۲۵ جون ۲۰۱۴

عزيزان محترم، اين مقاله تحت عنوان فوق توسط محترم بروس ريچاردسن نوشته و در بعضی ويبسايتها بنشر سپرده شده، من انرا به لسان دری ترجمه و بشما خوانندګان محترم تقديم ميکنم.

وکلای مدافع حقوق بشر در انګلستان و پاکستان حکم بازداشت مدير حقوقی سابق سی-ائی-ای را بنا بر تصويب حملات طيارات بدون سر نشين (درون) که به موجب ان صدها غير نظاميان کشته شدند صادر نموده است.

جان ريزو، که بصفت معاون مشاور عمومی سی- ائی-ای بطور مؤقت ايفای وظيفه ميکرد اجازۀ حملات طيارات بدون سرنشين را دراغاز سال ۲۰۰۴ در داخل پاکستان بتصويب رسانده بود.

ريزو ګفت: “اساسآ اين يک ليست ضربتی است” وسلۀ که انتخاب شده يک سلاح کشندۀ است، همچنان ميتوان کسی يک مرمی را بالای سر شما نشانی بګيرد، سال ګذشته ۴۲ حملات طيارات بدون سر نشين در پاکستان تاييد شده است.

تحت رياست رئيس جمهور اوباما، اين حملات چهار برابر شده. ” در اينجا بوضوح ديده ميشود که جنايت صورت ګرفته است”، کلايو ستافورد سميت، وکيل حقوق بشر بريتانيا اخيرآ به الجزيره ګفت که در حال حاضر تلاش انرا داريم که دستګيری انهارا بررسی کنيم.

بيرحميهائيکه در درۀ ارغنداب صورت ګرفت:

در ماه اکتوبر سال ۲۰۱۰ حملۀ که به رهبری امريکا بالای قريۀ قلاچۀ تره کی واقع رود خانۀ ارغنداب، ولايت کندهار يک بمب ۲۵ تنه را پرتاب و تمام مسکونين انرا بکلی نابود ساخت. احصائيکه در زمينه ادعا شده در قريۀ مذکور بيش از صدها مردم بيګناه در اين حمله جان خويش را از دست داده و اموال شان از بين رفت. در چنين حملات وحشيانه و خونين اين تاکتيک غير قابل توجيه و بيش از حد يک استثنی تلقی شده نميتواند است، بلکه نشاندهنده يک تاکتيک مشترک قوای ايساف به رهبری ايالات متحده امريکا که بدون در نظر داشت تلفات غير نظاميان و ويرانی قريه جات ميشود نګران کننده است. حملات ارغنداب بار ديګر طوفان از انتقادات فعالين حقوق بشر، رهبران جهان، حقوق دانان بين المللی و مردم عام جهان را شعله ور و خشمګين ساخته و بطور اشکارا بی توجهی کامل از قوانين بين المللی را در زمينه وانمود ساخت. (ملاحظه کنيد: افغان پوست، سپنسر اکرمن: ۲۷ جنوری ۲۰۱۱)

۱

در سال ۲۰۱۰، به اساس يک ګزارش سازمان ملل متحد، ۵۵٪ زنان و کودکان سهم بيشتری تلفات کشته و زخمی را به نسبت سال ۲۰۰۹ متحمل شده است. راپور می افزايد که فعاليتهای نظامی و وخامت اوضاع امنيتی افزايش اسيب پذيری کودکان و اوج تخلفات در جنګ باعث شده است. درطول دوره دو سال،( ۱۷۹۵) اطفال بنا بر خشونت ها د ر جنګ مجروح و کشته شده اند، ليکن اين ارقام فرضی به دليل اينکه دسترسی به مناطق دور دست امکان پزير نيست ارايه شده است. (ملاحظه کنيد: واشنګتن پوست، ۱۴ فبروری، ۲۰۱۱).

مثال و يا سابقۀ تاريخی:

اين مهم نيست که چګونه تلاش صورت ميګرفت که حوادث که در بين ساليان ۱۹۳۹ و ۲۰۰۱ صورت ګرفت از ان اجتناب بعمل می امد، حمله آمريکا بالای افغانستان بمنزلۀ “خشم جنګ”، دقيقآ بنوع درګيری که در چارچوب مسؤليت پزيری توسط نورنبرګ(محکمۀ نورنبرګ که توسط ممالک متحد در ګير جنګ دوهم جهانی بميان امده بود.م) بمنظورجلوګيری قطع عمليات خصمانه پس از سالهای جنګ دوهم جهانی به ميان امده بود عينآ مطابقت داشت.

در عين زمان، ايالات متحده امريکا به يک جنګ عمدتآ پنهانی عليه مظنونين “تروريست ها” که در ان از قتل، شکنجه، زندانهای مخفی، حملات شب هنګام، حملات هوا يی توسط طيارات بدون سر نشين (درون) بدون مشورت و اجازۀ پاکستان که نقض حاکميت ملی ان بشمار ميرود و حيثيت تمام عيار چند برابر نيرو دارد، عوامل طولانی جرايم شبه ميليشه ها و جواسيس خارجيان و متکی به قاچاق مواد مخدر که بنام ائتلاف شمال شناخته شده بشمار ميرود. مردم امريکا و بسياری از ممالک جهان توسط دروغ و نيمه حقايق که توسط طرفداران دولت و رسانه ها توليد ميشود مجذوب خود سا خته است. بنآ پرسش باقی ميماند که جنګ دروغين را که ايالات متحده در سال ۲۰۰۱ اغازو نيز ادامه ميدهد هيچ توجيهی اخلاقی، و يا قانونی وجود ندارد، جنګ قوای هتلر که اولين حمله رعد اسا (blitzkrieg) را در سال ۱۹۳۹ به اين بهانه بالای پوليند اغاز کرد، و به دروغ اين ادعا را ميکرد که پوليند عليه جرمنی جنګ را اغاز کرده است هيچ تفاوت موجود نيست؟ کسانيکه توسط (Gestapo) (پوليس مخفی المان نازی.م) شکنجه ميشدند وانانيکه توسط قرارداديان (CIA) شکنجه ميشوند هيچ کدام تفاوت موجود نيست. آيا بمب ګذاری فرشی(امريکا.م) که منجر به قتل عام بی حساب غير نظاميان در افغانستان شده به جنايات جنګی المان نازی که قريه ها و شهر ها را دراروپا در زمان جنګ دوهم جهانی بمبګذاری کرده تفاوت وجود دارد؟

۲

متهمن بدون تعقيب و کيفر خواست:

بسياری امريکايها و اکثريت مردم در سراسرجهان چهره های جارج دبليو بش و دولت اوباما را که توسط اعضای کانګرس”جمهوريخواهان راستګرا” تشويق و حمايت ميشوند به صفت جنايتکاران جنګ شناخته شده، بخوبی اشنايی دارند. در يک حلقۀ بی پايان از منطق ( Kafkaesque، ۳ جولای ۱۸۸۳ – ۳ جون ۱۹۲۴، نويسندۀ ناولها و قصه های کوتاه انتقادی، کشتن روحيات توسط تـحـقـيـقـات بی پـايـان و متواتر.م) بر اساس تحقيقات پوهنتون براون انستيتوت واتسن، در درګيريها فوق الذکر يک صد و سی و هفت هزار (۱۳۷،۰۰۰) مردم زندګی خويش را از دست داده است. امروز، این قتل عام همچنان ادامه دارد. ( ملاحظه کنيد: اسناد و مدارک در قانون جنګ، نسخۀ دوهم، توسط آدم رابرتز و ريچارد ګويلف، مطبعه پوهنتون اکسفورد).

تاریخ کثیف شامل جنایتکاران جنگی آمریکا نشان داده که اکثريت، اگر نه همه، از عدالت به عنوان جنایتکاران جنگی که تحت مجموعه های از معيار ها، معاهدات، قوانین، قطعنامه ها و کنوانسیون های بین المللی … به تواتر ذکر شده و تحت حوزه قضایی ایالات متحده که یکی از امضا کنندگان آن ميباشد و تحت قانون به آن متعهد ميباشد، شانه خالی ميکند.

تقريبآ يک سال قبل، نويسنده، استاد حقوق و مشاورشورای ملکۀ فليپ سيند ز، و کارشناس مشهور بريتانيا،اعلام کرد که شش مقامات دولت بش(رئيس جمهور اسبق ايالات متحده امريکا.م) در حين سفر بين المللی بنا بر تجاوز و شکنجه در افغانستان تحت بازداشت،تعقيب و کيفر خواست قرار دارند. چيزيکه نګران کننده و به ضرر اجرای قانون اعضای سازمان های جهانی مانند ناتو(NATO) و سازمان ملل متحد است مانند يک غلام حلقۀ بګوش در مورد اتهامات سياست های نظامی ګيری ايالات متحده امريکا جنايات جنګی راباز رسی و تحقيقات را در زمينه بعمل اروده نمی تواند.

با سابقۀ تاريخی و عدالت به عنوان الهام بخش و راهنما، محکمه اسپانيا در تعقيب چند اعضای ادارۀ جارج دبليو بش، بشمول دوګلاس فيت، معاون وزير دفاع در امور سياسی، لوی څارنوال البرتو ګونزالس، جان يو، وکيل ادارۀ قضای و ديويد ادينګتن، رئيس عمومی و مشاور حقوقی برای ديک چينی، معاون رئيس جمهور(بش) ميباشد. در محافل حقوقی، مقامات سابق بوش به عنوان “بوش شش” شناخته می شوند. دعوی قضائيه عليه اين شش مقامات به قاضی بالتاسار ګارزون، څارنوال اسپانيا اختصاص داده شده است. بنا بر سوابق مندرجۀ، محکمۀ اسپانيا مصروف بررسی ان ميباشد. بسياری به ياد خواهد اورد که اين محکمۀ اسپانيا بود که ديکتاتور سابق چيلی، اګوستو پينوشه را به محکمه احضار کرده بود. (ملاحظه کنيد: قوانين جنګ مسلحانه، مجموعه ای از کنوانسیونها، قطعنامه ها و اسناد ديګر، ديتريخ شيندلر و تومان، جنيوا، ۱۹۸۸).

۳

برعلاوه محکمۀ اسپانيا، در مورد تعقيب عدالت، ديګران نيز تقلا و جستجو دارند که قتل عام ها را متوقف بسازند: سازمان عفو ​​بین المللی ایالات متحده آمریکا، قانون کمیته دفاع از حقوق، شورای مشارکت برای منافع ملی، کميتۀ دموکراتها، مشارکت اشتی، اتحاديۀ برای صلح و عدالت، متخصصين و سر بازان کهن و معقول برګشته از جنګ.

وقت ان رسيده که جامعۀ جهانی روش محکمه اسپانيا را تعقيب، تشنجات و تجاوزات بيش از حد و بلاعوض که توسط ايالات متحدۀ امريکا و اعضای ديګر مشمولين به اصطلاح قوای ايساف جريان دارد متوقف سازند.

علاوه بر اين، اګر فرض کنيم که به صفت يک استاد حقوق وقوماندان عمومی قوای مسلح و رئيس جمهور ايالات متحده، و به حيث يک مدير اجرائيوی که طرفدارشکنجه و جنګ تهاجمی است، موصوف (رئيس جمهور اوباما .م) بايد مورد لعنت و تکفير قرار داده شود، که به ارمان های امريکا، قوانين ملی و کنوانسيونها و پا فشاری جهان خويش را تسليم و عيار سازد. بنا بر اين، جامعۀ جهانی از مدير کل اجرائيوی (اوباما.م) تقاضا ميکند که عمليات نظامی خويش را در افغانستان که مردم ان هيچ نوع تهديد به منافع و امنيت ايالات متحده متوجه نکرده فورآ متوقف سازد.”

بروس جی. ريچاردسن

با عرض حرمت

پـــا چـــا

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *