جمعه خان صوفي

رویداد های اخیر پاکستان، ماهیت برداشت از قضیه ی دیورند و مساله ی میلیون ها پشتونی را متغییر کردند که در هر دو سوی «لر و بر»، کم و زیاد می شدند. پس از ایجاد پاکستان، توده های کثیری از قوم بزرگ پشتون بر اثر معامله ی تاریخی- سیاسی انگلیس با زعمای هندی و پنجابی، دچار فضای مکدر ناشی از تحمیل می شوند. قرار گرفتن مناطق پشتون نشین در جغرافیایی که به نام دین ساخته بودند، در شعاع احترام به این پدیده (دین)، مردم را در برابر برداشت های اعتقادی، به انحراف می کشاند.

پاکستان با ماهیت دینی در چندین مراحله ی گسست، اما موفق شده است هژمونی پنجابیان را حفظ کند. پس از جدایی بنگله دیش و سقوط حکومت بهوتو، آرایش مذهبی به شکل نو، در فرصت هایی پرداخته می شود که با تجاوز شوروی در افغانستان، طول منطقه بر اثر حضور نیرو های به اصطلاح کافر، به فاصله از داعیه ی بزرگ قومی می انجامید.

در چهل سال بحران افغانستان، رشد افراطیت دینی، اما در تخطی و تعدی های آشکار، حافظه ی مردم را تکان داده است. در واقع بهای گرایش شدید دینی، اگر جبهه ی شوروی را لرزاند، جغرافیای وسیعی از مناطق پشتون نشین را در خلای اقتصادی، فرهنگی و هویتی قرار می دهد. توده های کثیری از مردم در دو سوی خط دیورند، در افغانستان، قربانی مصایب جنگ و در پاکستان قربانی آرایش دینی می شوند.

پس از پایان حاکمیت محمد داوود، طرح مسایل کلان قومی در دو سوی دیورند، آسان نبود. تنظیم های وابسته ی جهادی که مستقیماً از سوی استخبارات پاکستان، مدیریت می شدند، بر اثر بازی های منطقه یی، افغانستان را از رمق می اندازند. وابسته گی شدید جناح های درگیر تا زمان حمله ی نیرو های امریکایی به افغانستان، بازی های پیچیده را به نفع پاکستان رقم می زند. بازی های دو سویه ی پاکستان، اگر سود های کلان داشتند، اما با حداقل های حاکمیت سیاسی در افغانستان، فرصت می سازند تا مردمان دو سوی خط دیورند، با نارضایتی از بازی های دوگانه متوجه شوند که عقب مانده گی با عقب نگه داشته گی و مُهر منطقه ی ترور، پیش از همه بر حقوق انسانی آنان سایه افگنده است.

هرچه باشد، خیزش خیره کننده ی هزاران تن از پشتون های پاکستان، به این حقیقت رنگ دیگری بخشیده است که با شعار های «لر و بر یک افغان»، میلیون های مردم آن سو، گذشته ی تاریخی خویش را فراموش نکرده اند.

از زمان پیدایش پاکستان تا دوره ی فتور افغانستان (چهل سال بحران) در زمانی که حاکمیت مرکزی به چالش کشیده می شود، هرچند رنگ پشتونستان خواهی کم رنگ نمی شود، اما وقوف به این حقیقت که پوتانسیل مدیریت این جریان عظیم، ناچیز است، هنگامی بیشتر می شود که رقابت های داخلی سیاسی، وارد فار تحریف شده اند.

هراس از پیوسته گی مردمان دو سوی خط دیورند، به فرصت طلبانی مجوز می دهد تا با قومی ساختن آن، منافع کلان افغانستان را به خطر اندازند. در این شکی وجود ندارد که ظرفیت بشری پشتون های افغانستان پس از آزمون های دشوار تجاوز شوروی، حاکمیت تنظیمی و فشار های غیرموجه ی جهانی در ساخت و ساز یک نظام مشکل دار، آن قدر وضاحت دارد که بی نیاز از «آن سو»، تاثیرگذاری آن ثابت است، اما شیوه ی مدیریت و برخورد معقول که باید از سلوک رهبران پشتون منشه می گرفت، در گیر و دار افرادی که هرچند انتساب پشتونی دارند، اما با افکار و گرایش های مختلف، ثابت کرده اند فرصت ها و منافع را هدر می دهند، مسیری را که منتهی به تامین اولویت ها می شود، ناهموار کرده است. در این میان، نمی توان از نقش افراد ناباب، معامله گر و دسایسی نیز چشم پوشی کرد که با بدنه ی سیاه کشوری به نام به اصطلاح جمهوری اسلامی پاکستان در برابر ما قرار دارد.

فرهنگ سازی ها در انحراف افکار عامه، اگر روی عوامل مختلف استوار است، روی افراد و نشانی هایی نیز تکیه می کند که با تمایلات فردی و شخصی می توانند روی مسایل کلان، اثرات سوء بگذارند. در واقع در وجود تنگنای کنونی، پرداختن به مسایل کلان بیرونی، اگر مشکل نباشد، از عوارضی در امان نمی ماند که می بینیم عوامل بحران ساز در افغانستان به زودی به همه جای آسایش مردم حمله می کنند.

خیزش و نارضایتی های پشتون ها در پاکستان، با شعار های رسای «اتحاد و یک پار چه گی»، روی محاسبات مختلف اثر گذاشته است. مخالفان داخلی با خموشی، نظاره گر جریانی شدند که نشان می دهد طرح خط دیورند، مساله ی کوچک به اصطلاح چند قبیله گرای موظف نیست. هرچند سیاست های کژدار و مریز دولت های افغانستان، به ویژه پس از هفت ثور، از موثریت پی گیری اصل مساله کاسته است، اما برخورد شعوری مردمانی که روی اصالت های قومی خویش تاکید می کنند، جلو کسانی را می گیرد که به هر نام، نمی خواهند واقعیت های انسانی را درنظر آورند.

بدون شک تغییر معادلات ارضی در منطقه، اگر در سوی پشتون های پاکستان باشد، می تواند برای افغانستان موثر واقع شود، اما استفاده ی موثر در جو رسمیات با پاکستان، بحران داخلی و معضلات ناشی از تلاش های ذهنیت ساز، اگر با خوانش تمام جوانب قضیه به همراه نباشد، باعث دفع تسهیلاتی می شود که در عدم شناخت افراد و اشخاص یا در وسعت این زمینه، طرف های اعتماد را مشکوک می کند.

فکر کنم دو سال قبل بود که دفتر مرکزی انتشارات میوند با کتابخانه ی سبا، هنوز در   منطقه ی باغ جهان آراء در یک تعمیر قدیمی متصل ریاست فارمسی قرار داشت. بر اثر شناخت با مسوولان این انتشارات و نیاز های فرهنگی، همیشه به آن جا می رفتم. در یک روز ابری، با مردی مواجه شدم که برخلاف شهرت، بینش متفاوتی از دیورند و مسایل پشتون ها ارایه می کرد. این شخص، حین صحبت با الحاج نصیر عبدالرحمن، تحلیل هایی را می شمرد که در کتابی به نام «درمسال له ختی» آورده بود. پس از مصافحه ی معمولی با او، از آقای عبدالرحمن پرسیدم: این کیست؟ اوگفت که نام اش جمعه خان صوفی ست و داماد استاد سلیمان لایق می باشد. جمعه خان صوفی پس از اندکی، جلدی از کتاب عجیبی به نام «نبرد افغانی استالین»، ترجمه ی عزیز آریانفر را گرفت و پس از سفارش به آقای عبدالرحمن که باید به پشتو ترجمه شود، راه اش را گرفت و رفت. من کتاب «نبرد افغانی استالین» را نخوانده ام، اما همین که از اندیشه صوفی و محتوای کتاب اش آگاه شدم، حدس زدم که باید از کتاب هایی باشد که میانه ای با واقعیت های لر و بر ندارند.

جمعه خان صوفی، چند صد جلد از کتاب اش را به انتشارات میوند آورده بود تا به فروش برسانند. من تبصره یا نقدی نخوانده ام که این کتاب را به درستی معرفی کرده باشد، اما بر اثر سفارش دوستان، آن را خواندم. انگیزه ی من برای مطالعه ی کتاب، زمانی بیشتر شد که دیدم مخالفان داعیه ی پشتونستان، آن را دست به دست می کنند. گوشزد دوستان و روایت های کارنامه ی نویسنده، در تورق کتاب، مرا به این حقیقت نزدیک کرد که دستان باز عدو برای ستر واقعیت های انسانی، انبار فرهنگی نیز دارد. در عقب جلد کتاب «درمسال له ختی»، نوشته اند:

«دا موجوده ليکنه په اصل کې د ليکوال د ژوند واقعات دی او ديو عادي سړي د ژوند واقعاتو سره د لوستونکي څه دلچسپي کيدی شي؟ مګر نوموړي چون که د دواړو ګاونډي ملکونو ترمنځ د تعلقاتو په نازکه مرحله باندې افغانستان ته تللی دی او د افغانستان له خوايې د پاکستان په ضد په فعاليتونو کې برخه اغستې ده، د افغانستان او پاکستان کړکيچونه يې راسپړلي دي، د مداخلتونو شاهد پاتې شوی دی، د پاکستان په مقابل کې د افغانستان ناتوانه دريځ او مبهم موقف يې د واقعاتو په بهير کې برسيره کړی دی، کردارنو په فعاليتونويې رڼا اچولې ده، د افغانستان پيښې يې د نزدې نه څارلي دي، منطقوي کردارونه يې په ګوته کړي دي، د ثور انقلاب راتګ يې د بلې زاويې نه کتلی دی، د داوود خان د رژيم په ضد د کودتاو د هڅو ذکريې کړی دی او په دی هکله د شوروي رول يې بربنډ کړی دی، د خلق او پرچم په کړنويې د يو سياسي جلا وطن په حيث ليکل کړي دې، د پاکستان او افغانستان د چپيانو د راوبطو څرنګوالي ته يې ګوته نيولې ده، د افغانستان او پاکستان د ګوندونو په رول باندې غږيدلی دی، ناکامی او کاميابۍ يې په داګه کړي دي، د اينده ګانو دپاره او خصوصاً د هغوی دپاره چې په دغه لاره تلل غواړي يې درس پريښودی دی. دا د يو ناکامه عاشق د عشق داستان دی. دغه او داسې نور ډير څه به په دې ليکنه کې ولولئ.»

پس از مطالعه ی کتاب، تصور این که نویسنده، فقط آدم ساده ای بوده باشد که در تضاد درگیر در نوشته اش، اما به همه جای دسترسی دارد، روایت درست از دست دراز سیاست هایی نیست که با این نمونه، می توانند رخ مخالفان را ترسیم کنند. به هر حال، سر نخ هایی از این اخبار که ترجمه ی به اصطلاح فارسی این کتاب با نام «فریب ناتمام» از سوی عوامل پشتون ستیز، روی دست است و حتی پیش پرداخت خرید چند صد جلد آن از سوی حلقات والی پیشین بلخ (عطا) صورت می گیرد، یقین مرا بیشتر کرد که شرح معمولی از کارنامه ی کسانی که مدعی ساده بودن استند، کاری دور از خرد می باشد.

تبیین ماجرا های کتاب «درمسال له ختی» در وب سایت «راه پرچم» (شاخه ی پرچمیان حزب دیموکراتیک خلق که به پشتون ستیزی نیز معروف اند)، پرده از واقعیت هایی برداشت که عوامل داخلی+ عوامل پاکستانی، می کوشند با بسط ذهنیت پاکستانی به نام پشتون، حتی اولویت های انسانی را تعریف کنند. تعریف نویسنده ی کتاب از قلمی که خود می نویسد، جمع آن چه خبره گان می گفتند، نمونه ای از فرآورده های طرف هایی را معرفی می کرد که با دست باز، به اصطلاح در زیر گلوی ما، مانع می شوند.

این که خیزش های روز های اخیر، چه زمانی پایان می یابند، حرف دیگر است، اما شعور جمعی مردمی که بر اساس ارزش های قومی شعار می دادند، طرف های ما را ناگزیر      می کند با تهیه ی نسخه های نو، از فرصت ها استفاده کنیم. شناخت عوامل عدو در اختیار مشی درست، کمک می کند.

مطالعه ی کتاب «درمسال له ختی» را در اختیار سلوکی سفارش می کنم که بر اثر آن، نیاز ها برای درک جوانب مخالف و موافق، روی محاسبات اساسی تاثیر می گذارند. تورق نشرات فرهنگی ای که در زمینه ی زبان و تبار ما در پاکستان نشر می شوند، فقط حاوی خاطره و قصه نیستند. کتابی با تمام جوانب شک، در بیش از 700 صفحه، آدرس نشراتی خاص، تعیین بها به ارز کشور های مختلف و تاکید روی «ناپذیری»، رخی ست که در این نمونه ها در مقوله ی به بزرگی داعیه ی مردمان دو سوی خط، در برابر ما قرار دارد. پیام ها و فشار ها، دو اصل مهم سیاست های کشوری ست که در مقدارت ما «با یک نقطه، فیل قیل می شود!»

به هر حال، این- یک مثال فرهنگی بود!

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *