تجدد نو، اما در جامعه ی سنتی، پیش از همه در ورای باور هایی گیر می ماند که در حدود «ارزش ها» و اعتقادات»، باید گیر بماند. نود سال از آغازی گذشت که مرحوم شاه امان الله، اما در جامعه ی سنتی، می خواست معنی رفاه را متغییر سازد. تاریخ آن روزگار، گاهشمار اشتباهاتی ست که در دو سوی شاه و مردم، افغانستان را در تقابل سنت و تجدد، واژگون کرد و ثقلت برداشت های سنتی که گویا زمان مساعد ندارد، کاروان ترقی مردم را از پا انداخت.
ارزش های تعریف نشده در تمام جنبه های فرهنگی و اجتماعی، مشی تغییر را بطی می سازند. گسست از گذشته، در تجربیات تاریخی کشور هایی دیگر (مثلاً ایران و ترکیه) در نوع اجبار، پرسش هایی زیادی را به میان آورد که با تیغ بنیان برانداز، ارزش های تعریف شده نیز آسیب می بییند، اما در خوبیت آن، تعریف نشده ها با حذف تاریخی، رشد اجتماعی و رفاهی را فراهم کردند.
هنوز مُعضل حاد جامعه ی افغانان، ارزش های تعریف نشده- به معنی پدیده ی «سنتی» است. در این اجتماع، هرنوع خوانش از طرز زنده گی، ولو بر اساس منطق باشد، اما در برابر ردیف اعتقاداتی قرار می گیرد که از دین تا فرهنگ، خوراکه ی بیش از نیاز دارد.
حضور اجتماعی زنان، به نام عضو درجه ی دوم فرهنگ های تعریف ناشده، ارزش بخشی از ظرفیت بشری عظیم جامعه ی افغانی را پایین می آورد و روشنگری و روشنفکری در فلتر باور های سنتی، از نقش تعقل می کاهد. در جهانی که رویه ی عام یک قرن بعد آن، شاید رو آوردن به کهکشان لایتنهایی ست، در این جا واکسیون پولیو، نیازمند دارالافتا می شود. در این همهمه در بازار سیاهکاری، یکی از شگفتی های جامعه ی سنتی، طرز دید به جنسیت است. صرف نظر از اثرات ناپسند فساد اخلاقی، اما حد تعصب آن که از جنس اناث قربانی می گیرد، در گرایش به خود (همجنس گرایی ذکور) از سر و روی اجتماعی می ریزد که در ورای ارزش های تعریف ناشده و دگم فرهنگ ها، با تمام کراهت منظر، مذمومیت و اشمئزاز، شناخته می شود.
از ماجرای های بچه ی بازی و فساد اخلاقی با استفاده از مزایای آزادی های بیان، صد ها سوژه و خبر ساختند. این جنبه ی زشت تفریحات در کشور هایی اسلامی جهان سوم، در برابر واقعیت تلخ طرد اجتماعی زن، به بهانه ی مروج فساد، ضرورت خوانش نو از ارزش هایی را بیشتر می سازد که در تمام جوانب، یک طرفه اند.
پُشت اجتماع تعصب در ورای اعتقادات در زنده گی مردم ما درج است. آدرس های وقیح، زشت و شرم آور، در هر فرصت خلوت، ظاهر می شوند. در این جا معمول است که اگر جایی در کنج شهر، خالی شد، محل بی پرده ی رفع حاجت می شود. در این نمای زشت اجتماعی در جامعه ای که حتی در برابر خوب، راحت نیست و از باور ها می آورد، منظر نحس، پلید و پلشتی محرومیت هایی محرز می شود که بر اثر ارزش های تعریف نشده، می توانند از زیر انبوه اراضی مذهبی (مو و لباس)، خواسته ها را رنگ فساد اخلاقی دهند.
تماشای اغراض جنسی، فساد اخلاقی و آدرس هایی که برای اطفای شهوت، درج می شوند، در پشت اجتماع تعصب، از فسادی روایت می کنند که اگر نیاز های انسانی، به درستی مرفوع نشوند، هیچ سدی در برابر آن ها مقاوم نیستند.
شهر های ما پس از بلایای چهل سال جنگ تحمیلی، زنده گی شهری و روستایی را عجین کرده است. مردمان فراری از ایالات جنگ زده در کنار شهریانی که در این تجربه، ناگزیر ترک سفر کردند، در نمای مردمانی که از اکثریت روستایی، پابند ارزش ها و سنت ها نماینده گی می کنند، کورسوی آداب شهری را نیز حذف کرده است. در واقع ظاهرنگری و ظاهر سازی زمانی به ثبوت می رسد که فرهنگ شهرنشینی در نوادر رواج آن، نابسامانی های اجتماعی را بیشتر می کند.
توده های کثری از بقایای شهری و روستانشینان شهرنشین، در ظاهر جامعه ی سنتی، جمع کثیری از مردمانی می شوند که با رعایت ظواهر، اما در زوایای این زنده گی، پرده ی دیگری دارند که گسترده گی آن با رواج مفاسد گسترده ی اخلاقی، نشان می دهد، زیر پوست این زنده گی، خون چرکینی نیز در جریان است.
طهارت در یک حمام، یا رجوع به اماکن رفع حاجت (تشناب ها) که در شهر هایی با انبوه نفوس (مثلاً کابل)، باید زودتر استهلاک شوند، در همه جای ارزش های تعریف نشده، اگر بهای یک وقت وضوی یک مومن، دراز کردن پا در دستشویی و جاگذاری گنده گی هایی ست که باید پاک شوند، در خلوت های آن، فرهنگی تعمیم می یابد که تا چشم به در و دیوار بیافتد، رسوایی «پشت اجتماع تعصب»، بیشتر می شود. مثل معروف «شنیدن کی بود مانند دیدن»، در این مقال، چند تصویری را تقدیم می کند که اسناد اجتماعی زنده گی در جوامعی ست که در تجربه ی تاریخی تجدد، همیشه به نام تعصب، غیرت و مردانه گی، کاروان تمدن را از پا انداخته اند.
شرح تصاویر:
دو تصویر از اتاقی در حمام چراغ علی کابل اند. در این تصاویر، نقاشی اعضای تناسلی و رمزگذاری خواسته های غیراخلاقی و جنسی، نمونه هایی از هزاران تای دیگر است. در تک تصویر دیگر، از کلکینی در تشناب عمومی شاروالی کابل در پارک زرنگار، در چهارچوب چوبین این کلکین، که نمونه ای از بقیه است، ادبیات غیراخلاقی، پیام های ارتباط جنسی، سفارش ها و حتی خواهش زنا و لواطت با درج آدرس و نشانی وجود دارند. در این میان، آدرس ها، نام ها و شماره های تیلیفون، از مصیبت دیگری نیز حکایت می کنند که شماری برای بدنام ساختن، شباهت آن ها را با تعمیم افواه و بهتان بیشتر می سازند. این نمونه ها در «پشت اجتماع تعصب» اند.