نویسنده: هاشمي

برسی مراحل عروج و نزول در تخليق و تحقيق

نویسنده: پوهنیار سیداصغر هاشمي

مترجم: پوهنمل مومنه درانۍ

مفهوم اصلی و اساسی در تفاوت های فردی از لحاظ علم روانشناسی اينست، که در جهان تمام افراد بشر از لحاظ ذکاوت، احساسات، تخيل، ذوق و تاثيرات محيط متفاوت ميباشد. بدين مانا که تمام عوامل ايکه مربوط به ساختمان داخلی يک فرد می شود و تمام اعمال ايکه مربوط به ساختمان خارجی يک فرد در اجتماع ميباشد، با هم تفاوت های خاصی خود دارا ميباشد.

طور مثال: يک دانشمند ذکاوت و استعداد کار های تحقيقاتی را دارد، در مقابل افراد ديګری اجتماع که با فرد مذکور يکجا زنده ګی می نمايند، دارای استعداد های مختلفی ديګری ميباشد.

انسان ها در زنده ګی اجتماعی خويش با مراحل مختلف حيات از جمله مراحل معنوی و فزيکی روبرو ميګردند، اينکه اينها در طی ګذشت اين مراحل به کار های مختلف تحقيق و تخليقی رو برو ميکردند او انرا انجام ميدهند، حتميست، که در انجام چنين کارها آنها به مراحل بزرګتر از اين علوم ميرسند و در بخش کارهای انجام شده‎ی آنها تغيرات رونما ميګردد. چون وقتی فرد مذګور مراحل پيشرفته تری تحقيق را انجام مينمايد، در بخش تخليقات وی نيز تغيرات بوجود بيايد.

يک مسئله‎ی ضروری موجود است  و آن هم اينکه بايد ياد آور شد، که در کاری هر دانشمند و محقق به ميان آمدن تفاوت های مثبت و منفی در کار آنها حتمی ست، بعضی اوقات بخش های شاعری وی به مراحل پيشـرفت خواهد رسيد و ګاهی هم تاثيرات مراحل ابتدايی در اثار نوشت اش موجود نمی باشد، يعنی به تناسب قبلی تغيرات در آن رونما ميګردد. ګاهی هم کار های به سان تحقيقات ابتدايی را انجام ميدهد، مګر با ګذشت وقت و زمان با اثر سعی و تلاش اش به يک محقق برجسته مبدل ګرديده، جلوه مينمايد و نوشتن اثار و تاثير پذير جاګذين قلب ها ميګردد.

تحقيق چيست؟

يکی از عوامل مثبت پيشرفت و ترقی جهان بوجود آمدن، تحقيق و عالی در جهان است، زيرا تحقيق نوعی از رياضت ايست، که اګر يک فرد به صورت درست و دوامدار تعقيب نمايد، شخص مذکور رابه مراتب اوج و عروج ميرساند.

تحقيقات و جستجوی علمی عبارت از آن نوع راه، طريقه و روش اينست، که توسط آن يک محقق، دانشمند و عالم بتواند توسط در کشف حقايق و جستجوی علوم و يا در مورد به اثبات رسانيدن، يک نظريه‎ی علمی که آيا اين نظر ارايه شده درست است و نظريات علمی از اين طريق کار ګرفته موضوع را روش نموده به سمع ديګران برساند.(۱)

دوکتور نجم الاسلام فرموده است: « تحقيق از يک تصور خاص فکری نشت می نمايند. ما تمايل فراهم تا در موردی حکمت و حقيقت يک موضوع بدانيم و خود را آګاه نمايم، از اينرو همين تحقيق است، که ما را به طرف خود مايل نموده، مارا  به معلوم نمودن اصليت بيانات آماده می سازد، همين سرآغاز علم است و همين وسيله‎ی توانا يی و قدرت علم است»( ومن فی دلتاکپا) در يک تعريف ذکر نموده است:« تحقیق در موردی يک موضوع جستجوی عالمانه، عميق و صادقانه است، که در آن واقعيت ها، معناها و مواردی تطبيق آن تحت برسی قرار ميګريد». (۲)

(مولی) می نويسد: «تحقيق در موردی حل يک مسئله‎ی شناخته شده جستجوی عميق سيستماتيک و عينی ميباشد». (۳)

نبی صلاحی در يک مقاله ی خويش می نويسد: «تحقيق عبارت از جريانيست، که از آن در شناخت درست و پلان شده ی يک موضوع به صورت عميق و صادقانه کار ګرفته می شود و اين نوعی جريان ايست هوشيارانه، منظم و قابل باور.

يا به عباره ی ديګر تحقيق عبارت از جستجوی باز نګريی، ارزيابی علمی و در اصطلاح جستجو و تلاش غير قابل خستګی ميباشد. (۴)

تخليق چيست؟

ادبيات اصلی و واقعی عبارت از ادبيات تخليق يا هنريست، بدين معنا که تمام ادبيات بديعی تحت عنوان ادبيات تخليق شناخته می شود، که در آن ژانر های مختلفی چون شعر، داستان کوتاه، در آمد، ناول، تکل، طنز و غيره شامل اند. (۵)  

روابط ميان تحقيق و تخليق

تمام کار هاييکه درساحه ی تحقیق وجود دارد، با هم ارتباط نزديک و تنګا تنګی ميان موجود است. از جمله ادبشناسی و تيوری ادبيات اګر يک نويسنده يا محقق بخواهد در موردی تاريخ ادبيات نمايد، پس بايد در ساحه علوم تيوری ادبیات بايد معلوم کافی داشته باشد، زيرا درک و فهميدن تيوری در ساحه ادبيات نامبرده حتمی و ضروری ميباشد.

ادبيات تخليقی يا برسی و تحقيق روابط نزديک دارد، بدين معنا که اګر تحقيق نباشد، هيچګاهی هم کار های تحقيقاتی پيشرفت کرده نمی تواند و اګر تخليق نباشد، تحقيق هم معنا و مفهومی نخواهد داشت.

تماماً کار های تحقيقاتی ارتباط نزديکی با تخليقات دارد، قسميکه لازم و ملزوم يکديګر ميباشد، هر نوع اجتماعی انسانی به ترجمه ی تحقيقات و تخليقات، آثاريی ترجمه شده، آثار تحليلی ضرورت دارند، بايد ياد آور شد که تحقيقات يکنوع ضرورت است و تخليقات نوعی ديګری از ضرورت.

اکثراً اشخاص را به تناسب تحقيق اهميت زياد داده آنرا ترجيح ميدهند و اينرا اظهار نموده می ګويند، که تخليقات عبارت از ادبيات بديعی و دست اول ميباشد، طوريکه ادبيات بديعی جايګاه ی خاصی خود را دارد، ارزش و اهميت آن در انواع اشعار ګونا ګون و انواع نثری هنری آن ميباشد، زيرا ارزش اصلی و بنيادی تمام آنها در هنريت و شعريت آن نهفته است و استعمال نمودن مربوط به اجزای اصلی و فرعی در شعر و نثر ميباشد، زيرا استعمال آن اهميت خاصی خود را دارد.

ادبيات تخليقی از لحاظ شکل و معنا دارای ساختمان خاص ميباشد، بدين معنا که ما تمام نوشته ها وآثار ايکه تحت يک عنوان و يا يک نام نوشته می شود، را نمی توان يک تحقيقی شمرد. طور مثال ما نمی توانيم، يک  پارچه ی نثر هنری را نثر هنری بشماريم و يا يک نظم را تحت عنوان يک شعر ميدانيم، به همين اساس هر نوشته يی تحت يک اثر تحقیقی شناخته شده نمی تواند، اګر يک اثر علمی به تمام اصول اکاډميک برابر باشد و در موضوع نوشته شده، تمام حقوق تحقيقی مراعات شد وسبب کسب تجارب اش در اين زمينه شود.

وقتی محقق در ابتدا اجزای کار های تحقيقی بپردازد، حرف حتمی ست، که در اينوع کار های ابتدايش کمی وکاستی موجود خواهد بود، مګر با ګذشت وقت وزمان و تا تحليل رياضت مجدد در کار هايش نوآوری به ميان ميآبد. به صورت عام اکثراً محققين و به صورت خاص دانشمندان و محقيقن تمام زبان ها به تحليل و برسی آثار شان بپردازند، با ګذشت روز در کار آنها پيشرفت تظا عرضی يابد طور مثال پوهاند عبدالحی حبيبی به اين نظر بود، که وی کار های را که در بخش اخر عمر اش انجام داده بود، برايش قابل تاييد بود. وی ميدانيست که باګذشت زمان ورياضت بيشتر وی در اين عرصه ویرا توانمندتر به تناسب اثار ابتدايش ساخته بود.

محققين نامبرده و مؤرخ مشهور پشتونستان دوست محمد کامل مومند کسی بود، که آثار را که در مراحل اخری عمر اش نوشته  و به تحرير در آورده بود به تناسب آثار ابتدايش با در نظر ګرفتن اساسات تحقيق بهتر بود.

محقق ايکه  آثار اش برای بنده  قابل بنده بپزيرش بيشتر می باشد، عبارت از دانشمندی به اسم  محمد اکبر کرګر شاعر و نويسينده دوره ی سوم ادبيات پشتو عبارت زا محقق است که کانديد اکاډميسن محمد صديق روهی در مورد آن چنين نظر را ارايه نموده  است. وی محقيقی ست که  در آثار اش نو آوری ها بيشتر به چشم می خورد. طوريکه کار های  تحقيقی وی در ابتدا يکنوع و در سيال های اخير از زوايه ی ديګر به چشم می خورد، طور مثال در يک اثر اش که تحت عنوان  (غني د شګو په محل کې) ميباشد، در سال ۱۳۶۵ به چاپ رسيده است و در اين اواخر بخش دوم آن تحت عنوان  (ما ته يو درياب د نور را) که در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسيده  است دارنده تفاوت ها و نو آوری های بيشتر می باشد، زيرا اين  دو کتاب وی در مورد شاعر و نويسينده معروف زبان پشتو غني خان به نثر رسيده است، هر جلد آن دارای اهميت خاص خود ميباشد، با در نظر ګرفتن اصول و روش های تحقيقی در آن ميتوان ګفت که در جلد دومی وی قوت اکادميک آن بيشتر ميباشد.

نظريات قبلی دلالت بر آنست، در تحقيقات علمی کار های علمی با ګذشت زمان مطالعی بيشتر نشست و برخاست با اشخاص عالم و صاحب نظر ديد و باز ديد با دانشمندان، خواندن نظريات و کبت نوسينده ګان، داشتن افکار انتقادی در تحقيق، صاحب فکر و نظر بودن، حرف های هر شخص را با چشمان بسته  نه شنيدن، رياضت در تحرير و نوشتار آثار تحقيقی و بسا مواردی ديګری در اين زمينه که  باعث پيشرفت کار محقق ميګردد.

مرحله نزول در تحقيق

وقتی بالای انسان عمر می ګذرد، در اين مدت شخص از لحاظ فزيکی ناتوان می ګردد، اما اګر در صورتی آنکه نوسينده باشد و مسايل نوشتاری، تحقيق و جستجو را انجام ميدهد، با وجود اينکه با ګذشت زمان و عصر به طرف پيری می روند در انجام کار  های تحقيقی و علمی خويش قوت را احساس می نمايد و از لحاظ معنوی به مرحله‎ی عروج خويش در ساحه کاری خويش مبدل ميګردد.

مرحله‎ی نزول و عقب ګرايی در اثر نه بودن مطالعه، نداشتن احساس ذوق وعاطفه به کار های علمی، عدم آشنايی با راه و روش تحقيق، نه داشتن ذکاوت خاصی جستجو تحقيق و برسی و بسا موارد ديګر بوجود ميايد.

اګر يک محقق يا جستجو کننده با چنين علوم علاقمندی دشته  باشد و در هر حالت و زمان در فکر چنين مسايل باشد، که چګونه بتواند يک تحقيق جديد را انجام دهد، حتميست که  توانايی اينرا بدست خواهد آاورد تا يک فرضيه‎ی جديد را به اثبات برساند.

در صورتيکه يک محقق يک کار علمی را آغاز نمايد و برای اولين بار يک اثر بنويسيد و به چاپ برساند و توسط اشخاص عام و خاص تاييد ګردد، در اينجا ست، که وی ميتواند ادامه دهد و با ګذشت وخت و زمان بتواند آثاری بهتری بنويسد و در کار اش پيشرفت و ترقی رونما ګردد و به اوج برسد، اما اګر ادامه ی کار های خويش را توقف دهد يعنی مطالعه نه نمايدو کتب علمی نخواند و يا زا ساحه‎ی کاری علمی به دور باقی بماند و بعد از ګذشت زمان وقتی فرا رسد که بخواهد و اراده نمايد اثری که بنويسد واضح است که چنين اثر اش ضعيف خواهد بود و به طرف نزول خواهد ګرايد.

تحقيق يک عمل ارادی ست، محقق هر قدر مطالعه و جستجو نمايد به همان اندازه کار هايش پيشرفت می نمايند، زيرا موجوديت عزم، اراده و قوت محقق حتمی ست مګر در ساحه‎ی تحقيق بعضاً به مسايل روبرو ميګردد که ما آنرا عمل غير ارادی ا نا شعوری نداشته می توانيم.(۶)

در اکثر اوقات مسايل تحقيقی و يا موضوعاتی تحقيقی به صورت غير ارادی در ذهن محقق خطور کرده می تواند و يک فرضيه‎ی جديد را به ميان آورده می تواند با وجود آنهم جهتاثبات همين فرضيه لازم می افتدتا در ارتباط به موضوع نامبرده مطالعه نمايد، با دانشمندان مشوره نمايد، برسی اينرا بداند که آيا در اين باره قبلاً کار صورت ګرفته و يا خير؟همچنان در اين زمينه بسا موارد ديګر را برسی نمايد، طور مثالل:  ساعت ۱۰ شب است، به صورت غير ارای در ذهن ام موضوعی نشست نمود، تحت عنوان مراحل عروج و نزول در تحقيق از جا برخاستم، بعد از ګذشت اند کی تفکر طرحی کوچکی در اين رابطه با خود نوشتم فردا موضوع را با استاد ام کرګر صاحب مطرح نمود ام مشوره‎ی وی را در اين زمينه ګرفتم و به ساختار مقاله پرداختم و آنرا نوشتم، يعنی در ساحه‎ی تحقيق تعينی انتخاب موضوع در صورت رياضت فرد در اين عرصه به صورت غير ارادی به ذهن شخص راه می يابد و در انجام مراحل بعدی آن شخص ميتواند، آنرا به صورت ارادی به پيش ببرد.

مرحله ی عروج در تحقيق

در علوم ساينسی و اجتماعی تخليق جايګاه ی خاص خود را ادارد، زيرا منبع اصلی پيشرفت کارهای تحقيق همين تخليقات است. در علوم اجتماعی اګر ادبيات را در نظر بګيريم، تماماً انواع شعری و نثر های هنری دارنده. مراحل عروج  و نزول ميباشد.

تخليقات استعداد خاص می خواهد و وقت عروج و رکود آن  و رکود آن نا معلوم ميباشد، زيرا اين يک عمل ايست، که مربوط به نبوغ شخص می شود و اين حالتيست، که  با تاثيرات، عواطف، تخيلات، ااحساسات، خوشی ها و افسرده ګی های انسان يعنی موارد ايکه بربوط به ساختمان داخلی و خارجی يک شخص ميګردد رابطه خاص دارد.

در تخليق اوقات قوت و توان يي محقق آشکار نمی باشد، با ګذشت زمان در صورتيکه مطالعه‎ی ارادی نمايم، اعمالی درستی جهت اجرای تحقيق انجام دهيم، اراده و تصميم ګيری درست داشته  باشيم، ميتوانيم يک تخليق خوب و درست به ميان آوريم. بعضاً تخليقات نتايج موثمر به ميان نمی آورد.

بدين معنا که  اين يک عمل غير ارادی و تحت الشعوری می باشد، که به صورت غير ارادی به ذهن انسان راه می يابد.

در عرصه‎ی تحقيقات اعمال ايکه محقق را به مراحل عروج تحقيق می رساند، در تخليقات چندان نتايج‎ی را نمی دهد، يعنی اعماليکه سبب تقويت تحقيق ميګردد، در تخليقات موثمر نمی باشد. تمام اعمال انجام شده‎ی يک شخص در عرصه‎ی تحقيق مربوط به تاثيرات و اعمال درونی شخص ميباشد و به آن ارتباط دارد. چون در جريان حيات يک محقق اعمال مختلفی خوب و زشت را می پيمايد و بوجود امدن اينوع اعمال در اختيار خود تخليق کننده يا محقق نمی باشد و نه وقت آن معلوم و واضح ميباشد، به همين ارتباط اين هم واضح نمی باشد که تخليق کننده در کدام حالات می تواند، خوب خلق نمايد، به همين اساس ګفته  می توانيم، که مرحله عروج تخليق واضح و معلوم نمی باشد و اينرا هم به  اثبات رسانيده نمی توانيم، که بګويم يک انسان چی وقت توانايی اجرای کار های تخليقاتی را پيدا کرده می تواند.

اين عبارت از انوع اعمال تحت الشعوری و غير ارادی می باشد که به شکل الهام به نويسينده واضح می شود و نوسينده ی مذکور با استفاده از وقت می تواند، نمونه های از اشعار و نثری های هنری زیبا را بنويسد، قابل ياد آوريست که يک عمل غير ارادی در دست و توان خود نوسينده و يا محقق نمی باشد و اين نوعی از اعمالی تحت الشعوريست که در مورد آن روانشناسان به اين نظر اند: طوريکه  برسی ګرديده است، بالای هر انسان در جريان حيات حالات مختلف ميايد، طوريکه  ګاهی خو شمال و ګاهی هم متعصر می باشد، اکثراً دارنده و بعضی اوقات دچار مشکلات مالی ميګردد، وقتی احساسی را حتی و بعضاً احساس درد و رنج را می نمايد، خلاصه حالات ګونا ګون را می پيمايد. مسئله ی اصلی در اينماست که بعد از ګذشت اينوع حالات انسان احساس آنرا طوری می نمايد که در وجود اش رسوب ی از چنين حالات موجود خواهد بود، يعنی لحظات خوشی و غم، مسايل روانی و غيره مسايل ايکه موجود به  ساختمان درونی انسان ميګردد در تحت الشعور اش موجود ميباشد.

اګر با ديدن يک شخص نادار احساس درونی يک نوسينده مختصر ميګردد و تاثيرات آن سبب الهام يک اثر ميګردد وقتی آنرا به روی کاغذ در مياورد، حرف حتمی ست، که چنين مراحلی را خود اش نيز تجربه کرده است و اين حالات ايست، که به شکل رسوب در تحت الشعور وی قرار دارد و با ديده و مشاهده نمودن افراد ديګری در اجتماع به شکل ير ارادی به او الهام ميګردد، طوريکه بالای وی تاثيرات خود را می افزايد وی را به اين و اميد ارد تا بنويسد. قسميکه وقت و زمان آن مبهم ميباشد از اينرو مراحل عروج تخليقات در زنده ګی بشر نامعلوم ميباشد و خود اش هم نمی تواند آنرا تعين نمايد.

جهت وضاحت موضوع می خواهد يادی از آن شاعران و نوسينده ګانی زبان پشتو را نمايم، که مراحل عروج تخليقات را در حيات خويش پيموده اند و توانسته اند باګذشت مراحل ګونا ګون را سپری نموده اند.

شاعر توانايی زبان پشتو خوشحال خان خټک در طول عمر خويش اشعاری زيادی را سرورده است، به اساس نظريات محققين اولين شعر خو را در سال ۱۰۴۲ در دوران ۲۰ سالګی سروده است. اين نسخه‎ی وی قديمترين نسخه در اکادمی علوم ميباشد، در نسخه های مذکور نسخه ی موجود است، که در سال ۱۰۹۹ سروده سده و يک چاربيتی ميباشد، شواهد وضاحت می دهد، که وی تا دم مرګ يعنی تا سال ۱۱۰۰تقريباً ۴۰۰۰۰ ابيات سروده است، طوريکه ګفته می شود خوشحال خان از مدت ۲۰ سالګی الی ۷۸ سالګی يعنی مدت ۵۸ سال اشهارنوشته وسروده است.(۷)   

مرحله عروج اشعار خوشخال خان خټک عبارت از سال ها يست که وی در زندان به سر می برد، شاعر مذکور از سال های (۱۰۷۴ ــ ۱۰۷۹)  توانيست با سرودن اشعاری چون مجموعه ی فراقنامه، حبسيات و قصايد اشعار خويش را به مرحله ی ارج برساند.

با وجود آنکه  فراق و سختی های وران زندان را تحمل ميکرد با وجود آن هم موفق به چنين مرحله شد، قسميکه  شواهد ګوا بر آنست که وی در يک روز توانايی نوشتن دو پاسه قصيده را در يک روز داشت، از اينرو تفاصيل بالا دلالت  بر آنست بايد ګفت که وقت تخليقات معلوم و واضح نيست بايد نوسينده و شاعر در مواقع خاص توجه خاصی بر آن دشته  باشد، و از آن طوری استفاده نمايد که اګر وقت آن معلوم ګرديد بايد به آن دقت نمايد.

مرحله عروج اشعار عبدالرحمان بابا زمان پيری وی ميباشد، چون اشعاری را که در سال های اخير سروده است دارای قوت بيشتر به تناسب جوانی آن ميباشد، زيرا اشعار اين دوره ی وی بيشتر اشعار مملو از عشق و محبت، فلسفه و حقيقت ميباشد.

اشعار اش بيشتر موضوعات شناخت و تعليم ذات هستی يا هست کننده برای انسان حقيقت اشيا و از علت های وجوديت آنها بحث فی نمايد، وی کوشيده است تا ارتباط ميان فکر و هست کردن را بيان نمايد، تا ازتاثيرات شناخت و آشنايی به آن نسان توانايی در يافت راه های اهداف عالی را بداند و در زنده ګی خويش از آن استفاده نمايد.(۷)

اکثراً اتفاق می افتد وقتی انسان از امورات روزمره ی خويش کتار آيد، در ګوشه ی به تنهايی تفکر نمايد، متوجه ی خود و اجتماع خويش ميګردد آسمان، زمين، مهتاب، ستاره ها، کوه ها، دريا ها خلاصه تمام طبيعت را تماشا نمايد در ذهن اش سوال های پيدا می شود، طور مثال: من کی هستم؟از کجا امده  ام؟چرا بهست و جهنم به ميان آمده است؟چرا مرګ و زنده ګی به ميان آمده؟و بسا سوال های مربوط به افکار فلسفی.

غنی خان غنی توانسته است، در چوکات نظريات فلسفيانه خويش موضوعاتی ګونا ګونی چون صداقت و راستی، اصول بنيادی او اساسی وجود، روح اتفاق و همزيستی، ضروريات کاينات، حيثيت انسان از لحاظ معنونيت مرګ و زنده ګی را تحقيق و برسی نمايد.

عروج، قوت و توانايی اشعار شاعری انقلابی اکادميسن سليمان لايق وقتی ست، که وی مصروف مبارزه سياسی می نمود. اشعاری و ترانه های را که به زبان فارسی سروده است دارای قوت و اوج بلندتری می باشد، همچنان اشعاری را که در مراحل ابتدايی سرودن اشعار به تحرير در آورده است به تناسب اشعار ايکه بعداً سروده است دارای قوت بيشتر می باشد.

از ارايه امثال فوق چنين استنباط ميګردد که مرحله ی عروج در تخليقات در برابر تحقيق در يک زمان نا معلوم و نا معين واقع ميګردد.

اګر يک تخليقګر اينرا بداند، که اثری وی در مرحله ی عروج واقع ست، پس بايد از موواقع استفاده ی درست نموده و با استفاده از وقت و زمان کوشش نمايد تا آثاری بيشتری بنويسيد و روی کاغذ درج نمايد، زيرا اين مرحله ی عروج کمتر اتفاق می افتد.

بعضاً نوسينده   و شاعران جوان را می شناسم که ګرانبها ترين اشعار را می سرايند، از اينرو اينها بايد با داشتن مطالعات کانی اينرا بدانند، که اين مرحله ی آنها دوران عروج اثار آنها ميباشد.

يک تعداد اشخاص تحقيق را عمل بهتر ميدانند و يک تعداد ديګر تخليق را، مګر به نظر من مسئله ی اساسی در آنها لازم و ملزوم بودند آنها بر يکديګر ميباشد.

جای يک تحقيق بهتر را يک تخليق عوض کرده می تواند و نه جای يک تخليق بهتر را تحقيق به خاطر اينکه تحقيق جايګاه ی خاصی خود را دارد و تخليق جايګاه ی خاصی خود را.

نتيجه

در وجود انسان از زمان پيدايش تا دم مرګ باګذشت وقت و زمان مراحل ګونا ګون به ميان ميآيد. اينوع مراحل دارای تفاوت های معنوی و فزيکی مختلف می باشد. چون در اجتماع ايکه حيات سر می برد  زنده ګی می نمايد، حالات و واقعاتی مختلفی را متحمل می شود، که  بالايش تاثير می نمايد زيرا اجتماع به  اساس شرايط مختلف تغير و تحول می نمايد، همين تحول که باعث تغير شرايط در برابری تحقيق و نوسينده  ګی فرد ميګردد، اګر نوسينده باشد، عالم و يا شاعر، شاعر و نوسينده ګی اش در تمام حالات يکسان نمی باشد، ګاهی مراحل عروج خويش را می پيمايد و ګاهی هم مراحل نزول را.

چون اينوع تحولات در وقت و زمان معين آشکار نمی ګردد از اينرو هميشه وقت شاعر، نوسينده و يا محقق تحت تاثيرات اجتماع قرار ميګردد، ما نمی توانيم مرحله عروج يک تخليق کننده را مشخص بسازيم.

قابل ياد آوريست که در اين مقاله در مورد عروج و بلندی  (زيبايی) و نزول و پستی(زشتی) مراحل تحقيق بحث های صورت ګرفته است و تاکيد بر آن دارد که محقق بايد کدام اعمال را انجام دهد تا بخش های علمی و تحقيقی وی قوت نموده به مراحل عروج خويش برسد، همچنان می پيمايدکه در اين مقاله تاکيدی بر آن صورت ګرفته است.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *