یادآوری:
روزنامه ی «سرخط»، تجربه ی نو و خوب روزنامه نگاری در افغانستان است. من به عنوان همکاری قلمی این نشریه، از روز های نخست متوجه شده بودم که ابتکار، خیلی زود این نشریه را محبوب کرد. حالا که سلسله ی نشر این روزنامه به چند سال و چند صد شماره می رسد، آن چه در زیر می خوانید، تایید برداشت هایی ست که کرده بودیم. بازنشر این مقاله را که به مناسبت دوصدمین شماره ی روزنامه ی «سرخط» صورت گرفته بود، برای توجه به اولویت هایی اختصاص می دهم که باید به رنگ نشریات ما بیافزایند.
***
تجربه ی کار رسانه یی- مطبوع، ژورنالیسم افغانستان را در طول یک قرن، با متن های مختلف معرفی می کند. رسانه های امارت مرحوم امیر حبیب الله خان، روشنفکری افغانان را با جنبش مشروعیت حک کرد کرد و سلطنت اعلی حضرت شاه امان الله، اوج آغازی بود که مشروطه خواهان افغان برای بقای مملکت و سعادت مردم، بر اساس منش و مبارزات گذشته گان، با کار رسانه یی به یادگار می گذارند.
تا 26 سرطان 1352 و 7 ثور 1357، رسانه های افغانی، در جهتی رشد کرده اند که از تجربه ی آن ها، حرفه ی ژورنالیسم، هرچند سیاسی و ایدیالوژیک شد (جمهوریت و کمونیستی)، اما اهمیت تاثیر وسایل همه گانی مطبوع را که با مشخصه ی چاپ و نشر، کثرت استفاده دارند، در دستور کار ادارات فرهنگی- رسانه یی، برای همیشه، ابقا می کنند.
تحولات سیاسی نفی و حذف سیستم برای دسپوتیسم (خودرایی) و ایدیالوژیک شدن، رسانه های مطبوع افغانی را با تحمل سانسور و انحصار دولتی، در جایگاهی نیز قرار می دهند که بررسی تاریخ وار آن ها، هرچند ضم بازتاب شرایط اجتماعی، فرهنگی و کاری، بی محتوا نیست، اما میلان به نفع حاکمیت ها و ذهنیت ها، زمانی از فعالیت آن ها را با اختصاص به حلقات گسسته از عامه ی مردم، هدر می دهند.
پس از پایان حاکمیت طالبان، آن چه در تجربه ی افغانی رسانه های افغانستان، رقم خورده است، آنارشیسم ناشی از بی ثباتی مداوم است که اگر در تمام حاکمیت حامد کرزی، انبوه رسانه ها با ساختار و اشکال مختلف، به درستی رسالت وسایل ارتباط جمعی را ایفا نمی کنند، بنابراین، راه انداختن جریانی که بتواند پاسخگوی نیاز ها باشد، بسیار آسان نیست.
تحمیلات ناشی از شرایط، جایگاه رسانه های افغانستان را محترم نمی سازند؛ هرچند نقش رسانه های افغانی- ولو در انحصار تجارت، حزب و ایدیالوژی، تصویر بهتری از دنیا و مافیهای آن در ذهن افغانان، رسم می کند، اما تبیین واقعیت ها بر اساس نیاز های ما، جای خالی است که بدون شک در تشدید افتراق فکری، حلقات و دسته هایی را کمک می کند که برای تبارز اجتماعی و سیاسی، پیوند و تعهد آن ها با بیگانه، اظهر من الشمس است.
در واقع راه انداختن تریبونی که بتواند احترام، اصول و فراگیری را برای دفاع از نظام و منافع ملی بسط دهد، آدرس های زیادی ندارند تا اهمیت فرهنگ کار رسانه یی، مردم ما را متوجه کند شتاب چرخ رسانه، پژواک خواسته ها، آرمان ها و نیاز های مردم را به درستی، اهم خواهد ساخت.
سلسله ی تاریخی فعالیت رسانه یی در افغانستان، اکنون که با تنوع تلویزیون، رادیو، شبکه ی نت و انواع چاپ، سهولت های استفاده ی دلخواه را فراهم کرده است، گرچه با قرائت گذشته، پاسخ های زیادی برای اصلاح و استفاده ی درست را در اختیار ما قرار می دهد، اما اشکال طرز تلقی از سیاست، امور فرهنگی و اجتماعی، فرصت های زیادی باقی نمی گذارند تا نقش رسانه ها در افغانستان را بیشتر در رسالت مندی برای ساماندهی اجتماعی تعریف کنیم.
طوالت رسانه های افغانی در چهارده سال گذشته، برداشت ها و توضیحات متنوع دست اندرکاران و کسانی را دربر می گیرد که پیرامون این پدیده (رسانه) کار می کنند و بدون شک، مهم و جالب اند، اما بررسی تک رسانه یی از رسانه های کارساز و قابل ملاحظه، این فهم را تعمیم می دهد که با الگو ها، ترمیم، انکشاف و رسالت مندی را ممدی در راستای کارایی بهتر پدیده ی بسیار اثر گذار رسانه در افغانستان قرار دهیم.
روزنامه ی «سرخط» از اول ماه اسد سال 1394 تا اکنون (سه شنبه- دهم ماه حمل سال 1395 شمسی) در دوصدمین (200) شماره، کوششی ست که با ابتکار مطبوع، چند مساله ی مهم دارد.
- گسترده گی مطالب
- تنوع نگارش
- رعایت احترام به طرز نگارش و بینش نویسنده گان
- قرائت نو از تفسیر رویداد ها
- عدم سانسور
- جسارتِ آمیخته با هجو در برابر مخالفان نظام و منافع ملی
- پرداخت حق الزحمه برای ترویج فرهنگ «بها» که متضمن تحریک فرهنگی فعال است و بالاخره تنوع آذین که ابتکار استتیک می شود، یک الگوی خوب رسانه ی افغانی را در برابر ما قرار می دهد که اگر در میزان قضاوت صاحب نظران، از شر یاوه های فرهنگ نقد سطحی، برکنار بماند، درس خوبی برای تدوام کار رسانه یی مزین و با محتوا خواهد بود.
نویسنده ی این مقال، در پی نقش و نگار نیست تا شرح رسانه ای «چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است» را در این جا نوشتاری کند، بل منظور از بررسی این رسانه که باعث برداشت دلخواه است، ضمن این که می پذیرد، دشواری ها و کاستی ها، اجازه نخواهند داد تا سالیان زیادی فعالیت های رسانه یی و فرهنگی ما، تمام و کمال، معیاری شوند، بل با عطف توجه بر ویژه گی ها و قابلیت های رسانه یی «سرخط» در پی این تفهیم است تا با ارزش «ابتکار» و جسارت «ابراز نظر»، تلاش های ما را روی پدیده ای تمرکز دهیم که نقش آن با نام رسانه، فهم مساله ی منافع و اولویت ها را با کمال و اثرگذار در اذهان، حک می کند.
روزنامه ی «سرخط» با 200 شماره ی پیهم که حتی روزی نیز وقفه ندارد، در 9 ماهی که گذشت، مولد ایده ای شد که دوصدمین شماره از تجربه ی فعالیت رسانه یی در افغانستان، حتی اگر از آسیب بی ثباتی سیاسی و اجتماعی، مسلسل نماند، یک مجموعه ی بسیار خوب و اثرگذار برای آینده ی کار رسانه یی مطبوع در افغانستان، خواهد ماند.
شرح تصاویر:
آن شماره های روزنامه ی «سرخط» که حاوی نوشته های من (مصطفی عمرزی) اند.