ع . ا. عزيزي
چانس رسيدن به يكي از آرزوهاي طبعي – انساني كه صلح، وحدت ملي، امنيت ملي، عدالت اجتماعي و مبارزه عليه فساد مالي – اداري است، بيشتر مي باشد.
چرا ؟
به خاطري كه ياران و ياوران احمدزي كه از قبل با منشور احمد زي موافقت نشان داده صرف و صرف ميتوانندآنرا در يك فضاي صلح عملي نمايند، بناءً آنها بيشتر از هر كسي ديگر ضرورت به صلح كه همچنان آرزوي اكثريت است دارند، به گفتۀ ديگر آنها صرف در انتخاب صلح برنده هستند، در حالیكه عبدالله و تيمش صلح و فضاي صلح آميز را به مثابۀ نابودي حقارت آميز خود تلقي نموده به هر وسيلۀ ممكن از اعادۀ آن ممانعت خواهند نمود.
چرا ؟
به خاطريكه عبدالله و تيمش كه از سران مجاهدين، جنگسالاران جاني، جنايت كاران قاتل، مفسدان في الارض، رشوه خواران، اختلاس گران، غاصبين، آدم ربايان، قاچاق بران مواد مخدر، قاچاق بران سنگ هاي قيمتي، قاچاق بران آثار و اجناس عتيقه هويت ساز، قانون شكنان، سكتوريستان، فرقه بازان و بدمعاشان تشكيل گرديده، بايد در حالت صلح به سزاي اعمال شان برسند كه همانا اعدام و يا حد اقل حبس دايمي بايد باشد. درين حالت كار يك شخص ديوانه خواهد بود كه شاخي را ببرد كه بالاي ان نشسته است. بايد به وضاحت بيان داشت كه، طول عمر اين تيم مستقيماً متناسب است به جنگ و قدرت و معكوساً به صلح و عدالت (خصوصاً عدالت انتقالي)؛ بناءًانتخاب آنها به هيچ وجهه صلح كه آرزوي اكثريت مردم است نخواهد بود.
از طرف ديگر با بقدرت رسيدن اين تيم تبر عصاره مينوت اعمال شان كه طالبان بوده، دسته پيدا نموده اصرار به جنگ فرسايشي – فرمايشي خواهد نمود. اينجاست كه طول عمر اين تيم طويلتر شده، قتل و كشتار، تخريب و انفجار
ادامه خواهد يافت.
دچا د پاره جنگ؛ دچا د پاره گنج.
در اين مورد فريدريش نيچه مي فرمايد: “كسي كه جنگجوست بايد همواره در حال جنگ باشد، چون زمان صلح با خودش در گير خواهد شد”
– وحدت ملي ؛
اگر از جمع معيار ها ….. كه عناصر اساسي وحدت ملي در يك كشور را تشكيل مي نمايد – دولت ملي را كه عامل عمده، زمينه ساز و تأمين كننده وحدت ملي مي باشد در نظر بگيريم و آنرا چنين تعريف نمائيم كه؛
دولت ملي ؛ – دولتی كه بر اساس اراده آزاد مردم بوجود آمده، عدالت اجتماعي را بدون هر نوع تعصب رعايت نمايد، و يا به عبارت ديگر ؛
دولت ملي ؛- دولتي است كه نياز هاي ملي را براورده و منافع ملي را تأمين نمايد.
تيم عبدالله با در نظر داشت اعمال سابقه و گذشتۀ شان، گذشته ایكه هرگز نمي میرد به ايجاد چنين عامل عمده و اساسي وحدت ملي كه، دولت ملي بوده – هيچگاه هيچگاه…… و هيچگاه متعهد نخواهد شد.
مراجعه كنيد به اعمال و كاركرد هاي رباني – مسعود از يك نگاه (قدرت دولتي) و از طرف ديگر به اعمال و كاركرد های عبدالله حينیكه در رآس وزارت خارجه قرار داشت، در حالیكه تيم اشرف غني احمدزي، تيمی است كه مهره هاي عمده اورا همچنان اشخاص متعلق به اقوام مختلف تشكيل نموده، اما، با تغير ماهيت چه در شكل و چه در مضمون، به اين معني كه اشخاص باكلتور، تحصيل يافته، و اهل خبره مي باشند، يعني اشخاص كه به رضاو رغبت خود بشكل داوطلبانه دور يك منشور بخاطر نجات كشور و ملت دست به دست هم داده اند – اين است جوهر بنيادي ديموكراسي.
از طرف ديگر از اينكه اين تيم داراي ظرفيت مساعد، سالم و قابل قبول(براي همه از نگاه شايستگي) بوده – مي تواند برنامه(منشور)شانرا كه به آن تعهد بسته و براي همين مقطع زماني واقعاً هم يك و يگانه راه معقول بيرون رفت كشور از حالت رقت بار است جامه عمل بپوشانند.
امنيت ملي؛
اين اصطلاح در دايرة المعارف علوم اجتماعي ” توان يك ملت در حفظ ارزش هاي داخلي از تهديدات خارجي “تعريف شده است و در تعريف ديگري آمده است ” امنيت ملي، يعني دست يابي به شرايطي كه به يك كشور امكان مي دهد از تهديد هاي بالقوه و يا بالفعل خارجي و نفوذ سياسي و اقتصادي بيگانه در امان باشد و در راه پيشبرد امر توسعۀ اقتصادي، اجتماعي وانساني و تأمين وحدت و موجوديت كشور و رفاه عامه، فارغ از مداخله بيگانه گام بردارد”؛ (روشندل: ص 13 – 1384) در تعريف فوق مي خواهم توجه شمارا به قسمت اصلي، اساسي و مهم آن كه “…. فارغ از مداخله بيگانه .. ” باشد معطوف دارم.
تيم عبدالله كه بخش عمدۀ آنرا شوراي نظار، تُفاله حزب “اسلامي” حكمتيار، تُفاله ح . د . خ . ا -گروه كارمل و گروه محقق تشكيل مي دهد. هر كدام بالترتيب عامل مداخله كشور هاي متخاصم از جمله پاكستان، ايران، عربستان سعودي و اتحاد شوروي (بعداً روسيه) بوده و مي باشند.
چرا ؟
همه خوب بياد دارند كه گلب الدين، ملا رباني و مسعود اولين عمال كشور هاي متخاصم خارجي بوده كه بعد از 26 سرطان 1352 به پاكستان گريخته از طريق عضو ارتباط خود نصيرالله بابر به ISIتسليم داده مي شوند.
در كتاب بازي شيطاني – روبرت دريفوس؛ مي خوانيم:
“رهبران جمعيت در آن زمان براي بار اول با جنرال جيلاني رئيس ادارۀ ISI پاكستان (از طريق نصيرالله بابر – نويسينده) به توافق رسيدند كه براي سرنگوني حكومت داودخان تلاش و فعاليت نمايند.
مسلح ساختن اعضاي جمعيت توسط ادارۀ استخبارات پاكستان و فرستادن شماري از رهبران اين گروه را به داخل افغانستان (در رأس احمد شاه مسعود – نويسنده) و راه اندازي قيام هاي مسلحانه در درۀ پنجشير و لغمان همگي از تار دواني هاي ابتدايى ISI در افغانستان به شمار مي رود”.
به همين ترتيب گروه ببرك در رأس كارمل و گروه پيرو حوزه علميه قم (حزب وحدت) در رأس محقق عمال كشور هاي متخاصم خارجي -اتحاد شوروي (بعداً روسيه) و ايران بوده و مي باشند.
اين است علت اصلي حمايت كشور هاي متذكره از عامل شان عبدالله در انتخابات. عبدالله منطقاً نمي تواند مانع مداخله اين كشور ها در امور داخلي كشور ما گردد – ولو اگر خواسته باشد؟؟؟
به خاطريكه باآمدن تيم عبدالله در صحنه قدرتی كه مهره هاي اصلي آنرا همين عمال تشكيل داده بايد قدرت و كشور در بين همين عمال تقسيم گردد.
در حالكه با آمدن تيم اشرف غني چانس ايجاد يك دولت ملي كه خود تضمين كنندۀ امنيت ملي است به مراتب بيشتر مي باشد، از خاطريكه مهره هاي اصلي اين تيم را اكثراً اشخاص غير وابسته، ملي و اهل خبره تشكيل داده، داوطلبانه حول يك منشور متعهد و متحد شده اند.
عدالت اجتماعي؛
عدالت چيست؟ از افلاطون و ارستو گرفته تا كانت و ماركس، هيچ كس نتوانسته تعريف مشخصی از عدالت را پيش كش نمايد كه مورد قبول حد اكثر بشريت باشد، بناءً مي شود به اين قناعت نمود كه؛ كليه افراد بر اساس طبيعت شان باهم برابر اند و در نتيجه با تمام افراد بايد
يك سان رفتار شود – يعني تطبيق يكسان قوانين.
اگر چنين است پس در شرايط تهوع بار و غير قابل تحمل امروزي ما باز هم بخاطر اعاده و تحقق عدالت اجتماعي به نهادي (دولتي) ای كه در آن سهم اشخاص اهل خبره، مسلكي و متخصص آنهم به اساس ظوابط برجسته باشد ضرورت داريم و از طرف ديگر اصل اساسي عدالت اجتماعي كه تطبيق يكسان قوانين و به همين مبنا پروسه عدالت انتقالي است جامۀ عمل بپوشد.
در اين صورت دور از منطق خواهد بود، از اشخاصي توقع اعاده و تحقق عدالت اجتماعي نمائيم كه خود همچون مستعربين متحجر با كردار وحشيانۀ شان آنرا نه تنها نقض نموده، بلكه لگدمال ساخته است، و در آينده هم به خاطر بقاي شان آنرا لگدمال خواهند نمود.
دور از منطق و عقل سليم خواهد بود كه ما(ملت)از اشخاصي؟ توقع اعاده و تحقق عدالت اجتماعي نمائيم كه با سقوط رژيم دكتور نجيب (البته در نتيجه توطئه خارجي بكمك عمال داخلي) هم چون گله هاي وحشی درنده ازهر دشت و كوه به شهر كابل – اين مهد علم و تأريخ سرازير شده، هستي مادي و معنوي كابلي هارا به اين بهانه كه همكاران دولت كمونیست بوده تاراج، غارت، چپاول و لگد مال نموده و خود شانرا گويا ملحدين بوده با سردادن نعره هاي الله اكبر چنان بيرحمانه به تير جهاد اكبر بستند، كه نيمه زنده هااز كفن و دفن ميت هاي اقارب شان عاجز مانده چنان به تنگ؟ آمده بودند كه هر طرف سوراخي مي پاليدند تا ميت را گور ساخته زير خاك نمايند.
خلاصه اينكه اين گله هاي خون آشام، تشنه به خون و لاشخوار كشور را لاشه گفته لاش ساختند و حال دارند با استخوان هاي شان كه در برابر چوچه هاي خود مانده مشق و تمرين گفته ، بازي مي كنند.
مبارزه با فساد مالي – اداري ؛
اگر در يكي – دو جمله فساد اداري را خلاصه نمايم؛ عبارت است:
از سوء استفاده از قدرت، براي كسب ثروت، از طريق رشوة. اي كاش همين مي بود و دوسيه را می بستیم، زيرا بشريت از همان آوان تشكيل دولت و ديوان سالاري بااين پديدۀ شوم آشنايى و سر و كار داشته با پناه بردن به اين روايت (روايت كاذب) كه صفت رذيله جاه طلبي با سرشت انسان همخوان(همخون) بوده از آن چشم پوشي نموده به اصطلاح تير خود را مي آوردند، اما با بقدرت رساندن جنگسالاران خون آشام در كشور ما اين پديده – كاملاً جديد است كه، كارد را در بدن لاغر ملت الي دسته آن فرو برده، در تلاش دراوردن استخوانهاي اسكلت ان است.
در كشور ما پديدۀ كلاسيك رشوه به تدريج جايش را به چوكره هاي صاحبان قدرت خالي نموده، خود به فساد هاي بزرگ مالي، غصب زمين هاي شخصي و دولتي، خصوصي ساختن فابريكه ها، شركت ها پوهنتون ها، شفاخانه ها، بانك ها…. نفت و گاز … و معادن روي آورده اند كه، با تصاحب غير قانوني آنها هر كدام ميليونر و ميلياردر شده ادعاي ادامۀ زعامت كه، اكثراً با تهديد(جاري ساختن جوي هاي خون) و توسل به زور همراه بوده مي نمايد. اين عمال مزدور وفاقد حيا فراموش كردند كه چندي قبل چه كاره بودند؟
قلم پنسل براي نوشتن نداشتند، چيزي براي خواندن نداشتند، خر براي سوار شدن نداشتند و رحم براي كشتن نداشتند.
هموطنان عزيز! به اساس فرموده “اسكات پك”؛ “ما ديگران را فقط تا آن قسمت از جاده ایكه خود پيموده ايم مي توانيم هدايت كنيم” – هدايت نه، بلكه بنا بر خاطرات تهوع آوري كه از تيم عبدالله (جنگ سالاران)در مورد قتل و كشتار وحشيانه مردم شريف كابل از يك طرف و چور و چپاول هست و بود كشور از طرف ديگر دارم، وجداناً مكلفيت خود دانسته مشوره دهم.
هموطنان عزيز، يكي از مؤلفه هاي ديموكراتيك و صلح آميز حل معضلۀ افغانستان وداع با اين تيم از طريق انتخابات است، بناءً سعي نموده با تمام قوت و كميت در آن اشتراك نموده، سرنوشت خود و كشور تان را بكمك بكار گيري رأي تان تعيین نمائيد. بيجا نيست كه ميگن؛ “د خلكو زور د خداي زور دي“
حال بايد شما هموطنان عزيز بر اساس اعمال گذشته و برنامۀ اينها قضاوت كنيد، نه بر اساس گفتار شان، كه با كردار شان هيچ گاه سر نخورده، به اين معني كه كه ملت را مسخره نموده به بازي گرفته و اما ! فراموش نكنيد كه ميگن ” اگر كسي يك بار به تو خيانت كرد، اين اشتباه اوست. اگر كسي دو ب��ر به تو خيانت كرد،اين اشتباه توست” – دا لايى لا ما. و در ضمن نبايد فراموش كرد كه “آفتاب به گياهي حرارت مي دهد كه سر از خاك بيرون اورده باشد”؛- تولستوي.
در خاتمه مي خواهم در خطاب به تيم اشرف غني احمدزي بااستفاده از ضرب المثل چينائي ها به عرض برسانم كه؛ “اگر به خاموش كردن آتش ميروي – لباس علفي برتن مكن”
اعتماد خوب است، اما كنترول نظارت بهتر.
پايان