در تنازع سیاسی ما، طرفی با بُریدن از کل منطق، اخلاق و اصل توازن، همواره در پی سوء استفاده است. با حساس شدن مردم در قبال موضوع شخصیت خبیر و آگاه کشور، محترم محمد حنیف اتمر، سر و کله ی پدرام نیز پیدا شد. با خوانش نظر او، بر «خرمگس محرکه» لعنت گفتم. باز این ناقل سامانی فرصت را غنیمت شمرده است. او با تبصره ای سعی کرده با ساده انگاری مساله ی رییس پیشین شورای امنیت ملی افغانستان، او را در حد خود شان بی همه چیز جلوه دهد. ظاهراً تقابل سیاسی جناب اتمر که تمام دار و دسته ی باند شر و فساد را به فغان آورده بود و آرزو می کردند از جلو شان دور شود، جایی در مغز    پوسیده ی ناقل بچه ی بخارایی ندارد. با سطحی نگری، در اول فکر خواهید کرد که منظور او بر اساس عادت سنت خر-آسانی (توهین) است. این مجموعه ی حقیر که از حقیرترین اعضای جمعیت و شورای نظار تابو می سازند و چیزی نمانده بچه ی سقا را قهرمان دیگر بسازند، می دانند که پیکره ی بی سر جامعه ی پشتون ها، بیش از هر چیزی به زمامداران آگاه نیاز دارد.

نگرفتن تذکره ی الکترونیک از سوی کرزی و موضع گیری های شرم آور همایون همایون و ظاهر قدیر، بچه ی ناقل بخارایی را به شوق آورده بود تا آنان را رهبران پشتون ها بگوید، اما با کوچک نمایی اتمر، حرص دارند فاصله ی ما با آن شخصیت های بزرگ پشتون را زیاد بسازند که عوامل تنظیمی را تضعیف می کنند.

یادآوری کرده ام که سلوک افغان ستیزان معلوم الحال به اندازه ای دور از منطق و عقل است که کمتر آدمی را ناگزیر می کند چیزی نگوید. آنان در سالیان اخیر به اندازه ای به چشم مردم خاک زده اند که چیزی در دست شان نمانده است. مراجعه به مثنوی هفتاد من کاغذ تخلیقات به اصطلاح فارسی خود شان انباشته از سیاهکاری هایی ست که اگر می بینید عوامل جنایات تنظیمی، به خصوص آنانی که همتبار آنان محسوب می شوند به حد رستم و سهراب ستایش می شوند، در یک طرف دیگر قضیه، تلاش هایی مبرهن اند که با ساخت و ساز دروغین می خواهند به انبوه سیاهی لشکر هایی بیافزایند که تنها بدنه ی نظامی آن ها در وزارت های داخله، دفاع و ریاست امنیت ملی، عدم کفایه ی کامل مسلکی منسوب به افراد یک اقلیت قومی را ثابت می کند.

من گفته ام کسانی که شان و وقار خویش را مدیون عمل اند، از چیزی هراس نمی کنند. به قول دیگر، مردم دنبال حرف نیستند، اما به کار می نگرند. آن چه خرمگس محرکه نمی داند، این است که اتمر در بیش از دو دهه از زمان تصدی وزارت احیا و انکشاف دهات تا وزارت داخله، معارف و مشاوریت امنیت ملی ریاست جمهوری، به اندازه ی کافی کارنامه دارد. مردم، قضاوت درست در باره ی او را با گذشته ی کاری اش محک می زنند.

عمد ساده سازی افغان ستیزان، به ویژه در برابر بزرگان پشتون، خلاف باور هایی ست که در برابر کوچکان انجام می دهند. دیدیم که با هر غلطی چند دلقکی که یکی قاچاقبر آرد برآمد و دیگری مشغول تجارت شراب بود، این جل و پلاس اجتماعی را برای ما پهن می کنند تا با توسل به آن ها، خورد شویم.

حنیف اتمر، مرد پوپولیست یا عوام فریب سیاسی نیست. او در صراط مستقیم منافع ملی می رود. اگر چنین نیست، چرا با مخالفت گروهک ها، افراد و جناح هایی رو به رو است که در چهار دهه، نقش داروغه را بازی کرده اند. در تیم دکتور غنی و در تیم کرزی، افراد بی شماری از تبار پشتون سهم داشتند و دارند، اما تیغ دوسره ی مخالفان دنبال اتمر است.

در واقع سنگینی اثرات مدیریت اتمر در افغانستان که یک سره برخلاف توقع و خواست گروهک ها و تنظیم ها بود، او را همانند تمام افغانانی که با چالش های دنائت سیاسی مواجه اند نیز احاطه می کنند.

در فضای بازی که به یک تبار بزرگ کشور به نام نقد توهین می کنند و برای تحفظ زیاده رویی ها و استفاده ها، دندان می سایند و دشنام می دهند، معلوم است که دفاع از اتمر را نیز معادل گرایش های قومی تلقی می کنند.

صدای کریه ی خرمگس محرکه (لطیف پدرام) در حالی بلند شده است که مخالفت های گسترده ی عوامل شر و فساد با حنیف اتمر، بر این مدعا مُهر حقیقت می زند که اگر او معمولی و ساده باشد، چرا در قبالش حساس اند؟ بنابراین از زمانی که حذف شده است در شادی و پایکوبی به خوبی می دانند که با بدرقه ی تبلیغاتی، جا را تنگ تر کنند. منتها یاد ما نرود، چنین نگرشی به زیان آنان نیز تمام می شود. با اغماض بر واقعیت هایی که روی محاسبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تاثیر می گذارند، از کرداری عاجز می آیند که در زمان رویارویی، واقعیت های خورد کننده می شوند. از لحاظ تاریخی، شکست فاحش حاکمیت های ارتجاعی و دنباله روان کنونی آن ها بر اثر عدم درک واقعیت ها بود و است. با این که می بینند شان و اعتبار دارید، اصرار می کنند چنین نیست!  

با هر اشتباه، قیمت یک تجربه به دست می آید. در شرایطی که به قول خود شان نصف جغرافیای مملکت در حصار مخالفان مسلح است و نفرت از افغان ستیزان، مردم را بسیج می کند، چند دیوانه ی بی منطق که چشمان خود را کور کرده اند، برای مردم روشنگری می کنند.

قبول افواهات افغان ستیزان، عدم درک را بیشتر می کند. با رویداد هایی که یکی پی دیگر و بر ضد عوامل بحران اند، هنوز جاهلانی از این طیف در خواب خرگوش فرو رفته اند. در کنار این همه واقعیت اثر گذار که فقط از رهگذر مخالفان مسلح اش کمبود فضای تنفس ضم کم آبی های مردم می شود، تعدادی می کوشند مردمی را که بر اثر تنگنای شرایط، حقایق را با تمام وجود درک می کنند، بفریبند.

همین که شخصی به بدنامی خرمگس محرکه (لطیف پدرام)، بر شخصیتی چون حنیف اتمر تبصره می کند، ولو ماهیت پارسی (عوعو) داشته باشد، تاییدی بر سنگینی وجاهت سیاسی و اجتماعی محترم محمد حنیف اتمر است.

عمد ساده سازی را می دانیم. ما این مساله را در اعمالنامه ی بحران زده گان وزن کرده ایم، چه کسی حاضر است به حرف ابله ای گوش دهد که برای یک مجرم تنظیمی همتبارش به وجد می آید، اما سعی می کند خوب دیگران بد باشد.

به فضل الهی در کنار اتمر، هزاران اتمر دیگر آماده اند سرنوشت همتباران را برعهده گیرند. روز هایی به سر آمده اند که مردم ما را محتاج بیگانه و بیگانه پرور کرده بودند. گروه های ناظر بر منافع ما، محور های آماده ی اخذ قدرت استند. در تحولات بعدی، جای ما به نام سهامداران اکثریت، افغان ستیزان را به سرخورده گی بیشتر می کشاند. در این تامل، دیگر به هبوط آدم های خارجی فکر نمی کنیم. در جلو مردم، خود نماینده گی خواهیم کرد. در کنار اتمر، هزاران اتمر دیگر در حال انتظار اند. معنی روشنگری هایی که به رسالت های روتین مبدل شده اند چیست؟

One thought on “عمد ساده سازی | مصطفی عمرزی”
  1. .” در کنار اتمر، هزاران اتمر دیگر در حال انتظار اند.”

    I hope not. But if they are as you say it is, then his 48 hours time length opportunistic turncoat move has to be broken in order to be surpassed.

    He did what he suppose to do and Afghans have a very long memory!

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *