نویسنده: استاد محمد ظر یف امین یار
در ویکی پدیا بریتانیکا(Wikipedia Britannica) آمده است که واژه رادیکال(Radical) برای بار نخست از طرف چارلس جیمس فاکس یکی از اعضای ولسی جرگه بریتانیا سال ۱۷۹۷ در مورد اصلاحات بنیادی در نظام انتخابی آن کشور بکار برده شد. ساینسدان سیاسی مشهور فرانسی بنام جان جاک روسو(۱۷۱۲-۷۸) تیوریسون اصلی رادیکالیزم سیاسی(Political Radicalisms) در جهان نامیده میشود. در منابع دیگر گفته میشود که اصطلاح رادیکالیزم نخستین بار در بریتانیا در مودر مخالفان لایحه اصلاحات سال ۱۸۳۲ استفاده شد و بعد از آن جرمی بنتام و پیروان او را رادیکالهای فلسفی(Philosophical Radicals) خطاب کردند. اما نظریه اول در مورد استفاده نخست این واژه دقیق تر بنظر میخورد. واژه رادیکال از نظر لغوی از کلمه رادکس(Radix) به معنای اصل و ریشه(Root) گرفته شده است و در علوم اجتماعی به آن اندیشه هایی میگویند که خواهان اقدامات تند و سخت بنیادی را برای بهبود جامعه خواهانند و رادیکالیزم (Radicalism) به معنای هواخواهی و طرفداری از اصلاحات عمیق و بنیادی در امور و ساختار های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. قابل ذکر است که بعضاً به آیین کسانی که دارای افکار چپ گرای تند، یا راستگرای تند هستند به آنها نیز واژه رادیکال، رادیکالیزم یا رادیکالیزم سیاسی اطلاق میگردد.
همانطوریکه میدانید جنگ در افغانستان به یک معمای پیچیده تبدیل شده و حتی عوامل آن نیاز به بحثهای طولانه و دوامدار دارد اما آنچه برای موفقیت در جنگ برای حکومت وحدت ملی مهم است، بنظر میرسد تغییر در طرز تفکر حکومت در مورد دیدگاه و عملکرد با مخالفین کشور است. میدانم حکومت وحدت ملی از ناحیه استقلالیت سیاسی، وابستگی اقتصادی و ناکامی در امور می لنگد و قادر نشده است تا گره معضلات و چالشهلای کلیدی افغانستان را تا کنون باز کند. اما بر اساس اصول سیاست وضعی معاصر سیاستمداران هر زمانی میتوانند بازی سیاسی را به نفع خود تمام کنند. یعنی باوجود این همه چالشها و نابسامانی ها حکومت وحدت ملی میتواند بیلانس بازی سیاسی را به نفع خود رقم بزند. برای این کار آنچه حیاتی پنداشته میشود اراده، درآیت و مهارت سران حکومت وحدت ملی است.
مراجعه به تاریخ جنگ در جهان واضح میسازد که با سیاست تذروع، محافظه کار، متزلزل و دموکرات هیچگاه نمی توان برنده جنگ شد. وقتی منافع ملی مطرح میشود کشورها از ارزشهای دموکراتیک ناگزیر میگذرند و جنگ را با طرز تفکر رادیکال بازی میکنند. حتی آمریکا که بزرگترین مدعی و حامی دموکراسی در جهان پنداشته میشود در اکثر موارد منافع ملی را بر ارزشهای دموکراتیک ترجیح میدهد. حمله بالای افغانستان، ایران و مداخلات در سوریه و لبنان وغیره همه حکایت این موضوع را میرساند. پس بر اساس سیاست وضعی معاصر منافع ملی مقدم تر از ارزشهای دموکراتیک و حتی انسانی است. مشکل حکومت وحدت ملی و رژیم قبلی کشور این بود که آنها همواره در تلاش حفظ ارزشهای دموکراتیک برای خوشنود ساختن کاخ سفید و غرب بودند اما بی خبر از آن که در این مبادله در نهایت مغلوب جنگ خواهند گردید که کاملاً به ضرر ملت فداکار و بزرگ افغانستان است.
با گذشت هر روز جنگ در افغانستان تشدید می یابد. در کنار علتهای دیگر داخلی و خارجی یکی از علتهای تشدید جنگ در کشور این است که حکومت افغانستان هیچگاه نتوانست یک ستراتیژی مدون برای مبارزه با مخالفین سیاسی تعریف و طرح نماید. متاسفانه سیاستهای حکومت قبلی و فعلی افغانستان در ارتباط به موضوع جنگ همواره تکتیکی است نه ستراتیژیک. ارتش افغانستان که یکطرف از ناحیه تجهیز می لنگند از جانب دیگر از نبود یک ستراتيژي مشخص، روحیه جنگ و رهبری مسلکی و متعهد آسیب پذیر است. من که خودم بعنوان استاد در دیپارتمنت اداره و رهبری اکادمی ملی نظامی برای دوسال اشغال داشتم متوجه شدم که اکثر محصلین از بی توجهی حکومت در قبال نیروهای نظامی شاکی اند. از جانب دیگر یکی از بزرگترین چالش نزد حکومتهای افغانستان مشروعیت بخشی جنگ در برابر مخالفین حکومت میباشد. متاسفانه حکومت قبلی و حکومت وحدت ملی بجز از چند کلیپ تلویزیونی مزخرف و بی مفهوم هیچ اقدامات و کاری مؤثر در این زمینه تاکنون عملی نکرده.
قرار گرفتن افراد که سابقه سیاه و حمایت از اداره استخباراتی پاکستان داشتند در ذات خود عنصر سرطانی و تهدید کننده برای حکومت و نیروهای نظامی افغانستان بود. همانطوریکه میدانید پاکستان طراح ومجری تولید و پرورش رهبران جهادی افغانستان بود و بخوبی تا حال توانسته از آنها برای رسیدن به منافع ملی خود استفاده کند. بیاد داشته باشید تا زمانی که آنعده عناصریکه تاریخ مشترک و رازهای مشترک با پاکستان دارند ، در درون حکومت افغانستان موجود باشند هیچگاه حکومت افغانستان برنده جنگ نخواهد شد. اندک تعمق کنید افرادیکه در دامن پاکستان تولید و تمویل شدند و به ظاهر شعار های خلاف پاکستانی میدهند آیا در حقیقت میتوانند از چنگال محکم آی اس آی(ISI) پاکستان بیرون شوند؟ آیا سرکشی با بادار های خود باعث فاش شدن رازهای اجنت بودن آنها نخواهد شد؟ یکی از علتهای که صلح در افغانستان تحقق نیافت به صراحت وجود اینگونه عناصر در رده های بلند حکومتهای افغانستان است. همواره شاهد آن هستیم که چهره های ضد پاکستانی یا توسط رهبران ذکر شده اولاً بدنام و بعداً برکنار شدند و یا هم حکومت پاکستان آنها را از بین برد. به عباره دیگر تا زمانیکه در درون حکومت افغانستان افرادی در رده های ستراتیژیک وجود داشته باشند که از دسترخوان پاکستان یا هم ایران در گذشته و یا در حال حاضر تغذیه میشوند رسیدن به آرامی، امنیت و ثبات در افغانستان رویایی خواهد بود.
در این وضعیت مهم ترین چیزیکه داکتر غنی و رییس اجراییه داکتر عبدالله میتواند انجام دهند، این است که عملکردهای سیاسی خود را از دموکرات به رادیکال تغییر دهند. به خصوص در مورد نبرد با مخالفین برای تدام حکومت و موفقیت در جنگ کاملاً لازم و حیاتی است که تفکر رادیکال صریحاً عملی گردد. چون منافع ملی کشور ایجاب می نماید حکومت در این مورد نه دنبال دستورهای وضعی کاخ سفید و پاکستان باشد، نه فشارهای منطقوی و نه هم پروسه صلح را جدی بگیرند. کاملاْ واضح و با شجاعت با مخالفین جنگ را اعلام کنند و این یگانه راه مبارزه برای منافع ملی افغانستان در حال حاضر است. وقتی جنگ با طرز تفکر و شیوه رادیکال آغاز گردد مطمین هستم صلح هم قابل تحقق خواهد شد. در حالتی که حکومت ناکام باشد و حتی نتواند درگیری های درونی را مدیریت کند، مردم از حکومت بیزار و خبرهای سقوط حکومت داخل و خارج کشور را تسخیر کند،چگونه منطقی است که طالبان با این حکومت شکست خورده صلح کند؟ اگر فرض شود که طالبان در همین وضعیت اماده صلح شوند آیا شراط دشوار آن را حکومت وحدت ملی میتواند برآورده سازد؟ اعتقاد دارم تا از یک موضع ثابت ، مقتدر، مستقل و رادیکال با مخالفین برخورد نشود برنده شدن در جنگ همچنان شعار خواهد ماند. شما میداند داکتر غنی چند ماه قبل زمانیکه کندوز توسط طالبان سقوط کرد، در سخنرانی شعاری خود ابراز کرد که در ظرف دو هفته طالبان نابود خواهند شد اما نتیجه آن وعده های میان خالی چه شد؟
مطمیناً در سیاست که ثبات فکری و ثابت قدمی موجود نباشد، تداوم و موفقیت آن نه تنها دشوار بلکه ناممکن می گردد. داکتر غنی بنظرم در حال حاضر یک راه بیرون رفت از این بحران را دارد و آن هم اعلام جنگ با مخالفین با طرز تفکر رادیکال است. هرچه لازم است باید برای رادیکالیزم جنگی به زودترین فرصت صورت گیرد. اگر لازم باشد قانون جزا تعدیل شود نباید دریغ شود و به زودترین فرصت طالبان مجرم و دیگر افراد ضد ملی را که زندانی اند به اشد مجازات برسانند، همچنان نیاز دارد تا عناصر ضد ملی و ستون پنجم که در داخل حکومت قرار گرفته اند، آنها را نیز بعنوان مفسدین و مخربین رژیم در کنار طالبان اعدام نمایند. کسی که دستش به فساد اداری آغشته شد ، زیر سایه قانون الهی مجازاتش کنید تا بداند دیگر مردم از این اعمال ناجایز و نامشروع شان به ستوه آمده. هر اسیریکه در جنگ گرفتار شد محکمه صحرایی نمایید و خلاف مخالفین یک جنگ ملی زیر مدیریت وزارت دفاع راه اندازی نمایید. با این حرکات و شیوه ها میتوان منافع ملی افغانستان تامین گردد، حکومت در جنگ پیروز و تداوم حکومت وحدت ملی قطعی شود. در غیر آنصورت شعله جنگ آنقدر بزرګ و وسیع خواهد شد که سبب سقوط و بحران بزرګ در کشور خواهد گردید.
در وضعیت وخیمی که افغانستان قرار دارد ما نیاز به یک رهبر قاطع و پراگماتیک داریم نه شعار باز. ما نیاز به رهبر رادیکال و متعهد به منافع کشور داریم نه متزلزل، وابسته و سست عنصر. برای نجات افغانستان و نجات ملت مظلوم و فداکار این سرزمین ما نیاز به یک رهبر کاملاً اتوکرات و رادیکال در امور جنگی داریم. ما نیاز به یک افغان واقعی داریم که بالای همه ارزشهای این سرزمین افتخار کند. نیاز به کسی داریم که حتی حاضر به معامله بر سر یک سانتی متر زمین مقدس این کشور و دیگر ارزشهای ملی نباشد. کسی باشد که با غرور برای منافع کشور حتی در مقابل بزرگترین قدرت جهان یعنی آمریکا استاده شود نه کسی که شانه هایش با دست یک وزیر خارجه کشور خارجی پر باشد و غروری ملی و تاریخ پنج هزار ساله مان را شرمگین سازد. در نهایت ما نیاز به یک تکان ملی و بوجود آوردن تغییرات بنیادی در طرز امور حکومتداری در افغانستان داریم.
در این وضعیت وقتی حکومت رادیکالیزم جنگی را اصل و شیوه خود قرار دهد کامیابی حتمی خواهد بود. من میدانم شاید رادیکالیزم در آینده به نفع کشور نباشد اما در حال حاضر یگانه راه حل عقلایی بنظر میخورد و میتواند کشور را از بحران حاضر بیرون بکشد و غرور ملی را نیزاعاده نماید. هراس دارم اگر حکومت وحدت ملی همچنان با حرکتهای زیکزاگ اتکا کند، کشور به یک بحران عمیق خواهد رفت. آن زمان نه آمریکا و نه هم حکومت افغانستان توان بیرون رفت از این بحران را خواهد داشت.خلاصه اینکه کشور برای بیرون رفت از بحران حاضر به اصلاحات بنیادی نیاز دارد. نه به شعر و شعار میشود و نه هم به التماس فقط به جنگ و شهامت میتوان از کشور دفاع کرد. یا باید در طرز تفکر حکومتداری تغییرات بنیادی پدید آید یا هم همچنان قربانی جنگ و درگیر جنگ خواهیم ماند.
دبی
23 اپریل 1395