بر اساس گزارش روزنامه نیویارکر، اشرف غنی یک شخصیت تطمیع نشدنی است و میخواهد کشور را تغییر بدهد و توانایی این کار را دارد. اما بنظر می رسد همه چیز در برابر اشرف غنی قرار گرفته است.
بنا به گزارش نیویارکر محمداشرفغنی رییسجمهور افغانستان، هر روز صبح پیش از ساعت ۵ از خواب بیدار میشود و درحدود ۲ تا ۳ ساعت مطالعه میکند.
وی روز خود را با مطالعه اسناد مهم رسمی سپری میکند. اشرف غنی طرحهای پیشنهادی متقاضیان رقابت برای کار بهعنوان والی هرات را مطالعه کرده و برنده را انتخاب میکند.
وی گزارشهای ۴۴ انجنیران شهری برای توسعه طرح کابل بزرگ را بررسی کرده و گفته میشود که اشرف غنی با ملاقات کنندگانی که قرار است با آنها دیدار داشته باشد شخصاً تحقیق میکند.
اشرف غنی پیش از دیدار با وزیر امور خارجه استرالیا، گزارش رسمی دولت استرالیا در رابطه با کمکهای خارجی را خوانده بود.
عذرخواهی از کمپبل
نیویارکر می نویسد، ۴۰۰ صفحه از گزارش شکنجه کمیته اطلاعات مجلس سنا را در روز انتشار آن مطالعه کرده و روز بعد از جنرال «جان کمپبل» قوماندان امریکایی در افغانستان، عذرخواهی کرده بود، چرا که نتوانسته بود مطالعه آن را به پایان برساند.
وی کتابهایی در رابطه با گذار از سوسیالیزم به سرمایهداری در شرق اروپا، روشنگری در آسیای مرکزی در هزار سال قبل، جنگهای مدرن و تاریخ دریاهای افغانستان مطالعه میکند.
اشرف غنی در ارگ، که مجموعهای از چندین قصر قرن نوزدهم است، زندگی و کار میکند. کتابهایی که با قلم نشانهگذاری شده و با صفحات باز روی میزها قرار دارند.
۲ دهه پیش، اشرف غنی بخشی از معدهاش را بهدلیل بیماری سرطان از دست داده و ناچار است غذایی اندکی مانند خرما را ۶ بار در روز استفاده کند.
وی برخی اوقات ناچار است حین غذا را در وسط رها کرده و روی تخت باریکی در پشت دفتر خود در قصر گلخانه استراحت میکند و به مطالعه میپردازد یا با کتابی در مکان مورد علاقهاش، زیر یک درخت چنار در قصر حرمسرا، جایی که کتابخانه پادشاه فقید «محمد ظاهرشاه» قرار دارد، مینشیند.
کتابهایی که از زیر گرد و غبار بیرون آمدند
در دوران ریاستجمهوری حامد کرزی این کتابخانه مانند مجموعهای از عتیقههایی بود که زیر گرد و غبار قرار داشتند. پس از آنکه اشرف غنی در ماه سپتامبر ۲۰۱۴ به ریاستجمهوری رسید، وی مجموعهای کتابهای ارګ را نظم و ترتیب بخشید.
درحالی که کرزی ارګ را با بازدیدکنندگان پر کرده بود و افرادی را که نامه و درخواست داشتند در وقت غذا خوردن ملاقات میکرد، اشرف غنی اغلب به تنهایی غذا میخورد.
سرمایه خاص اشرف غنی، براساس گفتههای وی در رابطه با داراییهایش، در حدود 4 میلیون دالر است. بخش عمده این مبلغ شامل خانهاش به مساحت ۴ جریب در غرب کابل و مجموعه ۷ هزار جلدی کتابهایش میشود.
اشرفغنی، انسانشناس باتجربهای است که سالها در بانک جهانی کار کرده است، پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱، بارها به افغانستان سفر کرده و بازگشته است.
نگرانی همیشگی وی این بوده که چگونه میتوان نهادهای مناسبی در کشورهای فقیری که درگیر خشونت هستند را ایجاد کرد و تمرکز وی بر کشورهایی بوده که قادر به اجرای قوانین، ایجاد بازارهای عادلانه، جمعآوری مالیات، ارایه خدمات، یا تامین امنیت شهروندان خود نیستند.
در سال ۲۰۰۶، اشرف غنی و همکار دیرینهاش، یک وکیل حقوق بشری بریتانیایی به نام «کلر لاکهرت» موفق شدند تا موسسه اثربخشی دولت را در واشنگتن دی.سی ایجاد کنند.
۲ سال بعد، کتاب «اصلاحات در دولتهای ناکام» چارچوبی برای بازسازی جهان ویران» را منتشر کرد. این کتاب وظایف اصلی دولت را توصیف کرده و پیشنهاداتی از جمله استفاده از تخصص شهروندان در ساخت نهادها را مطرح کنند.
در آن زمان، این الگو دیگر یک مساله صرفاً تکنیکی نبود. هرج و مرج در سومالیا، عراق، پاکستان و افغانستان، امنیت جهانی را تهدید میکند.
نظریهپردازان بندرت چنین فرصتهای قابلملاحظهای را برای تطبیق ایدههای خود بهدست میآورند.
نیویارکر مي نویسد، افغانستان از زمان اشغال شوروی در سال ۱۹۷۹، زمانی که اشرف غنی ۳۰ ساله و محصل دوره دوکتورا در پوهنتون کولمبیا بود، در جنگ قرار داشته است.
اگر چه شورش طالبان به یک شبکه موادمخدر-جنایتکار تبدیل شده است، بخش زیادی از افغانستان از جمله چند مرکز ولایتی، مورد تهدید طالبان قرار دارند.
در ۶۰ درصد ۳۹۸ ولسوالی افغانستان، کنترل دولت فراتر از یک ساختمان دولتی و یک بازار نیست و القاعده و داعش حضور خود را در شرق تثبیت کردهاند.
افغانستان نمیتواند از سرحدات خود محافظت کند و همسایگانش برای تروریستان پناهگاه و حمایت ارایه میکنند.
اقتصاد افغانستان وابسته به کمکهای خارجی و تریاک و فساد در این کشور فراگیر است. پس از خروج ۱۲۷ هزار سرباز خارجی در سال ۲۰۱۴، اقتصاد افغانستان فرو پاشید، بیکاری افزایش یافت و صدها هزار افغان کشور خود را ترک کردند.
غنی رییسجمهور منتخب یک کشور شکستخورده
مردی کوچکاندام با ریش خاکستری کوتاه و چشمهای فرورفته، تا اندازهای به گاندی شباهت دارد، البته بهنظر نمیآید مردی آرام باشد.

وی به شکل عجیبی در لحظههای نامناسب میخندد و نمیتواند احساسات خود را کنترول کند. طرفداران جوان وی را احاطه کردهاند. وی در حال حاضر متحدان قدرتمندش را از دست داده است.
اشرف غنی که در ارگ جدا افتاده است، ساعتهای طولانی را به کار میپردازد و خود را غرق در رسیدگی به پروژههایی کرده که باید به زیردستانش بسپارد.
به گفته یک مقام ارشد افغانستان از آنجا که وی برای مدتها یک شخصیت اکادمیک بوده است، نمیتواند شیوه کاری را که نیاز به مطالعه و تجزیه و تحلیل مشکلات دارد کنار بگذارد.
درحالیکه کرزی به گرمی برای ساعتها با مهمانان گفتوگو کرده و همه با رضایت وی را ترک میکنند ولی وی گفتوگوهای تعارف گونه را دور از شان خود میداند و ملاقاتکنندگان با حس تحقیر یا تهدید شدن وی را ترک میکنند.
این گزارش میافزاید: اشرف غنی یک تکنوکرات دوراندیش که ۲۰ سال جلوتر از زمانش میاندیشد است و با درک عمیقی از آن چه کشورش را ویران کرده یا میتواند آن را نشان بدهد نیست.
غنی فرد تطمیع نشدنی است
این مقام ارشد گفت، غنی آدم نیست که تطمیع شود، میخواهد کشور را تغییر بدهد. و قادر به انجام این کار است. اما بهنظر میآید همه چیز در برابر اشرف غنی قرار گرفته است.
غنی از آن دسته اصلاحطلبانی است که دولت آمریکا بهشدت بهعنوان شریکی که در طول سالهای پس از دوران حکومت بیسر و سامان کرزی به آن نیاز دارد میباشد.
با اینحال وی تحسینکنندگان اندکی در وزارت امور خارجه دارد و نخبگان در کابل نیز پنهان نمیکنند که احترامی برای اشرف غنی قائل نیستند.
آنها میگویند اشرف غنی رهبر کشوری خیالی و ساخته و پرداخته ذهن خود است. اشرف غنی «جیمی کارتر» افغانستان است.
غنی میگوید، مادرکلان من در حقیقت تاثیر عمیقی بر من داشته است. وی روز خود را همیشه با یک ساعت مطالعه آغاز میکرد. اما مهمترین اثرگذاری به دلیل تحصیلات بوده است.
در سال ۲۰۱۱، اشرف غنی و دخترش مریم غنی، هنرمندی که در «بروکلین» زندگی میکند، مقالهای با عنوان «افغانستان، لغتنامه» منتشر کردند که یک دایرة المعارف کوچک در رابطه با روند اصلاحات، واکنشها و هرج و مرجی است که بارها در کشور اتفاق افتاده بود.
این روایتها با شاه امانالله آغاز میشود که از سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹ پادشاه افغانستان بود. امانالله خان نخستین کسی بود که برای مدرنساختن افغانستان تلاش کرد.
وی به نوشتن قانون اساسی نظارت داشت، آموزش و تحصیلات را بهبود بخشید، آزادی زنان را تشویق میکرد و برای توسعه پایتخت برنامهریزی کرده بود.
نیویارکر نوشت: اگر چه شاه امانالله دستاوردهای قابلتوجهی داشت، اما آنگونه که اشرف غني و مریم غنی نوشتهاند، وی در ایجاد تغییراتی پایدار در افغانستان ناموفق بود.
اشرف غنی از یک خانواده شناختهشده پشتون برخاسته است. جد پدری وی یک قوماندان نظامی بود که به انتصاب محمد نادرشاه مدتی کوتاه پس از سرنگونی شاه امانالله در سال ۱۹۲۹، کمک کرد.
پدر اشرف غنی یک مقام ارشد بخش ترانسپورت در حکومت پسر نادر شاه، یعنی ظاهرشاه بود که ۴۰ سال سلطنت کرد. اشرف غنی در سال ۱۹۴۹ متولد شده است. وی در کابل قدیم بزرگ شده و آخر هفتهها و رخصتی ها را با اسب سواری و شکار در مزرعهی اجدادیاش سپری کرده است.
وی در مکتب مورد تمسخر قرار میگرفت چرا که اندام کوچکی داشت و گاهی مانند یک پیرمرد کمر خم میکرد اما با جدیت فراوان همصنفیان را تحت تاثیر قرار میداد.
در سال ۱۹۶۶ که در لیسه درس میخواند، بهعنوان یک شاگرد لایق به آمریکا سفر کرد. در مکتب جدیدش در «اورگا»اشرف غنی توانست کرسی شورای شاګردان را که برای یک شاګرد خارجی در نظر گرفته شده بود به دست آورد.
در سال ۱۹۷۳، اشرف غنی مدرک علوم سیاسی خود را از پوهنتون آمریکایی بیروت (لبنان) دریافت کرد. در آنجا بود که وی با رولا سعاده آشنا شد که یک لبنانی مسیحی بود.
آنها تصمیم به ازدواج گرفتند و در سال ۱۹۷۴، پس از بازگشت اشرف غنی به کابل برای تدریس، خسر آیندهاش به دیدار وی آمد.
پدر رولا گفته بود: «تو در نهایت وارد سیاست میشوی و زندگی دختر مرا تباه میکنی.» اشرف غنی پاسخ داده بود، قصد ندارم، من متعهد هستم که یک شخصیت اکادمیک بمانم.
در ماه جولای ۱۹۷۳، پسرکاکای محمد ظاهرشاه، سردار محمد داوود خان یا انجام کودتا سلطنت را سرنگون کرد و خود نخستین رییسجمهور افغانستان شد. داوود خان در ابتدا با کمونیستها متحد شد، و براساس مقاله اشرف غنی و دخترش، وی مدل ناقصی از نوسازی از بالا را تحمیل کرد.
در سال ۱۹۸۷، کمونستها با کودتای خونین داوودخان را در حالی که تلاش میکرد پشت ستونی در قصر گلخانه پنهان شود با شلیک گلوله به قتل رساندند.
تا پایان سال ۱۹۷۹، زمانی که شوروی به افغانستان تجاوز کرد و جهاد آغاز شد، ترورها و کشتارها پی در پی اتفاق میافتاد. ارگ را سایه ارواح ساکنان بهقتلرسیدهاش فرا گرفته است.
نیویارکر گزارش، می افزاید، در همین حال اشرف غنی خود را برای آینده افغانستان آماده میکند؛ درسال ۱۹۹۷ زمانیکه طالبان بخشهای بیشتری افغانستان را تحت کنترول خودشان داشتند یک فارغالتحصیل پوهنتون کولمبیا در بانک جهانی مصاحبه کرد.
در این گفتوگو اشرف غنی گفت: برای اینکه ما در افغانستان به صلح دست یابیم باید از تجربههای نیوزیلند برای رشد مالداری استفاده کنیم و همچنین باید به سویس برویم و پروژه توسعه انرژی این کشور را مطالعه کنیم.
از ۱۱سپتمبر سال ۲۰۰۱ میلادی اشرف غنی در پشت میز کارش در واشنگتن به گونهای سریع درک کرد که تمام چیز در افغانستان در حال تغییر کردن است و در این زمان وی ۵ برنامه سیاسی را برای انتقال قدرت در افغانستان در دست گرفت که شامل یک دولت جوابگو برای بازسازی دوباره این کشور باشد.
در زمان حمله آمریکا علیه طالبان در افغانستان یک گروه کوچکی از کارشناسان آمریکایی به ملاقات اشرف غنی در واشنگتن میروند.
همین گروه بعداً در ماه دسمبر سال ۲۰۰۱ میلادی در نشست بن کار را شروع میکنند و نقشه راهی را برای نقش نمایندگی تدوین میکنند؛ این امر منجر به تقابل با برنامههای اشرف غنی شد کسی که در تلاش برای ایجاد یک دولت مدرن همراه با منافع بازیکنان مهم منطقهای بود.
کرزی، نخستین رهبر موقت افغانستان
بعد از ۶ ماه حامد کرزی به عنوان نخستین رهبر موقت افغانستان تعیین شد و مسولیت نخست اشرف غنی در این دولت موقت هماهنگی و دریافت کمکهای خارجی برای افغانستان بود.
اشرف غنی به این باور بود که افغانستان باید برای اولویتهای توسعهای خود روی پاهایش بایستد و دست به گریبان کمکهای کشورهای خارجی و نهادهای بینالمللی نباشد.
حنیف اتمر مشاور کنونی امنیت ملی و وزیر قبلی احیا و انکشاف دهات، برنامه همبستگی ملی را در این وزارت ایجاد کرد و از این طریق کمکهای مالی زیادی را برای رشد و توسعه مناطق روستایی افغانستان به دست آورد و اکثر این کمکها از طریق بانک جهانی صورت میگرفت.
این برنامه مشابه برنامه بانک جهانی بود که اشرف غنی آن را در اندونزیا و هندوستان مطالعه و تجربه کرده بود.
در تابستان سال ۲۰۰۲ میلادی کرزی، اشرف غنی را به عنوان وزیر مالیه معرفی کرد و وزارت خانههای داخله، دفاع و خارجه را، که پایگاههای وسیعتری داشت، برای ایجاد قدرت شخصیاش حفظ کرد. اما اشرف غنی روزی ۲۰ ساعت کار میکرد و هر روز صبح با کارمندانش یک ساعت جلسه برگزار میکرد.
وی برنامههای مبارزه ضد فساد را معرفی کرد، سیستم متمرکز غواید داخلی و پول جدید افغانی را نیز ایجاد کرد؛ اشرف غنی از کارمندانش خواسته بود که علیه قاچاقبران مواد مخدر و مافیای زمین به طور جدی ایستادگی کنند.
سر و صداها در مورد عزل اشرف غنی
در ادامه این گزارش آمده است، بعد از سال ۲۰۰۴ میلادی زمانیکه کرزی به عنوان نخستین رییس جمهور انتخابی افغانستان تعیین شد سر و صداهایی در مورد عزل اشرف غنی به گوش رسید.
در آن زمان اخضر ابراهیمی نماینده خاص سازمان ملل برای افغانستان از کرزی پرسیده بود که گزینه بهتری از اشرف غنی داری؟ کرزی در پاسخ گفته بود نه خیر.
بعداً ابراهیمی اشرف غنی را ترغیب کرد تا با کرزی در دولت کار کند؛ حتی در کابینه خیلیها مخالف اشرف غنی بودند و اخضر ابراهیمی به اشرف غنی گفته بود در حالیکه هیچ دوستی نداری اما از هیچکس نترس و به کارهایت ادامه بدهید.
علی احمد جلالی مدتی به عنوان وزیر امورداخله حامد کرزی ایفای وظیفه کرده و گفته بود که اشرف غنی با یکی از اعضای کابینه که از ائتلاف شمال بود برخورد میکند؛ازجمله مارشال فهیم بالاخره در سال ۲۰۰۵ با تلاشهای زلملی خلیلزاد، اشرف غنی با کابینه کرزی خداحافظی میکند.
اشرف غنی بعداً اعلان کرد که به خاطر مسایل قاچاق مواد مخدر و فساد اداری از حکومت استعفا داده و اشرف غنی به عنوان رییس پوهنتون کابل انتخاب شد.
درسال ۲۰۱۴ میلادی اشرف غنی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد کرد و یک برنامه کمپین انتخاباتی ۳۰۰ صفحه يی را چاپ کرد.
نیویارکر در ادامه می نگارد، در یک تلاش بیباکانه اشرف غنی به خاطر به دست آوردن رای ازبکها جنرال عبدالرشید دوستم را به عنوان معاون اول خود انتخاب کرد.
دور دوم انتخابات
در دور اول انتخابات نه اشرف غنی و نه عبدالله عبدالله موفق به کسب آرای لازم برای برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری نشدند اما دور دوم انتخابات مسئله تقلب مشکلات بزرگی را در افغانستان ایجاد کرد.
تا اینکه با طرح جان کری وزیر امور خارجه امریکا و با حمایت ملل متحد حکومت وحدت ملی شکل گرفت.
در افغانستان سیاست تنها راه رسیدن به قدرت است؛ سال گذشته مطیع الله خان، که یک زورمند پر نفوذ و قوماندان امنیه ولایت ارزگان یود، در کابل کشته شد.
پس از کشته شدن مطیع الله خان شماری از بزرگان ولایت ارزگان به کابل آمدند و از اشرف غنی خواستند که باید برادر مطیع الله را به جای وی قوماندان امنیه این ولایت برگزیند اما اشرف غنی به این بزرگان گفت که به دنبال یک کاندید بهتر برای این ولایت است و پیشنهاد آنها رد کرد.
از این مسله یک ماه بعد حدود ۲۰۰ پوسته امنیتی در این ولایت به دست طالبان سقوط کرد و سربازان پولیس پرچمهایشان را کنار کشیدند و در کنار طالبان قرار گرفتند.