تجربه ی فعالیت های گسترده ی رسانه یی، نوعی از پدیده ای را به میان آورد که هرچند برای خالی نماندن جایگاه مقوله ها محتوا دارد، اما به درستی تبیین کرد وقتی مساله ی رسالت و تعهد اجتماعی که همسو با منافع ملی قرار می گیرند، نادیده می آید، نوعیت فرهنگی در تزلزل بنیان ها به گونه ای معرفی می شود تا ضیاع زمان، تفنن را در جامعه ای همانند افغانستان در مقامی قرار دهد که توده های وسیع مخاطب در سردرگمی ناشی از عدم فهم بر معضلات، خودشان را در جایی بیابند که اگر در شعاع قوانین و مدیریت مبتنی بر نیاز ها و اولویت توده ها عیار می شد یا حداقل با ترسیم خطوط سرخ، وضاحت می داد در کشوری که مساله ی بازار آزاد زمینه می سازد تا برای هر خیانتی توجیه بسازند، پرسش ها پیرامون این که رسانه ها رسالت دارند، با هیچ مواجه نمی شدند.

در این که سرزمین جنگ روبیده ی ما نیاز بسیار دارد برای ایجاد فاصله از سیاست های تحمیلی و سیاست زده گی با تنوع افکاری که ناشی از شرایط نوین بودند، عادت بگیرد و با استمرار این عنصر، افاده شود: معضلات ما فقط با سیاست حل نمی شوند. بنابراین هرگز دنبال این نیستیم با نفی اموری که سیمای بخش بزرگ رسانه های کنونی افغانی را کمیدی و سبک جلوه می دهند، با قیافه ی جدی روی تحکم برای محدویت، حکم دهیم، اما این نیز درست نیست ابزاری چون وسایل ارتباط جمعی را با توجیه بی نهایت آزادی بیان، دیموکراسی و امثالهم در کشوری مهارگسیخته گی دهیم که توده هایش از هفتم ثور تا پایان حاکمیت طالبان، ناگزیر شده بودند بپذیرند، آن چه صادرات ایدیالوژیکی اند، گویا بخشی از همان نیاز های آنان می باشند که درمانده گی های اقتصادی می نامیم.

در واقع با نیاز به مدیریت رسانه هایی که رسالت مند باشند و با تعهد اخلاقی- اجتماعی در پی مداوا و جبران مافات برآیند، خیلی خوب تر و موثر می توان محتویاتی ارایه کرد تا خلقی مجذوب دنیای نباشند که تنوع رسانه های کنونی را معرفی می کند و اما نهایت واقعیت مساله، ارایه ی صورت حساب های اقتصادی اند که با انواع دانش بازار آزاد از توان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانان می بُرند، ولی اعتراض برای اصلاح با سد هایی مواجه می شود که از سیاست های عدو با نام حقوق بشر، آزادی بیان و غیره، منافع فرامرزی می سازند.

بخشی از نگرانی توده های افغان، زمانی که با پژواک خواسته های نخبه گان و چیز فهمان آنان اعتراض می شود، هشدار می دهد: فرهنگی نضج یافته و شکل گرفته است که در انتها، بنیان هایی را ویران می کند که ستون های برپایی ارزش ها، فرهنگ ها و دارایی های معنوی جامعه ی افغانان اند.

در حالی که دلخوری از عدم مدیریت امکانات دولتی در جهت مقابله و واکنش با موج فرهنگی- رسانه یی بیگانه، ناراحت کننده است و در مقابل سیلاب تبلیغات و ادعای عدو، حتی از سطح رهبری (حاکمیت کرزی) ابراز رضایت کردند که: بر دست آورد های      رسانه یی می بالیم، این معجون جنون که با ترسیم کار بی سوادان کوچه- بازاری تا مواضع تنظیم ها، حزبیان فاسد، تاریخ گذشته و تاجران افغان و افغانستان فروش، جایی بهتر از بازار آزاد کنونی نیافت، زهری بود که بر حلق افغانان ریختند.

17 سال پس از فعالیت گسترده ی رسانه یی، کمبود رسانه هایی که حرف مردم بگویند و اولویت های افغانان را تبیین باشند، اعتراف ناراحت کننده بر حقیقتی ست که چرا و چه گونه خود را فریب دادیم تا در زمینه ای که ساخته بودند، دارایی های فرهنگی، فکری، ملی و بالاخره اسلامی و افغانی ما را بفروشند و ما، فقط تماشاگرانی باشیم که وقتی در جهت دفاع، اعتراض کردیم، پاسخ دادند: اعتراض شما به جا نیست! زیرا آزادی زیر پا می شود.

بالفرض اگر حاکمیت دیموکراتیک غربی را محتوای فرهنگی بعضی کشور های غربی برای توجیه مردمسالاری بپذیریم، حتی در آزادترین کشور های مدعی مردمسالاری، هیچ اجازه ای برای خاک فروشی، کشور فروشی، هویت فروشی و تخریب اندیشه ی ملی که ملت می سازد نیست.

در افغانستان ما، رسانه های تجارتی، حزبی و بازاری با ترسیم خطوط سرخ آنارشیسم و تمسخر بر ارزش ها، فرهنگی تحویل دادند که فرجام آن، پایانی برای بسیاری از آن افکار و باور هایی ست که تاکنون بقای افغانستان و تضمین ملت افغان را در اختیار ما قرار داده بودند.

من اعتقاد دارم در زمینه ای که جای خالی مدیریت ملی، محراب  فاتحه ی دفاع از ارزش ها شود، رسانه هایی که تعهد اجتماعی، اخلاقی و ملی ندارند، شر می آفرینند.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *