توضیحات سرور دانش، معاون دوم رییس جمهور، به زودی به دهان باز گنده دهن هایی قفل زد که بهانه یافته بودند در شیوه ی معمول ادبیات گفتاری و نوشتاری، بار دیگر وارد حریم حرمت و حیثیت دیگران شوند.
ارقام ارایه شده از سوی معاون دوم رییس جمهور، تفاوت های آشکار تبعیض، انحصار و اجحاف یک گروه قومی بر تمام اقوام را محرز می کند. بیش از هفت هزار تن از منصوبین وزارت داخله در پولیس نظم عامه، از یک اقلیت قومی اند. سهم قوم بزرگ، نصف این رقم نمی شود و متباقی، بُریده و گزیده ای از اقوامی ست که جای خالی ده ها قوم در آن، نیاز به تعریف ندارد.
فشار واقعیت های افغانستان، بر تمام محیط و ماحول، تاثیر گذارده است. بحث «افغانستان، کشور اقلیت های قومی ست»، زمانی وارد ادبیات افغان ستیزان می شود که دیدند با هیچ مثنوی هفتاد من کاغذ یا تعبیر از فلان و چنان زبان، ظرفیت بشری افزایش نمی یابد.
نشر مکتوبی از وزارت داخله، در هیاهوی گروهک پُر مدعا، گریبان کسانی را گرفت که به نظر من، گناه نداشتند. سواد لنگ اکثر قریب به اتفاق مسوولان دولتی، اسناد زیادی دارد که از پایین تا بالا، حتی شامل نهاد های فرهنگی می شود. اخبار نشر این مکتوب، اگر سرعت عمل عوامل گروهک شر و فساد را نشان می دهد که از همه جای محرمات دولت می دزدند و در همدستانی کامل، نشان می دهند در این حکومت، احاطه ی امن و سری یافت نمی شود، در اصرار به بازتاب آن، به سرخوده گی هایی نیز می رسند که حاصل نیت بد است.
اگر منطق گروهک افغان ستیز را بپذیریم، این درست است که از یک اقلیت قومی که کل نفوس آن در جغرافیای فاقد تمرکز، به زور به چند درصد می رسد، در یک کشور کثیرالقومی، به حد چشم گیر ابقا شوند، اما برداشت از این انحصار، چیز دیگری وانمود شود. بدتر از آن، این است که کسانی فکر می کنند اگر چند تکنوکرات پشتون در راس امور اند، اصل عدالت اجتماعی بر اساس نیاز ها و واقعیت های اکثریت، تنظیم شده است. این مجموعه ی دالرخور دوتابعیته، همان قدر که غم خودشان را بخورند، احساس می کنند درصد نیاز های قوم شان، بالا می رود.
هرچند قید «ملیت تاجیک» در آن مکتوب درست نبود، زیرا جامعه ی این اقلیت قومی، در پراگنده گی و تفکیک شهری و روستایی، بی سواد و باسواد، حزبی و غیر حزبی، همانند قوم بزرگ، پیکره ی بی سر است. احزاب تنظیمی و چپی این مردم در محدودیت های منطقه یی و روستایی، هرگز موفق نشده اند عضویت افراد خویش را در کلیت این قوم، بیشتر بسازند. نفرت تاجیکان کابلی از اعضای جمعیت و شورای نظار، محدود به آنان نیست. تضاد هراتی و بدخشی، پنجشیری و دیگران، حسرت و یاس قومگرایان این اقلیت را باعث می شود که می بینند مشخصات گروهک های سیاسی، همانند بقیه، هیچ جاذبه ای برای این مردم ندارد.
جمعیت و شورای نظار با بازیگری سیاسی، حیله گرانه وانمود می کنند که پس از ختم تاریخ مصرف عناصر خارجی، در موضع دفاع از داعیه ی قومی قرار بگیرند. بر این اساس، انحصارات و حیف و میل، به نام مدافعان قومی، جنایتکاران و خاینان را تحریک کرده است با دامن زدن به مسایل قومی، به ریایی متوسل شوند که واقعیت بیان سرور دانش نشان می دهد، خوب بود به جای قید فلان ملیت، می نوشتند به استثنای این گروه یا این تنظیم!
سخنان فیض الله جلال، استاد بدخشی پوهنتون کابل را همه به یاد دارند که با جسارت و ناراحتی در تلویزیون طلوع انتقاد کرد: سهم کل تاجیکان را برادران پنجشیری می خورند.
در واقع بیش از 7 هزار پرسونل وزارت داخله در یک تشکل آن، افراد و اشخاص چند ساحه ی ولایات شمال شرقی و از اعضا و سلسله داران جمعیت و شورای نظار در همان مناطق اند.
اما حرف ما! مسوولان دولتی، با هراس از آشوب و زوزه های افغان ستیزان، همواره بهانه می سازند تا با سوء استفاده از سوء تعبیر، گناه نکرده بر دوش شان بماند. توضیح معاون دوم رییس جمهور و تصریح وزیر داخله که عمدی در کار نبوده است (اشتباه نوشتاری)، اما محاسبه ی نادرست از مخالفان، مسوولان را دست و پاچه می کند تا بر اثر سلوک غیر عمدی، همیشه در منگنه بمانند. نویسنده ی مکتوب را به پای محکمه بُردند تا مانند قضیه ی صلاح الدین مخکش که قربانی تصوری شده بود که در 16 سال اخیر، تمامی جناح های غیر پشتون متداخل در حکومت، علناً با افزایش استخدام قومی و طرح علنی آن، چیزی برای ذم این رفتار نگذاشته اند، اما چون دهان باز افغان ستیزی، فرهنگ شده است، همین که از آدرس قوم اکثریت مطرح شود، بهانه می سازند.
ماجرای مکتوب وزارت داخله، مرا به یاد قصه ی شاهی که خواب دیده بود، می اندازد.
روزی شاهی خواب می بیند که تمام دندان هایش افتیده اند. امر می کند کسی را بیاورند تا خواب او را تعبیر کند. شخص اول، پس از شنیدن خواب پادشاه، می گوید: تمام نزدیکان شما می میرند و شما زنده می مانید. شاه پس از شنیدن این سخنان، امر می کند سر این تعبیرکننده را بُبرند. او با ناراحتی می گوید، زنده گی بدون نزدیکانم، چه ارزشی دارد؟ شخص دومی، اما به شاه می گوید: عمر تان درازباد! شما پس از تمام نزدیکان تان وفات می کنید؛ یعنی عمر طولانی می یابید. شاه، امر می کند به او صله بدهند و خوش می شود. از لحاظ معنی، تفاوتی در آن چه تعبیر کننده گان خواب شاه گفتند، دیده نمی شود، اما کاربُرد ادبیات، یکی را به صله می رساند و سر دیگری را برباد می دهد.
اسنادی که دوستان از ریاست جمهوری تهیه کرده اند، واقعیت هایی دارد که هر آن چه به نام ستم و تبعیض از آدرس گروهک های مدعی ارایه می شود، کاملاً برعکس است.
پس از هجوم ملخ وار گروهک شر و فساد به کابل که در عقب نیروی های خارجی بود، تقسیم ادارات ملکی و تاراج امکانات دولتی، به اندازه ای ست که مدعیان تبعیض و ستم باند شر و فساد، بدترین انحصارگران دولت اند.
فشار های سیاسی مخرب در حوزه های خودمختار ولایتی، اعمال نفوذ و سلیقه در اکثر دوایر دولتی و انحصار کامل در وزارت های دفاع، داخله و ریاست امنیت ملی، بی عدالتی محض در برابر آن هویت های قومی شمرده می شود که مخالفان ما، همواره کوشیده اند، در سهم اکثریتی دخیل شوند که با رقم بیش از 3 هزار نفر، در این مثال به مصداق مظلومانی می مانند که در خانه ی خودشان در عقب دروازه مانده باشند.
دستگاه تبلیغاتی افغان ستیزان، پس از آن که ظاهراً از انحصار اقناع شد، با رجعت دیگران به سهم اکثریت، ماهرانه بازی کرده است. واقعیت امر این است که اگر با روشنگری های مستند و مستدل به مردم مراجعه کنیم، گریبان گیری عامه ی ملت از یک جناح انحصارگر، به این هدف کمک می کند که مردم با آگاهی از تاراج حقوق شان، می بینند ناراضیان هتاک، دور منافع و امکاناتی حلقه زده اند که هرگز در حد گروهکی نیست که خود با طرح «افغانستان، کشور اقلیت هاست»، می خواهند همه را همانند خودشان خورد کنند. بر اساس این منطق، اگر چنین است، آیا این درست که رقم استخدام و تداخل یک اقلیت قومی، آن قدر بلند باشد که در قواره ی کج (انحصار مردمان چند منطقه)، حتی شامل کُل این قوم نمی شود.
نشر مکتوب، بر اثر بی چاره گی نویسنده، اشتباه غیر عمدی بود، اما در این حقیقت تلخ، یادگار سفارشی رفقای یخ زده، قابل تامل است. اصطلاح «ملیت ها»، از کجا و از سوی کی ها باب شد؟ در این کشور، یک ملیت داریم (افغان) و مردمان محترم آن به نام اقوام شناخته می شوند.
شرح تصاویر:
مکتوب غیر عمدی وزارت داخله، سندی از ریاست جمهوری که انحصار کامل یک اقلیت قومی در حکومت را نشان می دهد، اخبار توضیحات معاون دوم رییس جمهور و جدول ارقام قطعه ی ضد آشوب که باعث آشوب شد.
خانه های خالی اقوامی که مستحق اند، در جدول قطعه ی ضد آشوب، ثابت می کند بی عدالتی و تبعیض در ذات و عمل کدام جناح، شناخته می شود. 16 سال با تکیه به بیگانه خوردند، استفاده کردند، انحصار کردند، اما همچنان دعوا می کنند و از این حیث، حتی ادبیات غیر اخلاقی افغان ستیزان، از عفت قلم گذشته است.