گونه محرم ازدواج کرد، و این چنین ازدواج نزد ایرانیین گناه پنداشته نمیشد، بلکه عمل صالح پنداشته میشد، که از طریق آن به الله تعالی قربت حاصل نمایند!، و شاید جهانگرد چینی «هوئن سونگ» به چنین ازدواجی در کلامش اشاره دارد وقتی میگوید: «ایرانیان بدون استثنا با هرکس ازدواج می‌کنند”.

شهرستانی میگوید: ” زنان را حلال و مال را مباح گردانید، و مردم را در این دو چیز مانند شرکت شان در آب، هیزم و آتش شریک دانست.” دعوت مزدک متوافق با خواهشات جوانان، سرمایه داران و خوشگذران واقع شده و مورد قبول و استقبال ایشان واقع شد، و موجب خرسندی شان نیز شد، از سوی دربار نیز مورد حمایت قرار گرفت، و “قباذ” به تایید و نشر آن پرداخت، تا سرحدیکه ایران در فساد اخلاقی و سرکشی شهوترانیها غرق شد.

طبری میگوید: “پست فطرتان این فرصت را غنیمت شمردند، مزدک و دوستانش را طوری یاری کردند، که به منازل مردم داخل میشدند و زنان و اموال شان را به غارت میبردند بدون اینکه جلوگیری شان صورت گیرد، “قباذ” را به حمایت این کار فرا خواند در غیر از آن از وظیفه اش برطرف میشود، تا اینکه حالت به جای رسید، که پدر فرزند را وفرزند پدرش را نمیشناخت و هیچکس مالک و صاحب چیزی نبود.”

مقدس بودن کسراها:

كسرا ها پادشاهان فارسی اعتقاد داشتند، که در رگهاشان خون الهی گردش دارد، و ایرانیان به آنها چون خدایان نگاه میکرد، و اعتقاد داشتند، که در طبیعت شان چیزی الهی و مقدس وجود دارد، وبه همین منظور به آنها تقدیس قایل بودند، به خدایی شان ترانه ها میسرودند، و آنان را بالای قانون، بشر و انتقاد مپنداشتند، نام شان را بر زبان نمآورند و در مجالس شان نمینشستند، و باور داشتند، که آنها بالای همه انسانها حق دارند، و انسانان بالای آنها هیچگونه حق ندارند، و اگر چیزی از پسمانده شان به دیگران رسد، صدقه و احسانیست که کسی استحقاقش را ندارد، وبر مردم است تا از ایشان اطاعت کنند، و خانواده را مشخص ساختند، که تاج و تخت، پادشاهی و تحصیل خراج از آن افراد این خانواده است وبس، واین حق در بین ایشان از خانواده به خانوده انتقال مییابد و کسی حق داخلت درین امر را ندارد، و هر آن کسیکه مطالبه این حق را کند، انسان ظالم و ستمگریست وکسیکه درین راستا ایشان را رقابت کند، انسان پست فطرت است..!

تفاوت میان طبقات:

در مورد خانواده های روحانی و اشرافی نیز چنین باور ها و اعتقادات داشتند، آنها را از نظر خلقت، ساختار عقلی و روانی بالاتر از عموم مردم میدیدند. برایشان اقتدار بی سرحد و اطاعت کامل میکردند.فروفیسور ارتهرسین در کتاب خویش ” ایران در زمان ساسانیان”میگوید:

” جامعه ایرانی بر اساس نسب وپیشه به میان آمده بود، ودر بین طبقات آن فاصله بزرگی ایجاد شده بود، که نه کدام پلی ونه کدام ارتباطی میان شان وجود داشت، و حکومت بر مردم عام شرط گذاشته بود تا عقار مربوط به پادشاهان و یا بزرگان را خریداری ننماید، و از سیاستهای حکومت ساسانی بود، که هر کس بر طبق نسب خود بر منصب خود قناعت کند و توقع منصب بلند تر را نداشته باشد، و کسی حق ندارد پیشه دیگر غیر از پیشه یی که برای آن خلق گردیده است، انتخاب نماید، پادشاهان ایران برای هیچکسی که از حیث نسب پاینتر است وظیفه خوب را نمیدادند، ودر عموم مردم هم طبقات مختلف برتر از یک دیگر وجود داشت، و برای هرطبقه مرکز و حیثیت جداگانه حاصل بود”.

ودرین تفاوت موجود در میان طبقات امت ذلت وتوهین انسانیت را از خلال مجالس ومحافل پادشاهان و در بارشان به طور روشن و آشکار به ملاحظه میرسید، بگونه که مردم بالای سر پادشاهان و بزرگان به شکل جامد بدون هیچگونه حرکت میاستیدند و مثل سگها منشستند، و ازهمین جاست که پیامبر مسلمانان این گونه حالت را شدیداً تقبیح کرده است، و آنرا خلاف انسانیت که داری وقار و عزت است دانسته است، از خلال آنچه طبری درین مورد روایت میکند مقدار ذلت و توهین ایرانیان را در مقابل بزرگان وپادشاهان آنزمان درک کرده میتوانیم، وی میگوید:” از ابی عثمان النهدی روایت است، که میگوید: وقتيكه مغيره از طریق قنطره به ایران آمد، باشندگان ایران وی فرا خوانده و از رستم اجازه گرفتند، در استقبال وی همه رواج های خود را مد نظر گرفته لباس های گرانبها برتن و تاج های طلایی بر سر داشتند، و فاصله های درو ودرازی را جهت رسیدن به پادشاه شان فرش نموده بودند و کسیکه این فاصله را نپیماید به وی رسیده نمیتواند، ومغیره رضی الله تعالی عنه که دارای چهار گیسو بود بسوی رستم رفته بر تخت پهلو وی نشست، بی درنگ افراد رستم بسوی وی رفته وی را از تخت پاین نموده و لت کوب نمودند، مغیره رضی الله تعالی عنه گفت: چه خوابها از شما به گوش ما رسیده بود در حالیکه من قوم نادانتر از شما ندیده ام، ما قوم عرب با هم برابر استیم فردی از ما فردی دیگر را عبادت نمیکنیم، اما کسیکه که با وی سر دشمنی داریم، فکر میکردیم مثل ما مددگار و خدمتکار قوم شما است، خوبتر بود از شما میشنیدم که بعضی از شما ارباب بعضی دیگری تان استید، و امریکه من از خاطر آن آمده ام دربین شما تحقق نمیابد، در حالیکه من خودم نیآمده ام شما خود من را دعوت نموده اید، امروز دانستم که امر شما تحقق ناپذیراست و شما بنده یک دیگر اید، هویدا است که به هیچ وجه حکومتی بر چنین قوم و عقل استوار شده نمیتواند”.

بزرگداشت قومیت فارسی:

سپس در تمجید و بزرگداشت قومیت فارسي مبالغه میکردند، و به این باور بودند که آنها بر همه اقوام و ملتها دیگر برتری دارند، و الله تعالی موهبه ها به ایشان ارزانی فرموده است در حالیکه اقوام و ملتها دیگر از آن بی بهره اند و اقوام و ملتها دیگر را به دیده پست و ننگین میدیدند و به القاب توهین آمیز و ذلتبار به آنها خطاب میکردند.

پرستش آتش وتاثیر آن در زندگي:

در زمانه های قدیم خداوند را پرستش میکردند و بدان سجده میکردند، اما روی همرفته مانند قومهای نخستین دیگر به پرستش آفتاب، ماه، ستارگان و سایر موجودات آسمانی رو آوردند.

سپس زردشت مالک دین فارسی آمد، گفته میشود که در آغاز به توحید دعوت نمود و بت ها را باطل پنداشت و گفت: ” نور وروشنایی خداوند متعال در هر چیزی نورانی و درخشنده میدمد، و امر داد تا در حین ادای نماز به آتش و نور رو آورند، چونکه نور نمایندگی از خداوند میکند، و همچنین به عدم آلوده ساختن چهار عنصر (آتش، هوا، خاک و آب) امر کردند، بعد از وی مردان دیگر آمدند که برای زردشتیان ارزشها و اصول مختلف دیگر را وضع نمود، که بموجب آن کار کردن در آن چیزهایکه آتش میآفرینند حرام قرار داده شد، و مردم از کار کردن در کشاورزی و تجارت رو گشتاندندو این کار موجب کندی وسستی در این مورد ها شد، وازین بزرگداشت و تمجید مردم به جای عبادت رمزی به عبادت عینی آفتاب رو آوردندو برایش بت ها و عبادتخانه ها درست کرد، وبلآخره هر نوع عبادت و عقیده دیگر از میان رفت و صرفاً عبادت آتش باقی ماند، حقیقت و اصل فلسفه‌ تقدیس آتش و نور به فراموشی سپرده شد و صرفاً آتش ‌پرستی باقی ماند”.

و اینطور امت فارسی از یک دین عمیق و جامع که تربیت برای نفس، تهذیب برای اخلاق، جلوگیری از شهوترانی بی سرحد، مشوق به عمل خیر و صالح، نظام برای خانواده و تدبیر برای منزل، سیاست برای حکومتداری، و قانون برای امت، حایل میان پادشاهان و مردم، جلوگیر از ظلم و ستم پادشاهان، و دست گیرنده مظلوم بود محروم شدند، و در نهایت مجوسیان مانند لادینها و ملحدین در عرصه اخلاق و ادب از هم فرق و تفاوت نداشتند”.

اكنون   به تاريخ معاصر ايران و غرب و واقعیت زدبند هایکه در زمینه وجود دارد را تحت عنوان :

ایران، وغرب از شعار تا واقعیت میپردازیم:

ماهموار به گونه معتادشاهد استیم، که فضا مطبوعات ورسانه ها صوتی، چاپی و الکترونیک را شعارهای خشمگین میان ایران و امریکا اشغال نمود ه و در لابلای شعارهای خشم آلود میان غرب وایران وتهدیدهای متقابل میان اسرائیل و ایران و غفلت کشورهای ثروتمند عرب اینک ایران به همکاری مستقیم روسها و غیر مستقیم غرب به یک قوت اتمی در منطقه مبدل گردید.

اگر قدری عقب برگردیم، وتحدیداً به وقت عروج کمونیزم نظر اندازیم ، درمی یابیم که غرب در آنزمان از هراس وسعت دائرهء نفوذ کمونیزم درساحۀ نفوذ خویش در تلاش بود که کشورهای اسلامی را چنین متحرک سازد، که سد راه گسترش کمونیزم و رسیدن روسها به آب گرم شوند.

وبه این ترتیب غرب بتواند که در یک فضای آرام و مطمئن پروگرامهای پیشرفت اقتصادی وعلمی خود را تعقیب کند، تا اینکه فرصت حقیقی درین راستا رونما شد. هنگامیکه روسها بر افغانستان تجاوز نظامی کردند، غرب توانست آن بازی کن را که می خواست در مقابل روسها استاده کند بطور فعلی استاده نماید ، جهان اسلام را در میدان افغانستان با روسها درگیر کرد در تمام جهان اسلام روحیه تأیید جهاد افغانستان را تقویت بخشید، همه کشور های اسلامی به موافقه و مبارکه غرب برای حمایت از جهاد افغان ها شتابیدند. بدین ترتیب غرب با سرپرستی خویش بذریعه جهان اسلام دشمن دیرنه خود را در همان افغانستان شکست داد که غرب خود هم از آن خاطره های ننگین داشت. باید این امر را فراموش نه کنیم که نقش اساسی را در میدان جنگ افغانها خود انجام دادند ، که برخاسته از دلیری وشهامت که در خون این قوم غیور نهفته است ، بود ، ونیز برخاسته از آن عقیدۀ بود که وقتی در وجدان انسان آباد یا متمرکز شود پس انسان را نمی گذارد تا به طاغوتی سر تسلیم خم کند، اما غرب از دلیری وعقیدۀ افغانها که پر از احساست انقلابی بود برای ازبین بردن دشمن خود به بسیار زیرکی استفاده نموده دشمن خود را در کوهای پرعظمت افغانستان به زانو در آورد . و هنگامیکه جهان اسلام با روسها درگیر جنگ بود غرب به پیش برد پرگرامهای علمی خود مصروف کار بود ، اما حینیکه رقیب وهمتا نظامی خود را در افغانستان توسط افغانها و جهان اسلام از پا در آورد، جریان دیگری با روحیه نوسر بلند کرد که برای غرب بسیار نگران کننده بود، جریان حرکت های اسلامی با روحیه جهادی که برای حکومت های دست نشاندۀ غرب در جهان اسلام نیزقابل تشویش بود ، واین جریان در میدان جهاد افغانستان تشکل یافت ، واز دیر زمان غرب از روند جهاد در اسلام درکی داشت واز آن غافل نبود . وبرای سرکوب کردن آن پلانهای و دسایس را برنامه ریزی کرده بود ، اما وقت سرکوب کردن آن را تا به سرنگون شدن کمونیزم به تعویق انداخته بود . زمان آن رسید تا برای سرکوب کردن “اسلام سیاسی” بازی کن نو را در منطقه فعال کند که از یک مدت آنرا را در قلب جهان اسلام انتخاب کرده بود . شاید از کسی پنهان نه باشد که زعیم روحی ایران در فرانسه مادری آزادی و دیموکراسی غرب برای یک مدت دروس اسلام ستیزی را فرا گرفته ، وازعشق با لبرالیزم غرب سخن آموخته وارد صحنۀ سیاسی ایران باسم دین شد ، این مهرۀ صیقل شده در غرب برای سرکوب کردن اسلام از داخل اسلام بسیار مفید شمرده شد و فیصله برین شد تا به سپرستی نظام آخوندی ایران ، توسط ایران جهان اسلام را ضعیف سازند .

پس ازیک سو برای اغفال افکار عامه شعارهای خشم آلود میان غرب وایران فضای سیاسی جهان را در بر گرفت واز سوی دیگر غرب پس پرده ایران را از لحاظ تکنالوژی نظامی مدرن ( اتمی ) مسلح نمود ، کشورهای جهان اسلام وبالخصوص جهان عرب را توسط این شعارهای خشمگین و تهدیدهای تند چنین در عالم غفلت نگهداشت که هیچ وقت تصور نمی رفت که ایران در چنین یک وضعیت وخیم با غرب طوریکه از فضای شعار ها فهمیده می شد صاحب دستگاهی اتمی شود ، و امتیاز سبقت درین مجال را بدست آورد ، لذا با اطمئینان خاطر در غفلت خویش به سر می بردند واین حقیقتی است که امروز بعد از گذشت یک مدت طولانی بطور واقعی دستگاه اتمی را در ایران ما شاهد استیم ، و درکنار این امر شعارهای خشمگین میان ایران وغرب به حال خود باقی ماند بدون اینکه جامۀ عمل بپوشد .

اگر ما بخواهیم که این واقعت را به اثبات برسانیم که ایران از داخل اسلام برای سرکوب کردن اسلام توسط غرب برگزیده شده است ، باید رویدادهای چند دهۀ اخیر جهان اسلام را مطالعه کنیم .

اگر دور نه رویم وبه حوادث اخیر عراق سر زنیم تا حدی می توانیم حقیقت این امر را درک کنیم . با وجود اینکه رژیم حاکم درعراق رژیم دست نشانده غرب بود ، غرب برای ازبین بردن این نظام اتهام اتمی شدن نظام عراق را سراغ کرد ، برای یک مدت بطور مکثف برای ترویج این ذهنیت که گویاعراق عزم اتمی شدن را دارد واین کاردر قلم اول تهدید برای دولت های همجوار عراق ومنبعد تهدید برای همه جهان پنداشته می شود ، مطبوعات ورسانه های خود و رسانه ها و مطبوعات ماجورخود را در عالم اسلام بکار گماشت . اما این ذهنیت هنوز شواهد و براهین خود را پیدا نه کرده بود که به سپرستی امریکا غرب به عراق تجاوز نظامی را براه انداخت ، به اساس یک اتهامیکه به هیچ نوع دلایل مبنی نه بود ، رژیم عراق را ازبین برد ، همه موسسات دولت را تاراج کرد ، و مؤسسۀ عسکری عراق رامنحل اعلان کرد ، بلا فاصله حرکت های منظم سیاسی ونظامی مسلح شیعه ها در عراق ظهور کرد و زعامت سیاسی عراق را بدست گرفت ، باید متذکر شد که اغلب این قوت های سیاسی شیعه های در حوزه های ایران تربیت یافته وازآن جا وارد عراق شدند . وزعامت سیاسی عراق را در حالی بدست می گیرند که شیطان کبیر با افواج و تانگ ها وطیاره ها خویش در عراق حضور دارد ، اگر بخواهند در فضا عراق پرنده بدون اجازه شان پر زده نمی تواند ، پس چطور دشمن خود ایران را اجازه می دهد که در زیر چت اشغال شان برعراق حکمروایی کند ، مساله روشن است غرب به سپرستی امریکا در حقیقت چنین می خواست . از یک سو با ایران سخن دشمنی را سراغ می کنند واز سوی دیگرزعامت آن دولت را به ایران واگذار می شوند که انرا بطور نظامی اشغال کرده اند . اگر این روند وتصرف غرب در عراق به چیزی دلالت می کند ، آن اینست که غرب می خواهد ایران را در جهان اسلام تقویه کند تا در طویل المدت زعامت جهان اسلام را به ایران بسپارد .

اگر برعلاوه برین جریان افغانستان را جویا شویم نیز می بینیم که غرب رفته رفته در صحنۀ سیاسی افغانستان قوت های شیعه را مطرح می نماید . امروز در افغانستان قوت های سیاسی ایران پرور از هر گونه وسایل که تضمین کننده آینده سیاسی یک حرکت در جامعه می شود برخوردار است از امکانات تعلیمی گرفته تا وسایل نشراتی و مطبوعاتی، تبلیغاتی و اقتصادی که در عصر امروز برای ترویج ذهنیت نهایت مؤثراست . با وجود همه شعار های خشم آلود غرب در افغانستان فضای بازی را برای ترویج افکار ،کلتور، عقیده ایران کشوده است ، ایران در افغانستان دست باز دارد تا کلتور خود را رایج کند ، و هم مذهبان خود را به پاایستاده کند ، اگر برای مطرح شدن در صحنۀ سیاسی کشورنیاز به میعیار های تعلیمی باشد پس ایران از پوهنتون قم سند دکتورا را برای همنوایان خویش عنایت می فرمایند ، ودر دولت افغانستان کسی جرات این را نه دارد تا این سند را ارزیابی کند که باساس کدام نیاز باشنده افغانستان از ایران سند دکتورا را بدست آورده . در ایران باشندگان افغانستان چه حالت دارند به همه روشن است حتی اگر به دار آویخته شوند حکومت افغانستان جرأت نه دارد که بپرسد که به اساس کدام جرم بدار آویخته شدند . وتعجب آوراینست که وقتی در یک گوشۀ از جهان کسی به اساس کدام جرم اعدام می شود ، فغان کشور های غربی برمآید که چرا چنین شد آیا حقوق بشر مراعات نمی شود !!؟.، اما ما شاهد استیم که وقتی به دها افغان بی گناه در ایران اعدام شدند از جانب غربیکه به نظام حقوق بشر خود می بالد یک حرف هم شنیده نه شد مبنی برینکه چرا ایران چنین روند مخالف از حقوق بشر را در حق آنانیکه باساس حالت ناگوار به ایران پناه برده اند انجام می شود .

به اساس وجود مسلمانان تند رو بالای افغانستان تجاوز نظامی کردند و کشور را به خاک یکسان کردند ، اما وقتی سخن از وجود چنین افراد در ایران به میان می آید هیچگونه عکس العمل از خود نشان نه می دهند!! .

آیا اتهام وسعت برنامه های اتمی و وجود افراد تندرو موجب بربادی وتباهی عراق وافغانستان نه شد ، که اکنون ما شاهد تحقق هردو اصل در ایران استیم ، با همه این سروصدا وشعارهای متقابل ایران صاحب انرژی اتمی ودستگاه های اتمی می گردد و هر کشور اسلامی دیگر اگر فکر اتمی شدن را بکند تباه وبه خاک یکسان می شود!! .

علاوه برین اگر ما به تصریحات اخیر امریکا عرب واسرائیل را در رابطه به افتتاح دستگاهی اتمی بوشهر در ایران دقت کنیم به سادگی درک کرده می توانیم که غرب چطور برای نیرومندی اتمی ایران زمینه سازی می کند ، وقتی ایران بطور رسمی آغاز فعالیت دستگاهی بوشهر را اعلان می کند ، شایدتوقع برین بود که کشور های عربی در رابطه عکس العمل از خود نشان دهد ، برای کنترول وآرامش رد عمل کشور های عربی از یک سو امریکا اعلان می کند که ایران برای بدست آوردند بمب اتم به یک سال دیگر نیاز دارد ، ظاهرا چنین پنداشته می شود که این اعلان اطمئینانیست برای اسرائیل، که همزمان تهدیدهای آتشین خویش را ضد ایران بلند نموده است، اما فی الواقع این هم آن نیرنگ سیاسی غرب است تا کشورهای عربی را در اغفال و خواب خودهمچنان نگهدارد ، تا ایران بتواند به پروگرام خود ادامه بدهد ودر منطقه همچو یک قدرت اتمی تبارز کند .

جبهه گیری حکومتهای شرق ميانه با حرکت های اسلامی اصلاحگرا بالاثر اقتراب ایران از آنها:

حلقات استخبتارتی غرب باساس معلومات و مطالعات تحقیقاتی مستشرقین خویش ریشه های ابعاد اختلاف شیعه ها را با مسلمانان سنی کاملا درک نموده است، و افکار و خرافاتیکه   بگونه یک اساس فکری و اعتقادی قوی شیعیان شمرده میشود ، همواره برین تاکید دارد که حقوق شیعیان از ابتدا   جان گرفتن نظام اسلامی تلف شده است ، مسایل زیاد ازین قبیل است که توضیح آن درین مقال مختصر گنجایش ندارد و در فکر شیعی این اصل بسیار آشکار و واضح است که   علیه انها ظلم وسیع صورت گرفته و برای اعاده حقوق خویش باید ّپیکار خستگی نا پدیر کنند، تا بزعم اشان حقوق غصب شده آنها اعاده شود ،.غرب این اصل را کاملا درک نموده است وبرای استفاده ازین محور شیعیان را در جهان اسلام برای تحقق   اهداف   شوم خویش بگونه مورد استفاده گرفته است.

ایران همواره کوشیده است، تا با حرکت های اسلامی جهان اسلام روابط تنگاتنگداشته باشد، واین روابط هم باساس یک استراتیژی مشترک غرب و ایران استوار است. که هر دود طرف مصلحت های خویش را در آن میّندارد . ایران باساس هدایت وتوجیهات غرب برای مصؤنیت مصلحت های خویش با حرکت های اصلاحگرا که اکنون اصطلاح “اسلام سیاسی” با آنها گره خورده است ، روابط خود را جهت مجوز دادن هجوم علیه حرکتهای میانه رو اسلامی برای غرب استوار نموده است ، تا هر گاه غرب بخواهد برای سرکوب کردن آنها وارد عمل شود ، وارد عمل شده بتواند و نیز از اطراف دیگر هم درین مورد استفاده صورت گیرد ، که با ایران دشمنی دیرنه دارد واز گسترش ایران بر اصل قومیت هراس دارند ، که واضحا از کشور های شیخ نشینان شرق میانه نام برده میتوانیم. ما برای اثبات این ادعا جریان اخیر کشور مصر را به بطوری الگو یاد کرده میتوانیم: یکی از دلایل که غرب کشور های خلیج را ودار کرد تا حکومت دکتور مرسی را در مصر به این دلیلی که با ایران ارتباطات تنگاتنگ دارد سرنگون نماید، تشویش کشورهای شرق میانه را به همین دلیل وبعضی مسایل دیگر از قبیل نزدیکی اخوان المسلمین با فرقه حوثیین که از طرف ایران تمویل میشوند تا در یمن و در جوار سرحد عربستان سعودی مزاحمات را بر پا کنند و با ایران ارتباط و دوستی دارد ، جامه عمل پوشانیدند. کشور های ماده پرست خلیج را چنین متحرک ساختندند ، که حاضر شدند تمام مصارف پروسه ای ازپا در آوردند حکومت اخوان المسلمین را متکفل شوند.

در حقیقت حرکتهای اصلاحگرا و میانه رو جهان اسلام به علت دوستی با ایران متضرر میشوند ، ازین رو حکومت های استبدادی عرب که جز امتداد قدرت سیاسی خویش هدف دیگر نه دارند، با این حرکتها سر دشمنی را از آغاز گرفته اند و حاضر نمیشوند که نفود شان را متحمل شوند. لذا حرکتهای اصلاحگرا اسلامی از بابت دوستی با ایران دارند قیمت بسیار گزافی را میپردازند.

در فلسطین نیز حرکتهای میانه رو اسلامی بر اساس دوستی با ایران تحت تعقیب شدید قوت های غاصب اسراییل و غرب قرار دارد و از طرف حکومتهای خلیج عربی نیز به همین دلیل مورد استقبال و حمایت لازم قرار نمیگیرند و دارند قیمت گزافی از بابت دوستی با ایران را در روند سیاسی خویش میپردازند.

بناءاً آنچه را ما ازقبیل شعارهای خشمگین میان ایران وغرب در فضای مطبوعات می شنویم ، ودارد این ذهنیت را به شنونده و خواننده عزیز منعکس می کند که ایران وغرب باهم دشمنی دارد ، وغرب واقعا نمی گذارد که ایران در منطقه به یک قوت اتمی تبدیل شود. فی الواقع جز درامۀ بیش نیست تا جهان اسلام وبالخصوص کشورهای عربی را در غفلت و خواب خود نگهدارد . و ایران خط صعودی خویش را دنبال کند.

عبدالرحمن “فرقانی”   [email protected]

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *