(در دفاع از اعلی حضرت شاه امان الله)

شرم باد بر هرچه بی وجدان و کوردلی ست که کور خود می شود و بینای مردم. هیچ گاه نتوانسته ایم از سلوک کسانی ناراحت نشویم که در جلو چشمان ما فجایع کردند و سهم تاریخی آن ها، نه فقط مستند ها و کتاب هاست، بل حافظه ی ملت افغان، آن ها را برای عبرت، به آینده گان نیز منتقل خواهد کرد.

زاده گان بحران، که اینک با پالایش زمان، فقط چهره عوض کرده اند و خیال می کنند با رنگ کردن خودشان رنگین خواهند شد، فراموش نکنند دیگر هیچ خود فروش وابسته به آنان،که اندیشه، قلم و توانش را فروخته است، نمی تواند خائنانی را برائت دهد که در برابر چشمان این ملت تاراج کردند؛ بر ناموس مردم تاختند، کشور را ویران کردند و برای کمترین کاسبی، با هرچه دشمن و بدخواه این ملت بود، تا سرحد قمار دوستی کردند، تا گند بدرفت های منازل آنان، اشمئزازی ایجاد کند که از حفره های سرزمینی که ویران کردند، رد آنان در هرکجای زباله ها، این فهم را منتقل کند که جای زباله، زباله دانی ست.

این بازار آزاد آزار دهنده، عجب کالا های دارد؟ بخشی از بازیگران سال های خون و خیانت، عقب مانده گی و ویرانی، گاه در مسیر چپ و گاه در مسیر راست سنگلاخ، در حالی که فراموش کرده اند داغ های چپ و راست این سرزمین، مال آن هاست، مایکرسکوپ های نقد می شوند و دنبال دی.ان.ای  گذشته گانی اند که اگر میراث های حکومتی، دولتی، فرهنگی، تمدنی و قانونی آنان نبود، خدا می داند پس از آن همه سده های تاراج تاریخی (مانند چنگیزی و تیموری) آیا حیاتی امتداد می یافت تا در زمین های خشک، سوزان و ویران از ویرانگران، زنده گی می کردند.

نمونه های رسانه یی، فرهنگی و ادبیاتی، موج نقد فاسدان و خائنانی که برای ادعا های پوچ آنان، بیش از سی سال است در رنجیم، دیگر اجازه نمی دهد خاموش بمانیم و متجاوزان به خواهران و مادران ملت افغان را مدافعان ارزش هایی بدانیم که در گندفروشی سیاست ها، حتی حیثیث پسمانده ها را ندارند.

با دیدن چهره هایی که از آیینه ی رسانه های میان تهی نقد می کنند و انتقاد آنان، بیشترینه گذشته های سیاه خود آنان را تداعی می کند شعور، وجدان و احساس ما برمی انگیزند تا نفرین کنیم که وقتی میدان بازی با سرنوشت است، بازیگران استثنا نیستند؛ هرچند بقایای تجربیات تلخ تاریخی (حزبیان، تنظیمیان و جنگسالاران) حق ندارند منتقد باشند.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *