جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران همواره تلاش کرده تا در افغانستان اقوام باهم برادر را به اختلافات قومی تشویق کند.
در این گزارس خبرگرازی «جمهور» که وابسته به جمهوری اسلامی ایران است، نمونه از این دست تلاش جمهوری شیعه ایران را میتوان بوضوح دید. این خبرگراری ایران به مسایل افغانستان اختصاص یافته. سایر خبرگزاری های ایران هم له مسایل قومی و تضعیف وحدت افغانان و افغانستان می پردازند. انها در کتار سایر تلاشهای ضد وحدت افغانها سعی در ترویج واژه افغانستانی بجای افغان اند. نمونه اش را میتوان در خبرگزاری فارس دید.
ایا تا کنون خبرگزاری یی را سراغ دارید که همچون تحلیل غرض الود را که (جمهور) به نشر بنشر رسانده، خوانده اید؟
(حکیم کابلی)

حنیف اتمر؛ مشاور امنیت ملی اشرف غنی، حملات لفظی به حامد کرزی در مراسم سالگرد ترور برهانالدین ربانی را “غیرقابل تحمل” و کار سازمانهای اطلاعاتی خارجی دانسته است.
آقای اتمر در اعلامیهای، این حملات لفظی را “بازی مزورانه” و “بیاحترامی و توهین” به رئیس جمهوری پیشین خوانده و تأکید کرده که “منتظمین و میزبانان مراسم مسؤولیت داشتند که حیثیت و شخصیت همه مهمانان از جمله آقای کرزی را حفاظت کنند.”
اتمر از کرزی به عنوان “زعیم ملی” نام برده و تأکید کرده که “ملت و دولت افغانستان به حلقات مزدور، افغانستانستیز و بیگانهپرست اجازه نخواهند داد که با ادامۀ بیاحترامی و توهین به شخصیتهای ملی افغانستان، از باداران خارجی خود، منعفت ناروای سیاسی کسب و کمایی نمایند.”
پیشتر، جنرال رازق؛ فرمانده پولیس قندهار هم در پیامی ویدئویی، به مجاهدین هشدار داد که فرزندان میرویس هوتکی، احمدشاه درانی و امانالله، از قندهار، جلالآباد و پکتیا علیه آنها برخواهند خاست.
او گفت که اگر مجاهدین سخن از جهاد میگویند، “بهترین مجاهد ملا محمدعمر” و “بهترین مجاهد قهرمان ملا دادالله” بودند!
واکنش های صورت گرفته نسبت به شعار «مرگ بر کرزی» شماری از شرکت کنندگان در مراسم روز جمعه به مناسبت سالگرد ترور برهان الدین ربانی به وسیله تروریست های طالبان، تقریبا همسان بود؛ از جنرال رازق اچکزی تا حنیف اتمر.
محور اصلی این واکنش ها نیز «هتک حرمت» یک پشتون بود نه صرفا یک رییس جمهوری سابق. به همین دلیل، به آسانی می توان این واکنش ها را به عنوان بروز بیرونی نوعی عصبیت عمیق و شدید قومی، طبقه بندی کرد.
واکنشی که جنرال رازق نشان داد اما به لحاظ زبان و ادبیات به کار رفته در آن، بسیار قومی تر و فاشیستی تر از واکنشی بود که در همین زمینه از سوی حنیف اتمر، نشان داده شد. این یعنی رازق یک نظامی است با همان منطق و اخلاق خاص میلیتاریستی اش. اتمر اما سیاستمدار است و می داند که چگونه یک عقده یا عقیده قومی را به زبان سیاست، ابراز کند.
با این حال، هردو واکنش نسبت به مساله ای واحد بوده و از جهتی، از نظر تهدیدهای ضمنی و مستقیم تعبیه شده در هر دوی این واکنش ها، تفاوتی میان آنها وجود ندارد. هردو واکنش، سقف مشخصی از تهدید، تحمل ناپذیری، نابردباری و ناشکیبایی را نشان دادند و این وجه اشتراک دیگری میان واکنش های مختلف نشان داده شده نسبت به مساله ای یگانه است.
از نظر جنرال رازق، کرزی هم یک پادشاه پشتون است درست مانند احمدشاه درانی و میرویس نیکه و امان الله خان و حتی ملا عمر و ملا دادالله! ملا عمر و ملا دادالله بدیل های فرمانده رازق اچکزی در برابر رهبران جهادی غیر پشتون است و این شگفت انگیزترین نوع بروز یک عصبیت قومی محسوب می شود. جنرال رازق را پیش از این به عنوان یک عنصر ضد طالبانی و ضد پاکستانی می شناختیم و عمیقا از او به مثابه یک جنرال وطن پرست و ملی گرا، ستایش می کردیم؛ اما واکنش اخیر او پرده از وجه دیگر شاخصه های شخصیتی اش برداشت و نشان داد که وقتی پای شکاف های قومی و موضع گیری های مسموم ضد ملی در میان باشد، فرقی بین اتمر و کرزی و جنرال رازق وجود ندارد.
برای آنها «بی حرمتی» به کرزی بی حرمتی به یک قومیت بزرگ است که داعیه دار میراثخواری تاریخی افغانستان می باشد. بر بنیاد این منطق، دیگر تفاوتی میان کرزی و ملا عمر و اشرف غنی وجود ندارد؛ زیرا همه آنها پشتون اند و همه هم واجب الاحترام و غیر قابل نقد و مقدس!
این اوج عصبیت قومی است؛ مانعی بزرگ در مسیر ملت شدن و آرامش و همدیگرپذیری.
بعد دیگر این واکنش ها، پرسشی است که در مورد مرزهای آزادی بیان مطرح می شود. در جهان متمدن؛ یعنی همان جایی که «آزادی بیان» به مثابه یک کالای فرهنگی، برای ما ارائه و قبولانده شده، وقتی شهروندی نسبت به عملکرد یک سیاستمدار –ولو رییس جمهور کنونی یا سابق- اعتراض داشته باشد با پرتاب کردن بادنجان رومی، تخم مرغ یا کفش، مراتب اعتراض خود را بیان می کند. این اقدام اما هیچ پیگرد قضایی و امنیتی به دنبال ندارد؛ زیرا آزادی بیان و حقوق شهروندی و اعتراض مدنی مردم، نقض می شود.
آنجا نه مشاور امنیت ملی، نه رییس جمهوری سابق و نه یک فرمانده قدرتمند نظامی، با توسل به عقده های انباشته شده قومی، واکنش نشان نمی دهند؛ بلکه این روزنامه ها، نهادهای مدنی، کانون های فرهنگی و روشنفکری و احزاب سیاسی اند که با حمایت از حق اعتراض شهروندان، از آن ستایش می کنند.
بنابراین، به نظر می رسد ما «بسته آزادی بیان» غربی را به صورت کامل وارد نکرده ایم. یک جای کار ایرادی جدی دارد.
اتمر و کرزی و اچکزی سال ها از آزادی بیان به عنوان دستاورد دولت مدرن افغانستان، ستایش کردند؛ اما ظاهرا این حق فقط برای خود شان محفوظ است و الا کسانی که آشکارا از تروریزم و رهبران تروریزم، ستایش می کنند و آنها را «مجاهد» و «قهرمان» و «زعیم ملی» و «پادشاه افغانستان» شایسته «اعزاز» و اکرام و احترام بلامنازع و بی چون و چرا می دانند، باید محاکمه شوند نه اینکه با تهدید و ارعاب دیگران، بدیهی ترین حقوق شهروندان را نیز از آنها سلب کنند.
فاطمه موسوی- خبرگزاری جمهور
بدون قیادت سالم ایران وپاکستان اتومی بنام کشورهای اسلامی نمی توانند درجهت منافع و حمایت امت اسلامی کاری کنند بلکه بحیث آله دست شرانګیزان جهانی و قیادت نابکار شان در تضاد با منافع امت اسلامی و مصیبت به همسایګان در تعفن تعصبات جاهلی غوطه ور واز حقوق و وجایب اسلامی و انسانی شان خبری نیست واسباب شرانګیزی را در منطقه وخصوصا سوریه با حمایت از قاتل ملحد ملت سوریه، اسلام و انسانیت شان را زیر سوال قرار داده و بحیث قاتل ملت مسلمان سوریه شناخته میشوند وای بر حکام جاهل که در برابر ملت مسلمان از ملحد و قاتل ملت با بی شرمی تام حمایت نموده و دوستان روسی شان را نیز به قتل مسلمین وحمایت ملحدین دعوت می کند این چه اسلام و آدمیت است؟
دایوروښانه او
کې دخپلوموخودپلي کولوپه خاطرخصمانه فعالیتونه کوي اوقومي اوقبیلوي نفاق ته لمن وهي. دایوروښانه اوڅرګندحقیقت دی چې دایران اوپاکستان حاکمان په افغانستان
دایوروښانه اوڅرګندحقیقت دی چې دایران اوپاکستان واکمنان دخپلوموخودپلي کولوپه خاطرپه افغانستان کې قومي اوقبیلوي تعصباتوته لمن وهي
دایوروښانه اوڅرګندحقیقت دی چې دایران اوپاکستان واکمنان په افغانستان کې دخپلوموخودپلي کولوپه خاطرپه افغانستان کې قومي تعصبونوته لمن وهي.