انقلاب سفید ۱۳۵۲ سردار محمد داود خان ورق تازه از خواسته های مردم افغانستان در مسیر تاریخ بود که رقم خورد این انقلاب سبب شد تا نظام سلطنت مورثی جای خود را به نظام جمهوریت ببخشد. جمهوریت نوع نظام دولت داری مدرن است که اکثریت کشور های جهان منجمله کشور های اسلامی به این نظام وابسته اند. نوع حکومت جمهوری در واقع حکومت مردمی است. مردم در این نظام از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار اند و حاکمیت را در دست خود داشته و آنرا بواسطه انتخابات و تعیین ریس دولت و نماینده گان خود در پارلمان اعمال میکنند. بر خلاف نظام های شاهی مطلقه ، شاهی مشروطه و نظام های تک حزبی که در آن فقط یک نفر و یا تعداد محدود از اشخاص در تعیین سرنوشت ملت سهیم بوده و ملت در تعیین سرنوشت خود نقش عمده و اساسی بازی نمی کند. اما امارت اسلامی را که طالبان آنرا نوع حکومتداری خود در سال ۱۹۹۶ انتخاب کردند و امروز در مذاکرات صلح بخاطر حفظ آن تلاش می ورزند از نوع نظام های است که در آن ملت به مانند جمهوریت نقش اساسی را بازی ننموده بلکه این تنها یک تعداد از اشخاص محدود اند که برای مردم تعیین سرنوشت میکنند آن هم به گونه ای سنتی آن . در تعیین ملا هیبت الله رهبر این گروه و دو رهبردیگر این گروه یعنی ملا محمد عمر و ملا منصور به خوبی مشاهده میشود که اینها نه به میکانیزم های مدرن که عبارت از انتخابات و معیار های آن باشد روی می آورند که به نوع گزینش یا انتصاب سنتی رهبر خود را انتخاب نمودند. در نظام امارت تعداد از اشخاص که دارای فهم دینی و سیاسی باشند کنار هم جمع شده و شورای چند نفری را بوجود می آورند و سپس آن شورا از میان چند تن از اشخاص که قابل اعتماد اینها باشد و معیار های دینی و سیاسی را از دید اینها تکمیل نموده باشد یک تن به عنوان رهبر انتخاب میشود که کلیه امور را بدست خواهد داشت. دو مشکل عمده ای که در این نوع نظام وجود دارد قرار ذیل است:

نادیده گرفتن نقش مردم در تعیین سرنوشت : برخلاف نظام جمهوریت که مردم با برگزاری انتخابات ریس دولت و نماینده گان خود را به منظور نظارت از عملکرد حکومت و تصویب قانوانین انتخاب میکنند ، نظام امارت دارای چنین ویژگی نیست . مردم در نظام امارت نقش اساسی نداشته بلکه یک تعداد اشخاص محدود در لباس عالم دین یک فرد را به رهبری مردم انتخاب میکنند و وی مسولیت عام و تام امور کشور را به عهده خواهد داشت و مرجع قانون گذاری همچنان میباشد . زیرا در نظام امارت پارلمان وجود ندارد که از قاطبه اراده مردم نماینده گی کند . پس زمانی که پارلمانی وجود نداشته باشد قانون گذاری بر میگردد به حلقه وصل رهبر امارت آنچه را که طالبان تا کنون در میان خود زیر بیرق امارت انجام داده اند.

نفع انتخابات سرتاسری: در نظام جمهوریت به اراده ، تصمیم و طرز دید هر فرد جامعه احترام گذاشته میشود و این خصایص در تعیین سرنوشت ملت در صورت که اکثریت به این دید باشند نقش عمده دارد. اما در نظام امارت اراده ، تصمیم و طرز دید هر فرد معنی و مفهوم ندارد بلکه خصایص آنهای مورد احترام است که از دید طالبان معیار دینی را تکمیل و در حلقه نزدیک شان قرار داشته باشد.دیده میشود که طالبان به اراده و طرز فکر مردم هیچ نوع احترام قایل نیستند و مانند نظام های شاهی و نظام های تک حزبی در پی تحقق ایدیولوژی خود میباشند و کلیه مردم را جز چند تن محدود دیگران را احمق پیش نمی شمارند.

در کل گفته میتوانیم که ساختار فکری نظام امارت یک ساختار خام و غیر قابل قبول به مردم افغانستان و جهانیان است زیرا امارت به هیچ وجه پاسخگوی نیاز های مردم افغانستان نیست . مردم افغانستان بر خلاف آنچه که طالبان فکر میکنند ملت آگاه بوده و میدانند که چگونه برای خود تعیین سرنوشت نمایند. امارت که نه به اراده مردم احترام قایل باشد ، نه برای مردم اجازه تعیین شرنوشت شان را بدهد ، امارت که نه در آن انتخابات سرتاسری وجود دارد و نه در این نظام جایگاه اقوام  که در بافت های سیاسی افغانستان نقش تعیین کننده دارد معلوم باشد مثل گذشته ناقص و هرگز پاسخگو نخواهد بود.

دوام جمهوری اسلامی که مورد پذیرش جهان اسلام و جهانیان است در واقع پاسخگوی جامعه افغانی با توجه با ساختار هاو بافت های سیاسی آن میباشد. امارت جز چند پارچگی و عقب رفتن افغانستان را به سال های نا برابری چیزی بیشتر در خود ندارد.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *