اتل خپلواک

 اقتصاد با جامعه یک رابطه مستقیم دارد . به این منظور که اگر یک جامعه دارای اقتصاد خوب باشد بدون درنظر گرقتن مسائل سیاسی جامعه نیز در شرایط بهتری قرار میداشته باشد.

عوامل  اقتصادی یک جامعه

  • اقتصاد خانواده ها

کوچکترین واحد اجتماع خانواده است. خانواده محل اصلی زندگی ، تربیت و سایر آموزش های انسان بوده و رفتار تمامی کارکنان و شاغلین متاثر از فرهنگ خانواده آن هاست. لذا اگر خانواده از جنبه فرهنگ و الگوهای رفتاری و طرز نگرش به امور اقتصادی پیشرفت کنند می توان گفت فرهنگ کار و تولید در کشور پیشرفت کرده است. در تمام جوامع اعم از ابتدایی در حال توسعه و توسعه یافته خانواده مهم ترین عامل تولید و توزیع کالا و خدمات در جامعه می باشد که یکی از مهمترین تولیدات آن نیروی انسانی یعنی بقای نسل است. به  همین جهت است که اقتصاددانان خانواده را بنیان زندگی اقتصادی جوامع می دانند. پس باید تعریف کوچک از اقتصاد خانواده داشته باشیم:

اقتصاد خانواده را هم می توان چگونگی ساماندهی و مدیریت منابع خانه تعریف کرد.

خانواده دوست دارد بهترین نوع غذا را مصرف کند زیباترین لباس را برای اعضای خود تهیه کند ، در بهترین منزل که در موقعیت مناسب است زندگی کند ، به طور مکرر سفر کند و….. اما آنچه مسلم است این است که خانواده ها یک پدیده عمومی است.

اما تمام خانواده ها نمی توانند به این همه خواسته ها پاسخ مثبت بدهند و تمام این خواسته ها را برآورده سازند اندکی از خانواده ها این توانایی را دارند چون خانواده ها بودجه اندک در اختیار دارند. بلخصوص در کشور ما افغانستان که مردم تنها بخاطر یک لقمه نان شب و روز عرق می ریزند و پیدا کردن غذای کافی رویای همیشگی مردم ما است. انتخاب قلب خانواده را تشکیل می دهد. پس خانواده ها باید انتخاب کنند که چه مصرف کنیم؟ به چه اندازه مصرف کنیم؟ چگونه مصرف کنیم؟ چگونه از درآمد حداکثر استفاده انجام شود؟ چند نفر کار کنند؟ این پرسشهای است که برای خانواده ها مطرح است و خانواده ها با تصمیم گیری درست باید انتخاب کنند.

با تصمیم گیری ، برنامه ریزی، انتخاب ، هماهنگی بین اعضای خانواده، مدیریت سالم خانواده ها می تواند زندگی خود را بهبود بخشند که این امر باعث پیشرفت جامعه نیز می گردد.

  • طرز تفکر افراد جامعه

افراد در جامعه نقش بسزای را بازی می کند. از این رو تفکر افراد نیز می تواند جامعه را متاثر بسازد. این افراد به دو بخش تقسیم می شود:

  1. افراد که دارای افکار تاسیساتی و ایجاد می باشند. با وجود بیشتر این نوع افراد جامعه می تواند در کوتاه مدت شاهد رشد فراوانی باشد. تعداد تصدی و موسسات تولیدی بیشتر میشود ،قیمت مزد افزایش می یابد، تولیدات بیشتر میشود وغیره………

که این امر وابسته به شرایط سیاسی نیز می باشد در کشور های جهان سوم یا در حال توسعه افرادی با این نوع افکار با مشکلات برخورد می کنند که باعث میشود نتوانند به افکار خود جامع عمل بپوشانند.

مثلا اگر آقای بلگیتس در افغانستان زندگی میکرد و فکر ایجاد کمپنی مایکروسافت را در این کشور میداشت. مشکلات که در آینده سر راه ایشان قرار می گرفت مانع ایجاد این کمپنی میشود.

  1. افرادی که شامل نیروی کار میشود اما تنها خواست شان کار کردن با مزد ناچیز در تصدی ها و موسسات دولتی و یا غیر دولتی است.

که افزایش این افراد در دراز مدت یکی از عامل بیکاری بوده می تواند.

  • موقعیت جغرافیوی

یکی از دلایل که جامعه ها و کشور ها در حالت نابرابری قرار دارند موقعیت جغرافیوی آنها بوده میتواند. اکثرا دانشمندان نابرابری جامعه ها را  موقعیت جغرافیوی جامعه ها گمان کرده اند.

در اواخر قرن هجدهم مونتسکیو فیلسوف بزرگ فرانسوی به بحث و تراکم و تجمع فقر و شکوفایی به لحاظ جغرافیوی اشاره کرد و توصیفاتی نیز برای آن پیشنهاد کرد. وی معتقد بود که افراد در قلیم های استوایی تنبل هستند و از کنجکاوی و پرسشگری لازم برخوردار نیستند. در نتیجه سخت کار نمیکنند و خلاقیتی به وجود نمی آورند و دلیل اصلی فقر آنها نیز همین مسله است.

با نظریات مونتسکیو بعضی از دانشمندان نیز هم نظر بودند اما در کل این نظریات با گذشت زمان و با پیشرفت چشم گیر کشور های مثل مالیزیا ، سنگاپور اندونیزیا ، بوتسوانا نقض گردید.

جامعه های که در مرز یا سرحد با کشور های همسایه قرار دارند اکثر در سطح بالا تر اقتصادی قرار دارند و سطح رفاه در آنجا نسبت به جامعه های دیگر بالا است.

در کشور ما ولایات که در مرز با کشور های دیگر قرار دارند می بینیم که سطح رفاه ، نرخ بهره ، نرخ دستمزد بالا است و مردم ما در آنجا با آسایش زندگی می کنند.

  • نسبت جمعیت

آدام اسمیت پدر علم اقتصاد بالا رفتن سطح رفاه را تابع رشد جمعیت میداند. بنظر وی با رشد جمعیت نرخ بهره ، نیروی کار ، تاسیسات و غیره…. نیز بالا می رود که باعث شگوفایی جامعه می شود.

انفجار نفوس( رشد بی از حد نفوس) در بعضی حالات برخلاف نظریه اسمیت میاستد و نظریات پدر علم اقتصاد را کاملا زیر سوال میبرد . چون رشد بی از حد نفوس بیکاری را به میان می آورد که بیکاری یکی از عامل مهم به هم زدن تعادل جامعه میباشد حتا در بعضی حالات منجر به سقوط نظام های حاکم بر کشور و جامعه نیز می گردد.

  • نظام حاکم بر جامعه

جامعه هایی که دارای اقتصاد بهتر هستند یکی از چند عامل حاکم بودن نظام با ثبات در آنها می باشد. نظام ها باید بکوشند تا  در آمد به طور مساوییانه بین افراد تفسیم گردد ، فرصت های کاری را برای افراد واجد نیروی کار مهیا سازند، زمینه سرمایه گذاری را فراهم آورد و بازرگانان را حمایت و کمک نمایند.

این عمل باعث بقای نظام حاکم میگردد و در عین حال عمر اقتصادی جامعه ها و سطح رفاه افراد را نیز بیشتر می سازد که در دراز مدت باعث بالا رفتن (GDP) یا تولید ناخالص داخلی در سطح ملی نیز می گردد.

فرهنگ جامعه

یکی از دلایل شکست جامعه ها حتا کشور ها فرضیات فرهنگی پنداشته می شود. بعضی از دانشمندان به این معتقد اند که آفریقایی ها هنوز به این دلیل فقیر هستند که اخلاق کاری مناسبی ندارند و هنوز به دنبال جادو و سحر برای پیش بردن کارهای خود می باشند و در برابر تکنالوژی های جدید غربی ها  مقاومت می کند.  بسیاری دیگر نیز معتقد اند که آمریکای لاتین هیچ وقت ثروتمند نخواهد شد آن هم به این دلیل که مردمانش ذاتا بی بندو بار و تهیدست هستند و از فرهنگ ایبری یا اصطلاحا “مانانا” رنج می برند.

مردم کشور کانگو از تکنالوژی های پیشرفته استفاده نمی کردند و دلیل اصلی آن فقدان انگیزه است در واقع آنها می ترسیدند که تمام محصولات تولیدی آنها توسط پادشاه مستبد و قدرتمند مصادره شود و از آن مالیات و خراج گرفته شود که قبول کردن مذهب کاتولیک مسیحی توسط این پادشاه نیز در این قضیه و این برداشت ذهنی مردم نقشی نداشت.

اگر یک جامعه اهل هنادکشور هند با گرسنگی مواجه شوند در حالیکه گاو ها را به اندازه کافی در اختیار داشته باشند ما پیشنهاد استفاده کردن گوشت گاو را برای آنان داده نمی توانیم چون مخالف فرهنگ و باور آنان است.

کشور هایی چون سوریه و مصر فقیر هستند و جمعیت آنها نیز مسلمان هستند اما این کشور ها در زمینه های دیگری نیز به صورت نظام مند تفاوت های دارند که از اهمیت بیشتری در بحث توسعه و شکوفایی اقتصادی برخوردار است.  جامعه هایی مسلمان نشین این کشور از فرهنگ فوق العاده بالای برخوردار است که این کشور ها استانهای امپراتوری عثمانی بودند که این امپراتوری نقشی مهمی در شکل گیری توسعه آنها داشت.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *