استاد سید خلیل الله هاشمیان

سید خلیل الله هاشمیان|

امروز سه مقالۀ شما راخواندم و در مورد هرکدام، تبصره هایی د ارم؛ اما اولترازاستعداد سرشارو درخشان شما که در این اواخر ماشاء الله هرروز یک مقاله می نویسید، باید با افتخار ومسرت تقدیر وتحسین کنم. افتخار به اینکه فرزندی از ولایت مردخیز لغمان، اگرچه درکابلجان تربیت شده، استعداد سرشارخودرا بطور خدای پجات درخدمت معشوقۀ وطن بکار انداخته ونوک تیز قلمش دردهای مردم را بیانگر است. تقدیروتحسین بخاطری که هرچه نوشته و بدست نشر سپرده مستند، آموزنده، وطندوستانه ومفید بوده است. کسانیکه ازخواندن مقالات شما احساس دلتنگی میکنند، با تنوع سلیقه وسبک درنگارش بلدیت کافی ندارند و یا اینکه شما ونوشته های تانرا، بدون دلیل، به “چشم چپ” می بینند، که خداوند متعال این چشم تاریک شانرا”راست وروشن” سازد.

 اصل قبول شده برای تعریف جمله درعلم نگارش اینست که جمله باید کوتاه وعاری از ادغام باشد، اما اصطلاح دیگری نیز بنام “بحرطویل” شهرت دارد، که ناشی از سلیقه ها و سبک های مختلف، رایج و قبول شده است، مثلا:

احمدمریض بود، پای احمد شکسته بود، احمد به مکتب نرفت، احمد نزدبرادرخودبه شفاخانه رفت، برادراحمد درشفاخانۀ نمبر 3  داکتر است …

احمدکه پایش شکسته ومریض بود به مکتب نرفت، بلکه نزد برادرخود رفت که درشفاخانۀ نمبر 3 داکتر است …

آن هموطن محترم که ازخواندن مقالۀ “جعلیات درپاسارگاد” خلق تنگ شده، شاید در “بحرطویل” کمتر شنا کرده باشد، اما من از این مقاله مطالب نو آموختم. این عنوان نام کتابیست که یک دانشمند شهیر ایران بالای جعل کاری ها وسرقت های فرهنگی وادبی در کشور تاجکستان انتقادکرده است، وترویج این رسمِ نو جعلکاری وسرقت ادبی را درکشور همسایه و همزبان تاجکستان، باراول در همین مقاله خواندم و آموختم. بایدازآقای عمرزی امتنان وتشکرنمودکه مارا از رواج ها وتقلب های نو درکشور های همسایه باخبرمیسازد.

“آیا ویرانگری ها عمدی نبودند؟”، بلی عمدی بودند! من درحدود 20 سال قبل (1997) برای ترمیم آپارتمانی که درمنزل اول مکروریان اول داشتم، بکابل رفته بودم. در دوگوشۀ دیوار سمتی این آپارتمان دو سوراخ کلان دراثر فیر توپ ایجاد شده بودکه میگفتند درجنگهای بین دوستم گلم جم ومخالفینش ایجاد شده بود. در آنوقت در پارتمان ها آب جریان نداشت. مردم توسط سطل ها، کوزه ها وبوتل ها ازآب نلی که در بیرون بلاک موجود بود، استفاده میکردند. ساکنین مکروریان اول هرکدام مشاهدات و چشم دید خود را از تخریبات بیان میکردند. یک خانم که در بلاک مقابل (مرکز آب گرمی مکروریان) سکونت داشت، به جمعیتی که درمقابل آن مرکز ایستاده بود وتوضیحات نفرموظف شعبۀ انجنیری را میشنید، چیزهایی از این قبیل گفت:

“وقتی جنگ سالارهای پشاوری این منطقه واین مرکز رااشغال کردند، حدود 40تا50 نفر ماشنیداروالا ، اول دروازۀ عمومی این مرکز گرمی را به ماشنیدارزده چپه کردند، شاید خیال کرده باشند در این جا چیزهای کار آمد بوده باشد، اما غیرازماشین آلاتی که درزمین نصب بود ویک تعداد سطل ها و سامان فلزی، چیزدیگری نیافتند. اول تمام سطل ها وسامان فلزی راکه درون مرکز بود برون کردند وبین خود گپ میزدند. یک نفر همراه ماشنیدار به زیر آهن پوش سقف عمارت چند فیرکرد. یک توته آهن پوش بی جا شد. درحدود ده نفر به فیرکردن بالای آهن پوش شروع کردند و درحدودنیم آهن پوش های سقف عمارت پایان افتاد. در این وقت یک آدم ریشدار که ریش دراز ماش وبرنج داشت و ازشکم بالا همهء وجودش پُر از کارتوس بود، رسید. همه به اوسلام و احترام کردند. آن شخص بعدازگفتگوی مختصر به درون عمارت مرکزآب گرمی رفت وچون برون آمد به جهر بلند به پشتو گفت “تمام ماشین آلات وهرچه آهن وفلز بداخل مرکز باشد بکشید وبشخص دیگر امرکرد که موترهارا صداکنید…آن شخص همینقدر گفت وخودش رفت. چندنفرتفنگ والا به دفترمکروریان رفته کلنگ ها وبیل ها را باخودآوردند. دو دروازۀ دیگر رانیزشکستاندند وهمه ماشین آلات داخل عمارت مرکزآب گرمی رابیرون کرده درمورترهای ترک و موتر های جیپ انداختند؛ حتی آهن پوش ها وسیم های فلزی و سیم های برق را هم به موترها انداختند وبه پشاور بردند…دونفر موسفید ساکن بلاکهای مجاور رفتند و عذرکردند که این مرکزآب گرمی به تمام بلاک ها آب گرم میدهد. مامسلمان استیم، عایله و اطفال داریم واز آب گرم محروم میشویم… جنگ سالاران برای شان گفتند که این ماشین آلات ساخت شوروی است وروسهای کافر نصب کرده اند. ما این مکروریان ها راخراب میکنیم وبرای تان عمارت اسلامی میسازیم که بدست مسلمان ساخته شود وجای وضو ومسجد داشته باشد….” تصادفا یکی از آن دوموسفیدهم در این جمعیت حاضربود وشهادت داد وعین قصه را بیان کرد. ازآن جمله، دو جوانهنوزهم حیات داشته و در بلاک 28 سکونت دارند. ساکنین مکروریان اول، نام وشهرت آن جنگسالار ریش دراز را که امرتخریب وانتقال ماشین آلات (مرکزآب گرمی مکروریان) را صادرکرده بود، هنوز بخاطردارند.

مردم مکروریان ازفجایع دورۀ حکومت خوجه ئین ربانی حکایت کردند که وزیردفاعش فقط تا لب دریای کابل رفته میتوانست وآنطرف پل ودریای کابل تحت تصرف وتسلط جنگسالاران مخالف بود. هرروز ازهردوطرف توپ وراکت فیرمیشد ومردم بیگناه کشته وخانه های شان ویران می شدند. مردم کابل، وزیرد فاع را”موش کابل” و “جنرال قانغوزک” میخواندند ودرنتیجۀ این جنگها وفیرها همه ویرانیها درکابل بطور عمدی صورت میگرفت؛ بلکه هرجنگسالار، شب پلان میساخت که فردا کدام قسمت کابل را تخریب کند وفردا فیرهای توپ و راکت شروع میشد…

خوش شدم ازسرزمین آبایی تان (لغمان سبز) دیدن کردید ویکتعداد مشاهیر آن ولایت مردخیزرانیز معرفی نمودید. از اینکه تعلیم وتربیت شما درکابلجان صورت گرفته وچنددهه با لغمان، تماس نزدیک نداشته اید، بسیارنامهادرفهرست مشاهیرشما شامل نبودند، خصوصاً سهم سادات کنردرغنای فرهنگ ومسایل تعلیم وتربیت در لغمان، وازآنجمله است مرحوم مغفور میرسیدقاسم خان، یکتن از موسسین نهضت مشروطه خواهی درافغانستان که سالیان دراز بحیث مربی در لغمان خدمت میکرد وشاگردان زیاد داشت که بعدهاهرکدام مربی و مولوی شدند و ازشهرهای مختلف ولایات مشرقی برای تلمذ به خانقاه او می آمدند. آن علامه دردورۀسلطنت نادرخان، معین وزارت معارف بود ودرواقعۀ شهادت محمدنادرخان به اتهام غفلت محکوم به اعدام وتا زیر داربُرده شد، امابطورمعجزه آساازاعدام به حبس ابدمحکوم شد ومدت 20 سال رادرزندان سپری کرد، امااعلیحضرت ظاهرشاه، اورا عفوکردو هم بحیث سرمنشی خود مقررنمود. یک برادرش دردورۀ امانی جنرالقونسل افغانستان درتاشکند بود وپسرش مرحوم سیدمسعودپوهنیار دردورۀ جمهوریت، بحیث معین اداری وزارت خارجه وبعداً بحیث سفیرافغانستان در روم خدمت میکرد. ازمرحوم پوهنیار دواثرمهم پیرامون تاریخچۀ نهضت مشروطه خواهی در افغانستان بجا مانده است.

ازاجداد سادات کنر، دو- سه نفراز فرزندان مرحوم سیدنظیف بابا درمواضع مختلف لغمان سکونت اختیارکردند.ازآنجمله مرحوم سیدفقیرپاچا بود که پسرش مرحوم سیدغلام پاچا، شاعر پشتووصاحب دیوان، در(چهارباغ) سکونت داشت، وپسرسیدغلام پاچا مرحوم سیدحسین پاچا که دردربارهای امیر حبیب الله خان وامان الله خان منصب وشرکت داشت، نیزسالیان درازدرلغمان می زیست. شاعری شیوابیان بنام «شیراحمد» ازمردم مشرقی، به گمان اغلب ازلغمان که به هردو زبان اشعاردارد، رساله ای درحدود صدسال قبل (1332هجری قمری) در16 صفحه در(جامی الاسلام پرس دهلی)، شجرۀ سادات کنررابه مناسبت مسافرت مرحوم سیدحسین پاچا به حج، نشرکرده، که چند بیت آن قرارذیل است:

است ذاتش مجمع چندین کمالات وهنر

کزهمه اوصاف او کلکم بودقاصربیان

قبل ازین درعهدشاه غازی غفران پناه

آن ضیاء ملت ودین خسروجنت مکان

درغزای کافرستان کرد چون مردانگی

ازحضورشه عطا شدمنصب اورابانشان

بازدرعصرسراج ملت ودین نیزهست

همچنانش جاه منصب احترام وعزوشان

بسکه برصدق وخردمندیش دارداعتماد

ساخته در سرحدای نخوی اوراحکمران

آن ثغور است ازمحال بلخ درپهلوی روس

هست وی ازدولت اسلام آنجا پاسبان

شه بترکستان چورفت ودید صدق وخدمتش

با نشان دیگراو را داد فخر بیکران

حسن خدماتش درآن سرحدچوشدمنظورشاه

کرداظهاررضامندی نخست وبعدازآن

داد فرمانش بخط خویش با طرز رقم

کاین سند شد ازحضورما بصدقت ترجمان

تاکه زین پس نام تو در بارگاه ما مدام

باصداقت یاد خواهد شد به جمع داعیان

نام مسعودش بود مشهور با سیدحسین

هست درلمقان بشهر چارباغ اورا مکان

ازسادات کنردونفردر بازگشت از بیت الله شریف با مرحوم سیدجمال الدین دراستانبول دیدارکرده اند وهردوعموزاده های سیدجمال الدین بودند: یکی مرحوم سیدجعفرپاچا پدرکلان هاشمیان، حکمران شبرغان، دردورۀ سلطنت امیرعبدالرحمن خان ودیگری مرحوم سیدحسین پاچا دراوایل سلطنت امیر حبیب الله خان. مرحومین سیدجعفر وسیدحسین عموزاده ها بودند. اگرشما آدرس تانرابمن ایمیل کنید، یک کاپی این رسالۀ منظوم وتاریخی را برایتان درپوسته ارسال میکنم.

ازمرحوم سیدحسین پاچا حدود بیست فرزند مانده بودکه چندتای آنهادردورۀ ظاهرشاه والی بودند، ولی یک فرزندشان که بحیث شاعر انقلابی شناخته شده، مرحوم جنرال سیدحسن متخلص به «شیون» بود که محمدهاشم خان اورابخاطرگفتار و اشعار انقلابی اش درزندان دهمزنگ توسط پیچکاری شهید ساخت. از یک ترکیب بندطویل ومعروف و اتقلابی اوتنها یک بندآن که به حافظه مانده، اینست:

د خـانـانـو په خـانی کښی

څـوک پکښی خـانـان شـو

د چا لاری ارتینی پکښی

شـی سپـیـنـی سیـنـی پکښی

درشعرفوق،«خان ها» و «خانی» بحیث سمبول قدرت بکار رفته. ترجمه دری آن از اینقراراست:

در دورۀ قدرت خان ها

کسانی خان وصاحب قدرت شدند

ازکسان دیگر ناموس های شان ازدست شان رفت

ناموس های دارای پستانهای مقبول سفید

فرزنددیگر مرحوم سیدحسین پاچاکه تااخیرحیات درچار باغ زندگی مرفه داشت، مرحوم سیداحمدپاچا معروف به «لالا پاچا» بودکه محمدهاشم خان صدراعظم هروقت به مشرقی میرفت، شب اول در خانۀ او میبود. پسرلالا پاچا، مرحوم سیدعاشق الله پاچا وکیل لغمان در ولسی جرگه بود. اینها همه درحظیرۀ حضرت «مهترلام» (ع) مدفون اند. یگانه ولایت افغانستان که درآن یک پیغمبر دفن است، لغمان میباشد.

ازمردم لغمان وازخاندان مرحوم داکترعبدالظاهر خان سابق صدراعظم، تنها نام خوداو ومرحوم احمدظاهردر فهرست شما شامل است. سه برادردیگر داکترعبدالظاهرخان ازقلم مانده: یکی گل احمدخان سابق رئیس ترانسپورت عمومی، دیگری مرحوم پروفیسرداکترعبدالقیوم خان که فیلسوف این خاندان ودانشمند معروف افغانستان بود ودرزمان شاهی مدیر دارالمعلمین، مدیر مکتب حبیبیه، والی ولایت هلمند، وزیرمخابرات، وزیرداخله، وزیرمعارف و معاون صدارت بود. دردورۀاشغال افغانستان آن مرحو م یگانه افغانی بودکه میتوانست با پادشاه ووزرای خارجۀ کشور های عربی و امریکا ملاقات و دعوای افغانستان را دایرسازد. مقالات زیاد آن مرحوم درمجلۀ آئینه افغانستان وجراید امریکا چاپ شده است. برادرسومی تحصیلکردۀ لندن، جنرال پولیس و قوماندان امنیۀ کابل بود که نامش فراموش شده است.

ازمقالۀ سوم شما که به «دنیای شاه شجاع» سرزده اید، نه تنهااشعارجالب ودلپسند اوراانتخاب کرده اید، بلکه دسترسی شما به نقدادبی نیز مشهوداست. مرحوم شاه شجاع نه تنها از شاعران “مست وشوخ” زبان دری بود، بلکه یک شاعر دارای دانش واستعداد ادبی وابداعات سبک وطرز نو است. پادشاهان وشهزادگان سلسلۀ درانی، همه ادیب وادب پرور بودند.

من نه تنها از استعدادشما تقدیر، بلکه برای شگوفانی بیشتر آن دعا میکنم. حوصلۀ شما که میتوانید روز یک مقالۀ خواندنی منتشر سازید، قابل ستایش است. کسانیکه بالای سلیقه وسبک نگارش شما انتقاد میکنند، اختیار دارند و به خیرشما است؛ چونکه نوک قلم شما را تیزتر میسازند. شما به کار خود ادامه بدهید! به نظرمن، شما یک غنیمت هستید وجرات شما نیز که با جناح های ارتجاعی می رزمید، قابل تحسین است. خداوند متعال شما را درپناه عصمت خود نگه دارد.

با احترام

سیدخلیل الله هاشمیان

   [email protected]

2 thoughts on “یادداشتی به نویسندهء توانا، محترم مصطفی عمرزی”
  1. if you remember name of any one in laghman or kuner/just ask mokhteram
    SAEED HASHENYAAN SAHIB;HE WILL TELL TO YOU NAME OF
    GRAND GRAND FATHER &MOTHER,
    WE NOT NECESSARY TO CLICK GOOGLE,
    KHUDAYEE DE DEER ZHWAND WARKEE.AMIN

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *