نویسنده: سید مدثر (یوسفی)

در افغانستان بیشتر از ده ها حزب و انجمن ها فعالیت میکند،که اهداف همه انها تطبیق قوانین الهی یعنی تمام قوانین اسلامی و فعالیت و خدمت کردن برای وطن خود است. که انواع زیادی از احزاب در وطن ما وجود دارد که بیشتر فعالیت های انها موفق و بیشتر شان بخاطری منافع شخصی خود و سمت خود مبارزه میکنن اما تعجب در اینجا است که همه انها به یک هدف کار میکنند مگر مخالف یکدیگر هستن،
و به یکدیگر انتقاد ها و نقد های زیادی دارند.
پیش از این که به متن اصلی موضوع برویم بهتر باشد که یکبار کار و اهداف احزاب را بفهمیم که حزب بخاطری چی بوجود میاید و کارش چیست؟
حزب در سیاست سازمانی سیاسی است که به دنبال تأثیرگذاری در حکومت است، این تأثیرگذاری معمولاً از طریق نامزد کردن کسانی با دیدگاه‌هایی همسو با حزب برای کسب مسئولیت‌ها و مناسب سیاسی صورت می‌پذیرد. احزاب در فعالیت‌هایی نظیر کارراز های انتخاباتی ، پژوهش‌های آموزشی یا اعتراض‌های سیاسی مشارکت می‌جویند. احزاب معمولاً به دنبال به کار بستن ایدئولوژی خاص یا دیدگاهی مشخص هستند که با اهدافی معین در ساختار و برنامه هایشان ذکر شده‌است و باعث پدیدآیی افرادی با اهداف یکسان حول محور حزب می‌شود.
بنابراین بیشتر جوانان های فعال بخاطری خدمت به وطن و اوردن صلح در کشور میخواهند مبارزه کنند راهی دیگری بجز این نیست که عضویت یک حزب مورد علاقه خویش شوند ، و بتواند کدام کمکی انجام بدهند، اما متاسفانه بیشتر احزاب هدف شان صرف بخاطری منافع خود و سمت خود میباشد،و یا بیشتر شان فروخته شده کشور ها همسایه بخاطری تفرقه افگنی میان مردم میباشد.
که هدف شان صرف و صرف تغییر افکار و‌ جدا ساختن مردم از یک هدف و این که یک کار را انجام بدهد که سبب منافع خودش و تفرقه میان مردم شود. اما این احزاب ها توسط پول های دشمنان وطن که میخواهند به اهداف خود برسند مشهور شدن، وبیشترا صدای شان در رسانه انعکاس داده میشود و‌مردم را مثلی بازیچه دست خود ساخته، وبه رسیدن هدف خود از انها صورت میگیرد.
جوانان بخاطری عضویت در این احزاب کوشش زیاد میکنند و در نتیجه سبب میشود که افکار اینها مکمل تغییر کند و دشمن یکدیگر بسازند که مردم را پارچه پارچه کردن و دشمن یکدیگر که ما بر حق و انها بخاطر ویرانی کشور مبارزه میکنند، و مردم را در بین خود به نظر های مختلف از هم دیگر متفرق میسازند که نمونه مثالش تذکره های الکترونکی ویا یکی بودن زبان دری و فارسی که نظریه های مختلف پیش میاید،و مثال های دیگر که مردم را از یک به دیگری جدا میکنن متاسفانه بیشتر جوانان بشکل بینا و رفتار شان مثلی افراد کور چوب بر دست هستند هر ان چیز که برای شان گفته شود بیدون فکر‌کردن انرا بالای خود تطبیق میکنند بیدون مطالعه و معلومات کامل یک کار را حمایت میکنند.
که این همه از نداشتن دانش و مطالعه دقیق است، در مورد مساله تذکره های الکترونیکی همه گفتگو‌ میکنند اگر پیر باشد یا جوان اگر زن باشد یا مرد نظریه های خود را رد بدل میسازند اگر از یکی شان پرسیده شود خوب تو میتوانی تاریخچه افغان را بگویی و نظرت چیست؟که انرا میخواهی تذکره ات حذف بسازی و از فردی دیگر بپرسی که نظرت در باره این که کلمه افغان بماند و و یک دلیل منطقی برایم بگویی؟
جواب انها سکوت و یا ادامه دادن! دلایل بی معنی است، که صرف حمایت از حزب و سمت خود میباشد و بیدون مطالعه دقیق در موردی چیزی مبارزه میکنن پس در نتیجه گفته میتوانیم که تعلیم بهترین راهی است که در افغانستان صلح دایمی بیاید و معلومات مطالعه بیرونی داشته باشیم و هر ان چیز را که منطق ما قبول‌میکند حمایت کنیم.
پس در نتیجه میتانیم بگویم که بیشتر احزاب هدف شان اوردن صلح و برابری بین مردم است اما ناکام بوده اند. بس بهترین راهی رسیدن به صلح پایدار از نظر یک‌جوان اینست که مردم اش چه پسر باشد چه دختر تعلیم بیاموزد. و هر انچه را که منطقش قبول میکند حمایت کند، بس اگر چنین شود دیگر‌جنگ‌میان مردم افغانستان نخواهد بود دیگر مسلمان مسلمان را نخواهد گُشت.
دیگر بجای فکر‌کردن درباره مسایل سیاسی در فکری اختراع جدید میباشند و بحث خواهند کردن.
با جوانان میتوانید فکری جدید بیاموزید،با مردان کهن تجربه.
گوش به مردان کهن دی اما تطبیق افکار جوان کن.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *