اثرگذاری تعلیم و تربیه در دوران کودکی، شاید در تمام عمر باقی بماند. در کشور های با ثبات، قانونمند و حامی ارزش های انسانی، توجه ویژه ای به آموزش و پرورش در سنین پایین عمر می شود. دنیای فراروی کودک، بنیان های فکری او را نیز می سازند. از این مبدا تا زمانی که حافظه یاری کند، فهم او از خوب و بد، در تعیین بسیاری از رفتار ها و گرایش ها، مهم است. به جرات می توانم بگویم که نخستین برداشت هایم از خوب و بد، مدیون اوان کودکی اند. از فضل الهی، عضویت در یک خانواده ی تحصیل کرده، ما را با مساله ی اندیشه نیز آشنا می کرد. فعالیت های اجتماعی والدین، ما را در جمع کودکان کودستان بُرده اند. چه در آن جا و چه در محیط خانه، شیوه ی زنده گی، طرز برخورد و باور به معارف، دنیای کودکانه ی ما را سمت و سوی بیشتر می بخشیدند. در این میان، بُعد منفی افاده در کودکی، گاه بر اثر تلقین بیش از حد که نادرست است، هنوز آرامش مرا برهم می زند. در کودکی بر اثر سفارش بیش از حد مادرم که از سگان ولگرد دور باشم، حالا که در آستانه ی چهلمین سال زنده گی قرار دارم، باوجود جرات و جسارت تاختن به خاینان و فاسدان، از تماشای سگان کوچه و ولگرد، ناراحت می شوم. این حس، زمانی به اجتناب و حتی گونه ای دوری از موجوداتی منجر می شود که از هراس رفتار انسانی، زنده گی بیش از حد حیوانی می یابند. در این جا، قیمت جان آدم ها چه قدر است که کسی در فکر سگ باشد.
آموخته های دوران کودکی، از مجاری بی شماری بودند که به لطف زنده گی شهری و خانوده گی، رسانه یی و فرهنگی می شدند. نسل امثال من، از بیننده گان نخستین تلویزیون افغانستان نیز به شمار می روند.
با کودتای هفت ثور، پروژه ی تلویزیون افغانستان که تمام مراحل تخنیکی و ساختمانی را در ریاست جمهوری شهید محمد داوود، طی کرده بود، به رفقا منتقل می شود و آنان با استفاده از تمام مجموعه ای که طی 14 سال به بی راهه کشاندند، آن را افتتاح می کنند.
استفاده ی تبلیغاتی از تلویزیون، امر معمول بود، اما در این میان، فرصت هایی نیز میسر می شدند تا مردم در ورای موج منفی تبلیغات حاکمیت شوم کمونیستی، چیز های دیگری را نیز دریابند.
انتظار ما برای وقت نمایش فلم های کارتونی، خاطرات خوش دهه ی شصت است. تا پایان حکومت کمونیستی، فلم های کارتونی کولرگول، گرگ و خرگوش، باربه پاپا- باربه ماما، تام و چری، ما را در پای تلویزیون، میخکوب می کردند.
صنعت فلم کارتونی که حالا با هنر های 3D، به اوج رسیده است، با جنبه های آموزشی ظهور می کند. از طریق این هنر پیوسته به هنر هفتم، مفاهیم بی شمار و گسترده ی خوب و بد، وارد دنیای کودکان می شوند.
چنان چه آوردم، اولین برداشت هایم از اعمال خوب و بد، درس های آموزنده از فلم های کارتونی بودند. در این فلم ها، تشویق به کار خوب، پاکی، احترام به پدر و مادر، کمک به دیگران، کسب درس و به فرمان والدین بودن، بهتر از برنامه های کودکستان ها و حتی دوران ابتدایی مکاتب، در ذهن می نشستند.
کارتونی به یادماندنی و زیبای کولرگول که با ترجمه های دری و پشتو از دوبله ی فرانسوی نشر می شد، از اثرگذارترین آموزه های اخلاقی بود که هنوز مرا به رعایت و تفکیک خوب و بد می کشاند.
خرسک ملوس، زیبا و خوش برخورد، نقش مرکزی کارتونی کولرگول را بازی می کند. این حیوانک زیبا، طی ماجرا هایی که در اجتماع جانوران اتفاق می افتد، نماد سعی و تلاش موثر است. او در نقش موجودی که از حس انسانی بهره می برد، مفاهیم حس مسوولیت در برابر اجتماع بزرگی از موجوداتی را منتقل می کند که به نام جهان وحش در کنار ما آفریده شده اند و نقش گسترده ای در حفظ، ثبات و تامین زنده گی معیشتی انسان ها دارند.
ماجرای سفر کولرگول به مریخ، هول و اضطراب کودکانه ای ایجاد می کرد. در این سفر، کولرگول و تیم همراه، اسیر عفریت مریخی می شوند، اما بر اثر منطق خوب و ضعف بد، نجات می یابند. قرار دادن چنین تصویری در برابر بیننده گان کوچک، باز کردن ذهن برای درک مشکل و اندیشه برای رهایی از مشکلات است. سمبولیسم کارتون ها، جزو مکتب های بزرگ ادبی نیز شمرده می شوند.
موریس میترلنگ، نویسنده ی نامدار بلژیکی، از خالقان آثار بزرگ مکتب سمبولیسم به شمار می رود. در نمایشنامه ی «پرنده ی آبی» او، تناقلات مورد استفاده ی انسانی، نقش های استمراری حیات را بازی می کنند. کتاب مورچه گان میترلنگ، باوجود این که یک اثر تحقیقی مهم در رابطه به زنده گی مورچه گان است، اما با بررسی نمادین این خزنده ی کوچک، ممثل جریان فعال حیاتی ست که هرچند بسیار کوچک، ولی بزرگ عمل می کند.
حسب تصادف، در لحظاتی که برای رفع کسالت، مهار اندیشه را رها می کنیم، به فکر کارتونی کولرگول افتادم. درج این عبارت در یوتیوب، سلسله ای از فلم کارتونی قشنگی را نمایان کرد که مدتی کوتاهی ست در یوتیوب، اپلود شده است. گفتار پیرامون خاطره ی خوش این کارتونی زیبا، برای کسانی که دیده اند، تداعی لحظاتی ست که خوش بوده اند، اما تماشای دوباره ی آن، ذهن را با درک مفاهیم خوب و بد نیز بیدار می کند. با تماشای کولرگول عزیز، به عمق زنده گی پرتاب شدم. دهه ی شصت خورشیدی، اوانی بود که با کولرگول، درس های خوب بودن و بدبودن را یاد می گرفتیم.
احساس می کنم دعوت از شایقان برای تداعی خاطرات خوب، به ویژه کسانی که امثال من اند، شاید در فرصت های تنفس آزاد کنونی، مثالی شود که در یادواره ی گذشته ها، بازنگری تاریخ، به افغانان رنجدیده و مصیبت رسیده، اعتماد به نفس می دهد.
از طریق لینک زیر، قسمت های مختلف کارتونی کولرگول را با زبان های مختلف، تماشا کنید!
https://www.youtube.com/results?search_query=COLARGOL
تصاویر فلم کارتونی کولرگول: