تاثیرات مخرب تواریخ جعلی در به چالش کشیدن واقعیت های افغانی ما، پوشیده نمانده اند، اما متاسفانه برداشت های عام و نادرست از تاریخ، به گونه ای در موضع انفعالی ما، به عملکردی کمک می کنند تا مخالفان با استفاده از آن ها، جایگاه قبلی و گویا درخشانی بتراشند که پیش از افغانستان، مشخصات اصلی مدعیان را می سازد.

پس از کاهش غایله ی جاهلانه ی خراسان بازی، رو آوردن به قبول چیزی به نام «تمدن ایرانی» که بیشتر منشه در قصه ها و دروغ پردازی های تاریخی شعوبیه (حلقه ی ضد اسلامی در هزار سال قبل) دارد، بار دیگر در تایید نوع افغان ستیزی هایی موثر واقع می شود که شماری گمان کرده اند با مصادره ی آن به نام ایران، گذشته ای احیا نخواهد شد که در واقع وجود نداشت. برای وضاحت بیشتر، به کتاب های انتقادی «نگرش نو، بر شاهنامه و فردوسی» و کتاب «زمانی که مفاخر ناچیز می شوند»، مراجعه کنید. در این دو کتاب، بررسی های مفصل انتقادی وجود دارند که مثلاً شاهنامه ی فردوسی، یا خالق تمدن موهوم ایران، به چه پایه ای در علم جغرافیه، بی سواد محض است. در کتاب «زمانی که مفاخر ناچیز می شوند»، تحقیق مفصلی وجود دارد که نام ایران، منشه ی منطقی تاریخی ندارد و بیشتر پس از تعمیم افسانه های دروغین (همانند شاهنامه ها) وارد تاریخ می شود.

ایرانی سازی مسایل تاریخی افغانستان، خبط دیگری ست که شماری در توهم تمدن ایرانی، حالا با فارس گرایی های ناخودآگاه، مثلاً زور می زنند نام ایران را تحریفی در برابر فارس بدانند.

خطاب ایران به نام فارس، صدور مجوز بر گونه ی دیگری از جعل است. ایران، کشوری با ده ها قوم است که فارس ها، اقلیتی در آن به شمار می روند. جغرافیای این کشور با مشخصات تاریخی واضع ترکتباران، کردان، عرب ها، بلوچ ها، لر ها و دها قوم دیگر که وضاحت جغرافیایی کامل دارند، دست آویز برای کسانی می شود که مثلاً در افغانستان، زیر عبارت فارسی زبان، توجه دارند بر اثر رواج زبان و گسترده گی متکلمان، گونه ای از ساحه ی بشری نمایان شود تا زیر نام فارس، حداقل در توهم این فرهنگ، اقلیت هایی را بزرگ نمایی کنند که همانند سقویان و ستمیان، منظور دارند.

در حالی که واقعیت های فراگیر و جهانی افغان را تکذیب و تحریف می کنند، اما دل بسته اند که گویا زیر نام رواج زبان، هویت های قومی ای مصادره شوند که مثلاً با واقعیت اکثریت دری زبان هزاره، اما هیچ کسی نمی تواند به نام فارسی زبان، هویت هزاره گی آنان را به نام یک اقلیت دیگر، مصادره کند.

باوجود اسناد زیادی که در مناسبات رسمی میان افغانستان و ایران، نام ایران، قبل از پهلوی های نیز به همین نام در روابط ما ثبت است و گذشته ی تاریخی دارد، فارسی سازی جغرافیای ایران به نام فارس، دست آویزی ست که ناخودآگاه با پخش اخبار آن ها به فارسیسم می بخشیم. بنابراین، اطلاق نام فارس بر ایران، عیناً همان خبطی را باعث می شود که شماری گمان می کنند از مصادره ی نام ایران، حقایق دیگران، تعریف می شود.

قرار دادن جغرافیای ایران با تنوع فرهنگی و قومی به نام فارس، ساحه ی فارس، فارسیسم و ضمایم آن را کلان می سازد.

واحد کوچک و غیر مرغوب فارس در جنوب ایران، بیشتر نمایانگر همان خصوصیاتی ست که در همان محدوده دارد. قرار دادن آن به نام ایران که خود اشکالات زیاد تاریخی دارد، مصادره ی واقعیات مردمانی ست که در سایه فارسیسم، حتی فراتر از مرز های ایران، آسیب می بینند.

اگر واقعیت های تاریخی ما، افغانستان را عمق می بخشند و افغان، مساله ی مشهور باستانی  است، چه نیازی ست در طبقه بندی های غلط، پیش از افغانستانی بسازیم که به ضرر ما باشد؟ ایرانی یا فارسی، هر دو، دو عنصر بیگانه اند.

و اما اخبار مساله ای به نام ایرانی که نو است، ظاهراً پس از مقاله ای وارد بحث های ما    می شود که شماری از آدرس بعضی از فرهنگیان افغان نیز می آورند.

در سال 1313 شمسی، گویا اعلامیه ای از سوی حکومت ایران (پهلوی اول)، پخش می شود که در مقاله ای از سعید نفیسی به نام «از این پس همه باید کشور ما را بنام ایران بشناسند»، مستند می سازند، اما سوء تعبیر باعث شده است منظور نویسنده را به درستی درک نکنند.

چنان چه می دانیم، ترادفات دستوری، گاه به پیچیده گی می افزایند؛ مثلاً به جرمنی، آلمان می گویند، لهستان مساوی به پولند، مجارستان به معنی بلغاریا، انگلستان و بریتانیا و بر این گونه، گاه ایران را مترادف پارس می شاسند. چنین برداشتی در تاریخ ایران، اسنادی نیز دارد.

برخلاف تصور غلط، ایران در زمان قاجار ها نیز با این نام شهرت جهانی داشت و پول مروج آن ها، صحت این مدعا را تایید می کند. در روی پول آنان به زبان دری، نوشته شده است:

بانک شاهنشاهی ایران و در عقب آن، به انگلیسی آمده است:

The Impireal Bank of Persia

در واقع دوگانه گی چنین عباراتی که از رهگذر معنایی، به هیچ رو، ایران به معنی پارس نبوده است، در سال 1313 شمسی، دولت ایران را ناگزیر می کند برای صراحت بیشتر، اعلامیه ای منتشر کند که در زمان تعریف واحد سیاسی، با آوردن نام ایران، از دوگانه گی وصفی، جلوگیری شود؛ یعنی به جای پارس، کلمه ی ایران نیز وارد متن انگلیسی شود.

ممالک محروسه ی ایران، نام آشنای این کشور در زمان قاجار هاست و واحد پولی که انگلیس ها در این کشور تحت حمایت خویش نشر می کردند، با مشخصه ی رواج هر ولایت، به وفرت یافت می شود.

برای فهم بیشتر خواننده ی افغان، تلخیصی از یک نوشته ی محقق ایرانی، دکتور علی بابایی درمنی را ضم این مقاله می کنم:

نام «ایران» در اسناد دوره ی قاجار

(پاسخ به چند شبهه در مورد نام ایران)

با وجود این که در تمامی اسناد دوره ی قاجار از اصطلاح «دولت علیه ایران» برای نامیدن سرزمین ایران، استفاده می شده است،1 برخی با اغراض سیاسی خاص مدعی هستند که ایران تنها از سال 1313 خورشیدی، پس از صدور یک اعلامیه ی رسمی توسط دولت ایران، «ایران» نامیده شده و پیش از آن اصولاً کشوری به نام ایران، وجود خارجی نداشته است. آن ها این گونه وانمود می کنند که قلمرویی که امروزه ایران نامیده می شود، پیش از پادشاهی پهلوی اول، اتحادیه‌ای از چند ایالت تخیلی بوده است. این در حالی است که در اسناد و مکاتبات دوران صفوی نیز شاهان صفوی، خود را شاه ایران و مورخان آن دوره، چون اسکندر بیگ منشی و حسن بیگ روملو نیز در آثار خود، شاهان صفوی را شاهان ایران می نامیدند.2  اما بهتر است این شبهه با دقت بیشتری بررسی شود. آیا واقعا در اعلامیه ی دولت ایران به تاریخ 6 دی [جدی] 1313 خورشیدی، دولت ایران اعلام می کند که نام رسمی سرزمین ایران «ایران» است؟ پیش از آن، نام آن سرزمین چه بوده است؟ واقعیت آن است که در تاریخ 6 دی 1313 خورشیدی، دولت ایران با صدور اعلامیه ای از کشور های خارجی خواست در مکاتبات رسمی خود از واژه‌های پرشیا، پرس و پرسه به جای واژه ایران استفاده نکنند. و کاملاً واضح است که در داخل ایران، چه مردم عادی و چه نخبگان، نام دیگری را جز «ایران» برای نامیدن ملیت و سرزمین خود به کار نمی بردند.

با این حال برخی سطحی نگران دچار اشتباه شده و در این واقعیت نیز ایجاد شبهه می کنند و سبب دامن زدن به برداشت های نادرست دیگر می شوند. آن ها مدعی هستند که: «چنین تصمیمی انقطاع تاریخی و فرهنگی عمیقی را به وجود آورد. بطوری که هنوز نیز بسیاری کسان نمی‌دانند که ایران، نام تازه‌ای برای «پرشیا/ پرس/ پرسی/ پرسیس/ پرسیدا/ باریا» و انواع دیگر آن است و گمان می‌برند با کشور نوظهوری مواجه هستند.»3  آن ها استدلال می کنند که همان گونه که «بهارات»، «هایاستان»، «ساکارتولو»- که مردمان شان آن ها را به این نام ها می خوانند، توسط ایرانیان «هندوستان»، «ارمنستان» و «گرجستان» نامیده شد، و سایر کشورها نیز به پیروی از ایرانیان، این کشورها را به همان نام های مورد استفاده ایرانیان نامیدند، چه اشکالی دارد که سرزمینی را که ما ایرانیان «ایران» می نامیم، بیگانگان «پرشیا» بخوانند. در پاسخ به این شبهه نیز باید یادآور شویم که:

1 – اولاً نام گذاری ایران در مورد دیگر کشور ها کاملا دقیق است، آن ها «کُلیت و جامعیت» را در نامگذاری خود رعایت می‌کردند، برای نمونه به دلیل این که استان «واسپورکان» ارمنستان به آن ها نزدیک بود، ارمنستان را واسپورکان ننامیدند. و به همین دلیل گرجستان را هم «کاختی» ننامیدند. اما کاملاً برعکس، پرشیا نامیدن ایران، اطلاق نام یک قوم ایرانی به تمامی سرزمین پهناور ایران، و در حقیقت اطلاق جز به کل است. از دیگر سو، این نام، یعنی «پرشیا»، دستمایه ی قبیله گرایانی بوده که با سوء استفاده از این نام، بالکل منکر وجود کشوری به نام ایران شده و چنین وانمود می کنند که گویی از ابتدای تاریخ، کشوری به نام ایران وجود نداشته و کشوری که ما امروزه ایران می نامیم، در گذشته محدود به «استان فارس» بوده است. به هر رو، اطلاق جز به کل در هیچ دستگاه منطقی درست نیست، برای نمونه می توانیم به یک همدانی «ایرانی» بگوییم، ولی یک ایرانی خوزستانی را نمی توانیم «همدانی» بنامیم.

2 – بر خلاف آن چه تصور می شود، آغاز این امر که دولت های بیگانه موظف می شوند، در مکاتبات رسمی خود «پرشیا» را ایران بنامند، در دوره ی پهلوی اول نبوده، بل که چنان چه اسناد متقن تاریخی گویاست، فرمانروایان بزرگ اروپایی پیش از آن تاریخ نیز شاهان سرزمین ما را «شاه ایران» می نامیده اند. برای نمونه شارل کن (شارل پنجم) (1558-1519م)پادشاه اسپانیا، اتریش و هلند، شاه اسماعیل صفوی را «شاهنشاه ایران، برادر و بهترین دوست ما» می نامد.4  بنابراین این گونه که وانمود می کنند، ایران نامیدن ایران از سوی دولت های بیگانه و در مکاتبات رسمی خارجی، از زمان پادشاهی پهلوی اول آغاز نشد، و اعلامیه ی 6 دی 1313م، فقط به این امر جنبه ی رسمی داد.

3 چنان چه آرتور ژوزف گوبینو می گوید نخبگان غربی آن هم نه در دوران پهلوی، بل که در دوران قاجار، خود به خوبی از نارسایی واژه ی «پرشیا» برای نامیدن ایران آگاه بودند، بنابراین با دانش کافی از نام ایران برای نامیدن این مرز و بوم، استفاده می کردند.5

 پی‌نوشت‌ها:

1 – برای نمونه بنگرید به؛ قرارها و قراردادهای دوران قاجاریه، به اهتمام سیف الله وحیدنیا، موسسه ی مطبوعاتی عطایی، تهران، 1362.

2 –  . http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=58&item=1245

3 –  مرادی غیاث آبادی، رضا،

http://tarikhirani.ir/fa/news/30/bodyView/2907

4 – غفاری فرد، عباسقلی، نامه نگاری های شاه اسماعیل اول صفوی با شارل کن(کارل پنجم) امپراطور آلمان، فصل نامه ی تاریخ روابط خارجی، شماره 26، زمستان 1385، صص 70-61.

5 – گوبینو، آرتور ژوزف، تاریخ ایرانیان، ترجمه ی ابوتراب خواجه نوریان، انتشارات علمی، تهران، 1364، صص 5-4.

منبع این نوشته:

http://www.iranboom.ir/iranshahr/iran-pajohi/15867-name-iran-dar-ghajarie-9409.html

***

برخلاف تصور، نام ایران، مفهوم گسترده ی تاریخی ندارد که با جدل بر سر آن، ناخودآگاه، مفاهیمی را وارد تاریخ افغانستان کنیم که حالا شماری از هموطنان را در وهم انداخته است که گویا افتخاراتی دارد که نباید منسوب به ایران شود. صرف نظر از این که کشوری با نام جهانی ایران، در کنار ما قرار دارد، تحلیل تاریخی ایران که گویا مخصوص آنان نبوده است، باعث می شود صورت دیگری از انحراف فکری بروز کند که فقط مدتی ست پس از روشنگری های فراوان، جهالت خر- آسانی اش، رو به افول می رود.

افغانستان با عمق تاریخی واضح و شهرت جهانی کنونی، نباید تحت مفاهیمی تحلیل شود که دست آویز دیگری برای حذف آن می شوند. با ایرانی بازی نو، بدون شک، امتیاز دیگری ست که به دشمنان این سرزمین می دهیم؛ زیرا از نظر مفاهیم سیاسی، پان ایرانیسم، نسخه ای ست که همانند فارسیسم، مشتاق حذف واقعیت های دیگران، به نفع خودش   می باشد. به قول دکتور غیاث آبادی، مشخصه ی ویژه ای از طرح باستانی ایران، حاصل نمی شود:

برخی پرسش‌ها به‌رغم ظاهر ساده، باطنی پیچیده دارند. سادگی ظاهری بعضی پرسش‌ها به اندازه‌ای است که ممکن است برای شنونده مضحک جلوه کند و پاسخ آنرا کاملاً روشن و بدیهی بداند. یکی از چنین پرسش‌هایی این است که «ایران چیست؟» شاید این پرسشی باشد که تصور کنیم پاسخ قطعی آنرا بخوبی می‌دانیم؛ اما چنانچه پاسخ‌های چند نفر را در کنار یکدیگر قرار دهیم، خواهیم دید که هیچ پاسخی شبیه به دیگری نیست. این گوناگونی پاسخ‌ها نشان می‌دهد که هر کس به زعم خود تصور و درکی دارد که با تصور و درک دیگران متفاوت و گاه متناقض است. مسلم است که استنباط‌های متفاوت از یک کلمه، منجر به استنباط‌های مغایر و گاه متضاد از کل یک گفتار خواهد شد.

یکی از پیچیده‌ترین موضوع‌ها در مطالعات باستانی و تاریخی، پی جویی و پی گیری معانی و مصداق‌های نام‌های خاص است. دلایل اصلی این پیچیدگی در سه عامل نهفته است: نخست، تفاوت آوایی و تلفظ نام‌ها در زبان‌های گوناگون؛ دوم، سیر تغییر و تطور طبیعی نام‌ها در زبان گفتاری و نوشتاری مردم؛ و سوم (که از همه مهمتر است)، تغییر مصداق نام‌ها و بهره‌گیری از یک نام مشهور و شناخته‌شده برای نامیدن پدیده‌ای دیگر.

نام‌هایی که اکنون آنها را با شکل و آوای «ایران» و «فارس» می‌شناسیم، سرگذشتی پرفراز و آکنده از تغییرات متنوع در تلفظ، معنا و مصداق در پشت سر خود داشته‌اند.

نگارنده در پیشگفتار کتاب «دایره‌المعارف عکس ایران» (چاپ دوم، ۱۳۷۶) نوشته بود که: «تعریف و تعیین حدود و دامنه‌های ایران در این اثر و هر اثر همانند آن، کاریست بسیار مشکل و دشوار و گاه ناممکن». و امروز پس از سیزده سال بررسی و مداقهء بیشتر، و پس از گفتارها و نوشتارهای متعدی که همگی با «ایران» و «ایرانی» در پیوند بوده است، نه تنها نمی‌تواند کلمه‌ای بر آن عبارت پیشین بیافزاید که حتی از «تعریف ایران» عاجز است و آن عبارت را بدین شکل اصلاح می‌کند که:

«تعریف و تعیینِ معنا و مفهوم و مصداق‌های متعدد و دقیقِ نام ایران، کاریست بسیار مشکل و دشوار و با اطلاعات موجود، ناممکن.»

آهنگ این گفتار نیز یافتن پاسخی برای پرسش بالا نیست. بلکه مقصود اصلی فقط طرح یک مسئله است و اینکه وجود چنین مسئله و ابهامی را به رسمیت بشناسیم. حدود و دامنه پیچیدگی‌ها را- تا جای ممکن- مشخص کنیم و به اشتباه‌های متداول که ناشی از آمیختگی مفاهیم است، توجه کنیم. بسیاری از سو‌ءتعبیرها و اختلاف‌های موجود، ناشی از بی‌توجهی به همین مسئله و بکارگیری نابجای نام ایران در مفهومی دیگر است.

آشکار است که چنین پرسشی نه تنها پیرامون نام ایران، که پیرامون بسیاری از دیگر نام‌های تاریخیِ کهن صدق می‌کند و بسیاری از نکاتی که در اینجا آورده می‌شوند، به نامواژه‌های دیگر تعمیم‌پذیر است.

برگرفته از کتاب «ایران چیست؟»، تالیف دکتور رضا مرادی غیاث آبادی.

شرح تصاویر:

پوستر تبلیغاتی فاشیستان پان ایرانیست، واحد های پول رایج ایران در زمان قاجاری و سندی از معاهدات افغانستان و ایران در زمان قاجار ها. در این سند که نمونه های زیاد دارد، در همه جا، کلمه ی ایران دیده می شود و چیزی به نام حکومت یا دولت فارس، شناخته نمی شود.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *