انحراف احزابی که پس از هفت ثور، به خصوص در شمار چند تنظیمی جهادی رسمیت یافتند، هرچند کاملاً به معنی انحراف نبود، زیرا کارنامه ی چهل سال حضور سیاسی، به خوبی محرز کرد که به چه بهانه ای وارد شدند، اما بازی در نقش های مختلف، ظاهرسازی برای حذر از ملاحظاتی بود که در باور های دینی مردم ما، اجتناب از گرایش های قومی، امری ستوده شمرده می شود. در بود این سنخیت، اجتماعات مختلف افغان ستیز، با رعایت ظاهر روحانیت، در حساسیت های اجتماعی، وقایه می کنند و در اولویت های قومی، مُهر می زنند.

در چهل سال اخیر، همان گونه که رفقای چپی در پایین ترین برداشت ها، جامعه را در تضاد و تناقض چپ و راست درگیر ساختند، رفقای تنظیمی، باور ها در امور ملی و جهادی را در خیر و شرو مسایل قومی، تضعیف کردند.

بازار سودآور سیاسی پس از کاهش توجه شرق و غرب در مساله ی جنگ سرد، جناح های درگیر مدعی وحدانیت و الحادیت را که از آغاز نیز بسیار اصیل نبودند، در شکل و شمایلی درآورد که دوگانه گی حزبی در حزب خلق و چند گانه گی تنظیمی در جناح راست که گویا از داعیه ی اسلامی مردم دفاع می کردند، تنوع ایده هایی را وارد تقابل تب دار سیاست افغانستان کردند که برای وجاهت قومی، حتی ملایان وابسته بی کار ننشستند.

مردم ما در تحلیل دو ارتجاع داخلی، به خوبی به نتیجه رسیده اند که عوامل مختلف فکری، فرهنگی و اعتقادی، مجاری مختلفی ایجاد کرده اند. در بیش از یک دهه ی اخیر، قایل شدن به قداست های مذموم قومی، نیاز ها برای توجیهات اقدس بودن را به سطحی رسانده است که حتی به هذیان گویی ها و یاوه بافی های فرهنگی می رسد. تاریخ گذشته، پشتوانه ی طرف های درگیر می شود و در حالی که اصل قضیه، به هیچ کجایی بند نیست، اهل تنازع برای وجاهت سیاسی، مشغول تخلیقات مفاخراتی ست. مثلاً رویداد نوروز، صرف نظر از این که به درستی وجهه ی مشخص ندارد و در تاریخ، گاه به تمدن های قدیمی بین النهرین منسوب است، در رواج فارسیسم، از مواردی وانمود می شود که گروهک ستمی، همواره در طرح مسایل سیاسی، آن را مثالی از عمق تاریخی خاص می آورد.

 طی چند سال اخیر، با نشر کتب «آرکاییسم»، «زمانی که مفاخر ناچیز می شوند» و امثالهم، عملاً مفاخرات مشکل دار را وارد بحث های نقد و اصلاحات کردیم و از این باب، دیری ست که در گسترده گی تعمیم، دست آویز شرپسندان به سخره می رود، اما تشریک مساعی و تبانی چند جانبه در حفظ و نگه داشت باور های فرهنگی که سیاسی می شوند، جوانب افغان ستیز را به زیرکی واداشته است با مُهر ارزش های گویا غیر دینی، از آدرس قدسیات روحانی نیز همان کاری کنندکه در دو ارتجاع داخلی، باور های مردم به دینیات، مسیر جهال سقوی را به راحتی باز می کردند.

 در این تامل، کاری با اصلیت، بودن و نبودن مثال های نوروزی ندارم. هدف در این است که جوانب افغان ستیز، با چه سهولت و راحتی از فرهنگ ها و باور ها، پس از آن که تحریف شدند، در کلیت های قومی استفاده می کنند و هدف آنان افزودن بر بار گویا ارزشمندی های قومی ای ست که متاسفانه به تاسی از رواج پدیده های نژادی استعماری (آریایی) در منطقه ای که اگر تاثیرات بیرونی و طبیعی (سرمایه ی خارجی و نفت) را بیرون کنیم، معلوم می شود در جغرافیایی به وسعت بخش بزرگی از افریقا و آسیا، چنانی که در جهان ماورای آن اتقاق افتیده است، تنوع قومی، منشه ی طرز فکر و عمل خاص نیست و نبوده تا تفاوت نژادی را به میان آورد. معادلات مختلف تاریخی، اوج و عزیز داشته اند و این سنت، ادامه دارد.

در مثال هایی که همواره کوشیده ایم مستند باشد، یافت نمونه هایی که منظور ما را تایید می کنند، بدون شک به این یقین می رسد که جنبه ی اصلاحی انتقاد ما با کنار زدن ستر ظواهر، به خلوت هایی نیز برود که در اشتیاق مردم به دانستی های پنهان گروه های استفاده جو، تاریخ دارند و فقط در کلیت جغرافیای مسلمانان، سر به صد ها فرقه و شعبه می زنند.

حامیان دو ارتجاع داخلی، در شمار مردمانی که اکنون به سطح تحصیل کرده و چپی نیز منحرف اند، در تلاش هایی که در ختام، یا سرافگنده گی و یا به هسته هایی دیگری      می انجامند، فقط برای گرایش های مذموم افراط قومی، مشخصه ی قومی (نام) را کافی می دانند. اینان در جو آلوده ی کنونی، در چند جهت، در حالی که با مثال مدافعان دینی، دوست دارند غلطی ها و زشتی ها اغماض شوند، در جانب دیگر با تعمیم مفاهیم فرهنگی در زمینه ی قومی، همچنان در پی کسب سود سیاسی اند. بنابراین حتی استفاده از ظواهر دستار و ریش، می تواند در موردی موثر باشد که خود در تنازع نفی و قبول فرهنگ ها در حدود دین، مخالف و موافق دارد.

وقتی یک ملای سقاوی در یک آدرس مشخص، فتوا می دهد، این به معنی روشنفکری نیست، بل تاییدی ست که به آن آدرس می بخشد. به هر میزانی که تریبون جناح های معلوم الحال سیاسی، منعطف شوند، هیچ مخلص انسانیت حاضر نمی شود از آن جا مخاطب شود.

تبانی چپ و راست افغان ستیزان به مقصود تامین منافع قومی، هم رسانه یی است، هم فرهنگی و هم سیاسی.

شرح تصاویر:

ملای سقوی با ابراز نظر در یک نشریه ی قومگرا، بر خودش عریضه کرده است. در یک نمونه ی صفحات فیس بوک، آدرسی به چشم می خورد که ظاهراً علاقه مند دینیات- حنفی ست، اما کمی جست و جو در ورای مطالب آن، زود نشان می دهد که چه گونه در زیر عبای روحانی، کسانی را حمایت می کنند که در سوی دیگر، تضعیف دین را به   بهانه ی اصلاحات و نیاز ها، در گرایش های قومی، استحاله می کنند.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *