بحران های سیاسی و جنگ میان دولت ها و نیز گروه های مخالفِ جنگجو، در برخی از کشورهای جهان بگونه های متفاوت و بی نتیجه باقی مانده است. از جمله پیچیده ترین بحرانی که تاکنون به آن پایانی یافت نشده، بحران فلسطین با دولت یهود (اسرائیل) می باشد. برعلاوه، پایان جنگ و آوردن صلح در افغانستان نیز معضلی است که از دیرباز جریان دارد و تاکنون به آن پایان بی خطر یافت نشده.
هرچند از بحران میان فلسطین و دولت یهود بیش از نیم قرن می گذرد، ولی در افغانستان هم نزدیک به نیم قرن (1973-2016م) است که جنگ و درگیری های خانمان سوز جریان دارد، و در این میان مردم افغانستان زجرِ دو ایدیولوژی تا دندان مسلح جهان را تا هنوز می کشند. گرچه ظاهرِ ماهیت پروسه ی صلح میان فلسطین و دولت یهود با ماهیت صلح میان مخالفین مسلح افغانستان متفاوت به نظر می رسد، اما آنچه که میان این دو بحرانِ دوامدار به مشاهده می رسد، صحنه سازی های اند که از جانب کشورهای بزرگ غربی به ویژه ایالات متحده امریکا، طرح ریزی می گردد.
چنانچه در سال 2001م، برای نخستین بار جورج میچل، سناتور امریکائی طرح «نقشه راه» شرق میانه جهت حل بحران فلسطین را مطرح نمود، و این معضل تاکنون بدون هیچ نتیجه ای پابرجاست؛ شاید هدف این بود. همزمان با این سیاست، امریکا گروه چهارجانبه صلح شرق میانه متشکل از سازمان ملل، ایالات متحده امریکا، اتحادیه اروپا و روسیه را طرح نمود، روی همرفته کارِ این گروه تاکنون بی هیچ نتیجهی ادامه دارد.
در افغانستان بویژه بعد از اشغال آن توسط غرب، ظاهراً تلاش های زیادی به خرچ داده شده تا دولت افغانستان با مخالفین مسلح گفت و گوهای صلح را راه اندازی کند، آنچه در ظرف یک و نیم دهه ی گذشته بی نتیجه مانده است. چنانچه در یک مورد، انگلیس ها فردی را که بعداً گفته شد در شهر کویته ی پاکستان دوکاندار بوده را به عنوان نماینده ی طالبان در مذاکرات صلح با دولت افغانستان به داخل ارگ آورده بودند!
با این همه تلاش های پراگنده، در سال 2010م و در زمان حکومت حامد کرزی، برای نخستین بار دولت افغانستان شورای عالی صلح را ایجاد کرد. از اینکه ابتکار این پروسه توسط دولت افغانستان طرح شده بود، بدون هیچ مؤثریتی به پیش رفت و سرانجام منجر به ترور برهان الدین ربانی، رئیس این شورا گردید.
با روی کار آمدن دولت جدید «وحدت ملی»، بار دیگر گفت و گوهای صلح از سر گرفته شد. نخستین دیدار میان نمایندگان دولت با طالبان در ماه جولای 2015م، در مری، منطقه ای در اسلام آباد پاکستان صورت گرفت، و با افشای خبر مرگ ملا عمر این گفت و گوها هم متوقف گردید. به دنبال آن ظاهراً امریکا طرح جدیدی را زیر عنوان «گروه هماهنگی چهارجانبه» شامل کشورهای همچون؛ ایالات متحده امریکا، چین، پاکستان و افغانستان، از طریق دولت افغانستان ارایه نمود که بر مبنای آن، نشست هایی در پاکستان و افغانستان صورت گرفت که در آن طرح امریکائی «نقشه راه» جهت آغاز گفت و گوهای بدون قید و شرط با طالبان مطرح گردید.
در اعلامیه ئی که در نشست نخست «گروه هماهنگی چهارجانبه» در پاکستان به نشر رسید، آمده است: “بر اساس نتایج نخستین نشست گروه همآهنگی چهارجانبه، گروه متذکره جهت آغاز گفت و گوهای صلح با گروه های طالبان که مبین تعهدات مشترک کشورهای گروه هماهنگی چهارجانبه باشد، روی نقشه راه بحث کرده و در این راستا پیشرفت هائی نیز صورت گرفت.”
این در حالی است که تاکنون هیچ پیشرفتی به جز از دو نشست در پاکستان و افغانستان که در آن تنها به سخن گفتن و عکس برداری پرداخته شد، دیگر هیچ دستاوردی را در قبال نداشته است. از جانب دیگر، آنچه که در این نشست ها مهم خوانده شده، فشار کشورهای بزرگ؛ مانند: امریکا و چین بر پاکستان است، که این کشور طالبان را آماده گفت و گو با دولت افغانستان نماید؛ در حالی که در همان نخستین روز نشست گروه هماهنگی چهارجانبه در پاکستان، سرتاج عزیز مشاور امور خارجی نخست وزیر پاکستان گفته بود: “طرف های مذاکره کننده باید بدون پیش شرط وارد مذاکرات صلح شوند و با گذاشتن پیش شرط، طالبان بر سر میز مذاکره حاضر نخواهند شد.” این در حالیست که عدم ارائه پیش شرط از جانب گروه طالبان، یکی از شرایط اساسی گفت و گوهای صلح دولت افغانستان خوانده شده که ظاهراً از جانب پاکستان مورد پسند واقع نگردید. افزون بر این، یک مقام پیشین طالبان گفته است: “به نظر من صلح افغانستان موضوع بسیار کلان است و طالبان نمی توانند بی قید و شرط به روند صلح بپیوندند.”
با توجه به این، از همان روز نخست دولت پاکستان و نیز طالبان آماده به شرایط دولت افغانستان برای گفت و گو، نیستند. بنابرین، آنچه را که دولت افغانستان زیر عنوان «گروه هماهنگی چهارجانبه» و نیز «نقشه راه» برای گفت و گو با مخالفین مسلح طرح و ترسیم نموده است، صحنه سازی های اند که در واقع ایالات متحده امریکا عملاً این گزینه های میان خالی را از قبل نقشه کشیده است، تا بتواند بدین طریق به تداوم جنگ در افغانستان ادامه دهد، و دولت و مردم افغانستان را مصروف چنین گزینه های میان خالی سازد؛ آنچه که غرب بویژه انگلیس و بعد امریکا این سیاست را در مدت بیش از نیم قرن در شرق میانه و بصورت مشخص در مسئله ئی حل بحران فلسطین با دولت اشغالگر یهود بکار بسته بودند، که تاکنون از آن به جز تجاوز، قتل و اشغال سرزمین مسلمانان، دیگر هیچ عواقبی را در قبال نداشته است. بناً این از همان صحنه سازی های پشت پرده است که استعمارگران در هر سرزمینی آن را به پیش می برند.