سه تصویر بهم پیوسته ی (پایین) سیاستگران افغان که در آن ها در شمار مخالف و موافق، سند گذاشته اند، در این مکث، به نظرم یک جنبه ی دیگر نیز دارد. ایجاد آشوب برای تداوم امتیاز و بسط انحصار، حتی به سوژه یابی در عمق مسایل ملی می رسد. برای آن که عطا را در جایش ابقا کنند، تجزیه ی افغانستان را با حذف او مساوی دانستند. به دنبال ناراحتی های سیاسی، هویت ملی را بهانه ساختند و به این قسم، دکانداری به حد کهنه فروشی رسید، اما چیزی که در این میان بسیار جالب و حتی خنده آور است، تنوع قومی، زبانی، سمتی، مذهبی و حزبی مخالفان می باشد.
در هر نوبتی که تشکل ضد دولتی شکل می گیرد، اگر ماهیت همه گانی نداشته باشد، به همان مقیاسی کوچک می شود که احزاب اقلیت ها دارند. حزب جمعیت، شاخه ی شورای نظار، حزب وحدت، جنبش و امثالهم، تا زمانی که در جلد قومی و جناحی خویش باقی مانده اند، به همان میزانی نفوذ داشته اند که ساحه و ظرفیت بشری آن ها بوده است. جمعیت و شورای نظار، پس از آن که قدرت کابل را انحصار کردند، به حدی کوچک شدند که با تمام امکانات دولتی، ساحه ی نفوذ حکومت در پایتخت، حتی به غرب کابل نمی رسید. این سقوط، برای تنظیمی که به نام اسلامی و افغانی تا کندهار نفوذ داشت، از حقیقت دیگری پرده برداری کرد که برای مقولات کلان ملی، نه فقط افکار بلند ملی نیاز است، بل با اشتراک همه، تحولات و تغییرات کلی رونما می شوند.
حزب جنبش با فاصله از خط چپ، در کنار جمعیت و شورای نظار قرار می گیرد. حزب وحدت که از آغاز تاکنون، کاملاً ماهیت قومی و جناحی دارد، اگر در ائتلاف ها سهم نگیرد، به چیز قابل توجهی نمی رسد.
آخرین اجتماعات مخالفان داخلی حکومت با تصاویری که اخذ کرده اند، افراد و اشخاصی را نشان می دهند که از حامیان دو آتشه ی افغانیت تا مخالفان چند آتشه ی هویت ملی، اما برای آن که دایره ی داعیه ی آنان کوچک نماند، همواره ناگزیر اند دوستان و شرکای داشته باشند تا بتوانند در آیینه ی تمام نمای آنان، مردم را جذب کنند.
تصاویر یادگاری و تبلیغاتی رییس جمهور غنی، داکتر عبدالله و آخرین نمونه ای که در ترکیه در کنار جنرال دوستم، مستند شده است، حکایت ها و روایت های جالبی از حقیقت تنوع قومی افغانستان دارند.
راه اندازی برنامه هایی که فاقد ماهیت و ساختار همه گانی باشند، هیچ طرف قضیه ی داخلی افغانستان را به جایی نمی برند. بعضی از هموطنان دلسوز با شعار های «وحدت ما در قوت ماست»، به گونه ای به درک مفاهیمی کمک می کنند که مردم افغانستان در گذر دشواری ها، فقط با توانی که از اتحاد زاده می شود، به فرج رسیده اند. حالا با این افاده، نمی خواهیم پیام بدهیم که بازیگران آزموده و مُهره های سوخته، کمپاین- راه بیاندازند و با جلب توجه و توزیع پول، نمونه ای ایجاد کنند که هرچند در تیم ریاست اجراییه هویداست، اما این، وحدت قومی و حزبی افراد و جناح های سالم نیست. چنین تجربه ی اتحاد و اتفاق، تحمیل خواسته ها، انحصارات و زیاده خواهی هایی ست که از توان مردم و مملکت می بُرند، اما نتیجه اش تداوم بگیر و ببند افراد و گروه هایی ست که با فروکش جهاد و مساله ی کاذب مقاومت، دست و پا می زنند تا به هر نام و بهانه، در سیستم بمانند و از این طریق، حیاتی را تضمین کنند که با کاهش و رفع بحران، بیش از همه، آنان را طرد خواهد کرد.
به تصویری که ضم این طنزگونه کرده ام، خوب دقت کنید! آیا خنده آور نیست؟ افراد و اشخاصی که عکس های یادگاری گرفته اند، در شمار طرف های مخالف و موافق تقابل، توهین و تخویف کرده اند، اما برای تشکلی که بتواند موثر باشد، ناچار می شوند به وحدت ملی، رو بیاورند.
صیغه و صبغه ی وحدت ملی افغانی، چیز عجیبی ست! افراد و اشخاص سلفی هایی که در برابر هموطنان، قرار داده شده اند، کسانی را معرفی می کنند که اگر به تاریخچه های تنظیمی و جناحی آنان مراجعه کنید، کم نیستند فتاوی مرتد، خاین، جنایتکار و اوصافی که می توان رد و نشانی همه را در آن ها یافت.
روزی اگر از شر ائتلاف مُهره های سوخته به تنگ آمدید، بهتر است برای درهم ریختن آنان، گذشته هایی را بازخوانی کنید که چه گونه یکدیگر را تکفیر کرده بودند. عطا محمد نور با خطاب «دزد» به جنرال دوستم، همیشه عذاب می کشد که می بیند هموطنان فعال در کار خنثی سازی ائتلاف های ناروا، کلپ ویدیویی او را اشتراک گذاری می کنند و از این طریق، به حامیان و خود جنرال دوستم، پیام می دهند که آزموده را آزمودن خطاست.
در جریان افغان ستیزی های اخیر، بسیار کوشیدند مخالفت های رییس جمهور و معاون اول او را صبغه ی قومی دهند، اما نشرات فارسیستی که در همه جای آن، «پان ترکیسم» را دشمن درجه اول محاسبه می کنند، حامیان ناراض جنرال و خود او را واداشته اند، به استثنای تصاویر سلفی، وقعی بیشتری به افغان ستیزان نگذارند. آنان می دانند که دوستان فارسیست آنان، به تنوع قومی، باور ندارند.
به هر حال، در هر حالی وحدت ملی ضروری است. اگر خواهان پیشرفت یا پسرفت باشیم، بدون مشارکت همه گانی نمی شود. در ارتجاع اول سقوی، وحدت ملی با پوشش افغانی و اسلامی، باعث شد مشارکتی به میان آید تا افغانستان را به عقب برگردانند. این موفقیت نه ماهه نیز حاصل وحدت ملی بود. در ارتجاع دوم، مسعود و ربانی، ماهرانه از جمعیت و شورای نظار به اصطلاح اسلامی استفاده کردند، اما با بُرش پیمان جبل السراج و حکومت ننگین ملا ربانی، خیلی افسوس می خوردند و می شرمیدند که می دیدند ساحه ی نفوذ حکومت آنان، خیلی کمتر از یک دهقان بی سوادی ست که تا آخر می دانست اگر از جلد مصنوعی خادم رسول الله بیرون شود، عمر امارت اش کمتر از نه ماهی می شود که مردم را فریفته بودند.