د کندهار امنیه قوماندان جنرال عبدالرازق

مطلبی تحت عنوان «د جنرال رازق، اسدالله خالد او نازک قتلونه او جنایتونه» که در ۲۴ اگست به قلم ښاغلی عبدالله اڅک در بخش تحلیل ها به نشر رسیده توجهم را جلب کرد که پس از خواندن آن، لازم دانستم سطری چند از چشمدید خود را در ارتباط به موضوع ارقام بدارم.

با آقای اسدالله خالد تا حال اصلاً رو برو هم نشده ام و آقای نازک را که یکی دو بار دیده ام به جز مصافحهٔ عادی، باهم همصحبت نشده ایم. فلهذا در مورد این دو شخص ابراز نظر من کاریست نا صواب. زیرا به عقیدهٔ من زمانیکه ما در مورد کارروایی های خوب و بد اشخاص می گوییم و می نویسیم، بخصوص که در یک سایت معتبر بین المللی آنرا نشر می نماییم، گفتار و ادعاهای ما باید مستند، با شواهد و با حقیقت همنوا باشد. اما اگر بخواهیم که بر مبنی گفتار دیگران، آوازه ها و پروپاگندهای دوستان و دشمنان در مورد شخصیت و کرکتر شخصی ادعا و یا قضاوتی بنماییم، فکر می کنم این قضاوت کاملاً ناقص و عاری از دلچسپی و اعتبار است چون احتمال زیاد دارد از روی خصومت ها و عقده های شخصی نگاشته یافته باشد.

اما در مورد جنرال عبدالرازق:

این قلم مدت دو سال در کندهار در ارتباط کاری با تورن جنرال رازق قرار داشتم و گاهگاهی در یک هفته دو بار ملاقات داشتیم و با هم می دیدیم. موصوف در نوشتن و خواندن، کدام مشکل خاصی ندارد اما در سخن گفتن دارای فصاحت خارق العاده و در پلان سازی عملیاتی و تاکتیکی، بحث روی اوضاع امنیتی و فنون محاربوی یکی از قوماندانان برجسته به شمار می رود بخصوص در کندهار که بلست بلست آن ولایت را مانند کف دستش آشنا و بلد است. همیشه وقتی که در مورد دفاع از کندهار، تعرض بر دشمن و یا امکانات حملهٔ دشمن بر مردم و شهر کندهار صحبت می کرد، همه اشتراک کنندگان جلسه به شمول جنرالان مسلکی و با تجربهٔ نظامی و دیگر اشتراک کنندگان در هر رتبه و منصبی که قرار داشتند، سرتا پا گوش می شدند و نظریاتش را مورد تصدیق قرار می دادند.

یک قصه گک کوتاه از چشمدید نویسنده بطور نمونه:

جنرال رازق یک هفته بعد از عید قربان سال ۲۰۱۳، یک روزی در یکی از جلسات هفته وار، قوماندان پولیس سرحدی کندهار را به خاطر تعلل و سهل انگاری در وظیفه اش که تریننگ پرسونل در استفاده از آلهٔ ماین پاکی  بود، مورد سر زنش و ملامتی قرار داد.  زیرا تلفات نیروهای امنیتی در اثر انجار ماین ها روز بروز بیشتر می گردید و آلات کشف این ماین ها که از طرف آیساف به قطعات اردو و پولیس ملی کمک شده بود، پولیس سرحدی کندهار پس از سپری شدن دو سه ماه هنوز هم در تعلیم و تربیهٔ منسوبین اش درین مورد هیچ اقدامی نکرده بود. وقتی قوماندان موصوف در جلسه عذر و بهانهٔ میان تهی پیشکش نمود، جنرال رازق در حالیکه گلویش را بغض گرفته بود، آن قوماندان را که رتبه اش برید جنرال بود در حضور پنجاه نفر چنین مخاطب قرار داد:

جناب قوماندان!

«من از سه روز عید، دو روز آنرا با خانواده های سربازانی که از اثر غفلت تو شهید شدند، سپری کردم، به خانه های یکایک شان رفتم، برای اطفال شان عیدی بردم  و آنان را دلداری دادم، خون دل خوردم و اشک ریختم. ولی تو بدون کوچکترین احساس در خانه ات خوابیدی، تو اصلاً احساس نداری….»

و این ادعای جنرال رازق کاملاً درست بود او ثابت ساخته بود که با سربازان و زیردستان خود یک محبت دوستانه و برادرانه برقرار نموده، از سربازان و افسران قطعات مربوطش همیشه احوال گیری می نمود و به آنانی که محتاج و نادار بودند و مشکلات اقتصادی عاجل داشتند همیشه کمک های نقدی می نمود. از زخمی و شهید شدن منسوبینش بی حد عصبانی و ناراحت می شد چنانچه به طور مثال در یکی از روزها راپور گرفت که یکی از وسایط محاربوی پولیس در ولسوالی میوند، با ماین کنار جاده  اصابت نموده و باعث تلفات گردیده، جنرال رازق بدون در نظر گرفتن خطرات کمین و حملهٔ دشمن، با موتر لندکروزر تویوتای خود را به محل واقعه رساند و من شاهد بودم که این کاراو بنابر اهم بودن موصوف در وظیفه اش، در یکی از جلسات مورد اعتراض دیگران قرار گرفت ولی این که جزء احساسات و عاداتش بود در جواب گفت: متأسفانه در همچو موارد که سربازان و افسرانم در خون خود غلط بزنند، نمیتوانم خودرا کنترول نمایم.

در جنگ با طالبک های جنایتکار این دشمنان مردم افغانستان، از دلاوری بی نظیری برخوردار است.  ترس را اصلاً نمی شناسد و یکی از شعار های همیشگی اش اینست که حکومت پاکستان و آی. اس. آی.، دشمن سرسخت مردم ماست و تا یک قطره خون در بدن دارم با آنها می جنگم. این مطلب را باره��، در همه جا و با جرأت بیان نموده است.

اینکه اکنون بعضی هموطنان اورا به جنایت متهم می نمایند شاید به علت تصمیم اخیرش باشد که در برابر کمرهٔ تلویزیون با صراحت و دلاوری اعلام کرد که: «به سربازان و افسرانم دستور داده ام تا طالب را در هر جایی که دستگیر کردند، همانجا کارش را یک طرفه کنند و زنده دستگیرش نکنند». زیرا او در میان دود و آتش، سربازان دلیرش را می بینند که با امکانات اندک دست داشته از ناموس میهن فداکارانه و بی باکانه دفاع می کنند، جوانانی به تازگی و طراوت نهال باغ، سینه های شان را در برابر گلولهٔ دشمن سپر ساخته و با دستان کوچک شان بر دهان دشمن جنایتکار مردانه وار می کوبند، در برابر چشمانش به خاک و خون می افتند و بدن شان سوراخ سوراخ می گردد و آنگاه می بیند که برای تداوی و درمان شان تا دو روز مددگاری یافت نمی شود حتی اتفاق هم افتاده که بوی بدن شان در اثر دیر ماندن به مشام رسیده.  و بدترین حالت در برابر همچو فداکاری ها اینست که بارها اتفاق افتاده، همین سربازان سر به کف با دادن ده ها و صدها نفر قربانی، چند تن از دشمنان بیرحم و آدمکش را دستگیر کرده اند ولی مدتی بعد، از اثر فساد، خویش خوری و بی بها دادن به ایثار و از خود گذری های نیروهای دلیر امنیتی، دوباره آزاد گردیده و بازهم در جبههٔ جنگ علیه او و سربازانش قرار گرفته اند.

این تصمیم موصوف  که منشاء آن جز احساس رنج و درد بیکران موصوف از تلف شدن سربازانش از یک سو و فساد و بی عدالتی گستردهٔ حکومت منشاء دیگری ندارد، در دو سه هفتهٔ اخیر، از طرف تمام کسانیکه با مردم مظلوم افغانستان محبت و از دشمنان افغانستان نفرت دارند، مورد تائید و استقبال بینظیر قرار گرفت و جنرال رازق را با این تصمیم معقولش یک قهرمان واقعی خواندند ولی عده ای که با آن برادران جنایتکار و کهنه اندیش شان از یک آبخور آب می خورند، این عمل جنرال رازق و دیگر قوماندانان سر به کف را که هر لحظهٔ زندگی شان با خطر مرگ مواجه است، به باد انتقاد و نکوهش می گیرند و با سر دادن  افسانه ها و روایات بی پایه، به اصطلاح تفت دل شان را می نشانند.

این بود چشمدید و تجربهٔ شخصی بنده که نه از کسی روایت شده و نه گمانه زنی صرف به خاطر بیان حقایق و واقعیت ها. اصلاً پس از خواندن مطلب نشر شده به قلم جناب عبدالله اڅک سوالی نزدم خلق شد که شخصی که از صفر شروع کرده و به رتبهٔ تورن جنرالی ارتقاء نموده و تا جاییکه من از نزدیک دیدم تا این حد مهربان، وطن پرست و مردم دوست چگونه درعین زمان «قاتل، خائن و جنایتکار» هم می تواند باشد که ښاغلی اڅک نوشته اند. اینکه از لحاظ مادی در وضع بسیار خوب و یا فوق العاده قرار دارد، موضوعیست که انصافاً و اخلاقاً در مورد آن نیاندیشیده ام زیرا در کشور غریب و بیچارهٔ ما، اشخاصی که  ثروت شان از حساب بیرون است، در دَم و دستگاه دولت بیحد زیاد است که مانند کرم های طفیلی زندگی شرم باری را سپری می نمایند. جنرال رازق و امثال شان خو اقلاً از میهن و مردمش، مردانه وار و قهرمانانه دفاع می کند!

 و اینرا هم لازم به تذکر می دانم که در همین اواخر رسانه ها خبر آمادگی موصوف را برای استعفی پخش نمودند اینکه علت چه بوده و چرا موصوف این تصمیم را که صد در صد به نفع آی. اس. آی. و دشمنان کشور است، گرفته و تا حال چه اتفاقی افتاده، اطلاعی ندارم زیرا از زمان ترک وظیفه (شش ماه قبل) تا کنون با ایشان هیچ گونه ارتباط نداشته ام. با عرض حرمت فراوان.

پایان

«حنیف رهیاب رحیمی»

5 thoughts on “تأملی بر مقالهٔ «د جنرال رازق، اسدالله خالد او نازک قتلونه او جنایتونه» رحیمي”
  1. رازق همداسې دپښتنو دوښمندی لکه عطا جې درازق خاص ملګری دی او یو له بله مشورې اخلي
    هو جنرال رازق دنظار دشورا کلک ملګری او جمېعتی دی !
    دغه هلک ته پېسې مهمې دي اونه خپل قام

  2. اقای رحیمې صا حب یک جهان تشکرو ممنون از نوشتن حقا یق شما. خدا شمارا وهمګې افغانهای وطندوست را زنده وکامیا ب بدارد. کا شکې چې یو افغان ورور داخدمت کړی وای چې دښاغلې رحیمې لیکنه یې په پښتو ژباړلې وای ډیر به ښه وای.ځکه زموږ ډیر ګران هیواد وال په درې ژبه نه پوهیږې.خو څونده چې زه پوهیږم ښاغلې رحیمې حقایق لیکلې دې داچې څوک دګا ونډیانو دګټو لپا ره کا رکوې او یو وطنپال افغان یې تر سترګو بد ایسیږې خدای دې هدا یت ور ته وکړې. ځکه پر دا سې شخص دا سې لیکل ښا یې چې ښه نه ولګیږې.

  3. اقای رحیمې صا حب یک جهان تشکرو ممنون از نوشتن حقا یق شما. خدا شمارا وهمګې افغانهای وطندوست را زنده وکامیا ب بدارد. کا شکې چې یو افغان ورور داخدمت کړی وای چې دښاغلې رحیمې لیکنه یې په پښتو ژباړلې وای ډیر به ښه وای.ځکه زموږ ډیر ګران هیواد وال په درې ژبه نه پوهیږې.خو څونده چې زه پوهیږم ښاغلې رحیمې حقایق لیکلې دې داچې څوک دګا ونډیانو دګټو لپا ره کا رکوې او یو وطنپال افغان یې تر سترګو بد ایسیږې خدای دې هدا یت ور ته وکړې. ځکه پر دا سې شخص دا سې لیکل ښا یې چې ښه نه ولګیږې.
    په ګران هیوادهیواد کښې څه دپا سه درې لسیزې دبې اتفاقۍ اور بل دی که دااوردبې اتفاقې نه وای بل دا سې اشخاص لکه عبدالرازق دهیواد په تا ریخ کښې به یې نوم په زرین خط لیکل کیدلای. یا االله (ج) زموږ دګران هیوادڅخه دغه دبې اتفا قۍ اور مړ کړې او په هغو هیوادونو کښې دغه دبې اتفا قۍ اور بل کړې چې زموږپه ګرانه مینه ګران افغانیستان کښې دغه اور بلولو ته لمن وهې دا هیوا دونه که کفا ر وې که ګا ونډیان وې که نور وې. امین

  4. وقتی این قوماندان جانی خودش اقرار کند که اسیران جنګی را جابجا به قتل رساند، (با وجود که این عمل شان محالف تمام قوانین بین المللی جنګی است)، کافی است تااو را به محکمه جهانی فرستاد تا جزای اعمال حیوانی صفت خودرا ببیند. مرګ به جنګ سالاران مافیا وشورای وطن فروش نظار. زنده باد دانش و علم راستین .

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *