دستگاه سخن پراگنی و تبلیغاتی مدعیان اصالت و فوقیت، بی توجه از بسط مفاهیم روشنگر، نقد و آگاهی، برای انحصار قدرت و دوام آن چه به نام خارجی یافته اند، تولید مثل می کند. موجودات تصنعی، اکنون به بلندمنزلی ماننده اند که با صعود در اوج فرار از عقل، یک افتد رو به پایین با کله را نصیب خواهند شد. هرچند مزایای نقد مدعیات و مدعیان، باب مهم در کشف جعل و جهالت است، اما نمی توان از این حقیقت چشم پوشید که وقت زیادی را هدر می دهند.
دستگاه سخن پراگنی و تبلیغات در آخرین نمونه، بار دیگر پرتو افشانی کرده است و با طرح این ادعا که گویا یک مجموعه ی کوچک اکثراً روستانشین، متمدن و شهری اند، زور زده اند که این «دهقان» (دهگان)، نه همان اصل کشاورزی، پیشه وری یا مالک ده است که امروز می شناسیم.
توضیح صرفی این کلمه (ترکیب ده و گان)، در هزار سال قبل نیز به مردمی گفته می شد که روی زمین کار می کردند؛ در قرون وسطا نیز چنین بود و حالا نیز چنین است. «ده» با «گان» متغیر بر اثر زبان عربی (قان)، تلویح به مردمی ست که فقط در ده زنده گی می کردند و می کنند.
از شهرنشینی های باستانی تا جوامع شهری کنونی، توجه کنید که آن چه به نام تمدن ها شناخته می شوند، در ساحات اکثراً کوچک، تقریباً محدوده هایی اند که بر اثر تبیین تاریخی، خیلی دشوار است انتساب آن ها را مستقیماً به مردمان کنونی وصل کنیم.
فراز و فرود تاریخی، آشکار می کند شهرک کوچک یونانی آی خانم، با هجوم اقوام بعدی (یفتلی و کوشانی) معدوم می شود. جنون ساخت و ساز عصر کوشانی، مجموعه ی کثیری از استوپه ها و مجسمه هاست. در بامیان، در کنار بت های عظیم، فقط سوراخ هایی وجود دارند که نشان می دهند تصور شهرنشینی باستانی، اگر از اغراض بگذریم، چه بوده است؟ هجوم مغول و خرابکاری های پیروان لنگ، مجموعه ی ویران گلینی را نشان می دهد که اگر از بزرگ نمایی ها نگذریم، واقعیت اکثریت ده نشین مردمانی را محرز می کند که در جای آنان اکنون نیز با این خصوصیت شناخته می شوند.
در پهنای جغرافیای جهان سوم، در افغانستان ما و در تمام کشور های منطقه، وسعت جغرافی دهات و روستا ها، اصل اکثریت مردمان ده نشین و روستایی را ثابت می کند.
ادعای مردمان متمدن که در ادعای دیگر، در حد شاید 5 درصد، مالیه پردازان اساسی نیز شده اند – حالا اگر کمک های 16 ساله ی اخیر را نادیده بگیریم که بدون یک هفته نیز دولت را ناکام می سازد- با حیات اکثریت روستایی درمانده در کشت، بیشتر به این حقیقت رجعت می کند که در افغانستان، توده های کثیر به اصطلاح متمدن (شهرنشین) نداریم که باعث امتیازات قومی شوند.
رشد جمعیت در شهر های افغانستان معاصر، اگر در ولایاتی تابع اکثریت باشد، اما نشان می دهد با قسم معمول واقعیت های افغانستان (بافت پیچیده ی قومی)، آن چه به نام متمدن می شناسیم، نیز در حقیقت اکثریت و اقلیت پذیرفته شده و منحصر به همین مجموعه می ماند.
تجربه ی تاریخی دو ارتجاع و تداخل بیش از حد گروهک ها در نظام، اصلیت هیچ متمدنی را محرز نکرد که حالا در پی نمایش غیر آنان (گویا متمدن) در چشم دیگران داخل شوند.
مجموعه ی ماموران با کاربرد بیشتر یک زبان، روی واقعیت هایی استوار است که توده های اداری دولتی، اگر منسوب به گروهک کوچک قومی بوده اند، چیزی بیشتر از صادرکننده گان و واردکننده گان مکاتیب دولتی نیز نیستند.
استفاده ی فرهنگی و بدون غرض از پدیده ی زبان، تاثیر گروه هایی را نشان نمی دهد که طی هزار سال، هیچگاهی به تنهایی حریف سیاسی نبوده اند. اقوام حاکم با بزرگ منشی و پذیرش اصول فرهنگی، عنصری را ودیعه گذاشته اند که حداقل در یک صد سال اخیر، خوب ترین قلم به دستان و فرهنگیان آنان نیز خودشان می شوند.
تفاوت مردمی که با اقتصاد کوچی زنده گی می کنند با مردمان ده نشینی که طویله و آخور درست کرده اند و در قرابت به مواشی زنده گی می کنند، بسیار نیست.
واقعیت اکثریت روستایی و ده نشین، در حال، گذشته و عهد عتیق، همچنان روایت شفاف از مردمانی ست که اگر نخبه و اهل فن دارند، این مامول در واقعیت هایی شکل یافته است که اگر مربوط به زمان ماست، از تمام مفاهیم ریشه دار تاریخ معاصر نشات می گیرند. افغانستان ما میراث دار عتیقه جات تاریخی ست، اما این ارثیه، بیشتر شبیه موزیمی ست که دیدیم در دو ارتجاع تاریخی، بیشتر از همه آسیب دید.
رشد مفاهیم مدنی به معنی سوا از اجتماعات روستایی و ده نشین (دهقان) به کوشش های پیوسته، بزرگ، ملی و خوبی مرتبط است که در تاریخ معاصر افغانستان شکل گرفته اند. دشواری عبور از قرن گذشته، اصطکاک ابرقدرت های استعماری، موانع مشکل ساز داخلی و نبود امکانات، اگر تعریف رشد و رونق را بیشتر نکند، اما روی این حقیقت استوار است که دارایی های ما به منظور رشد فکری، فرهنگی و اجتماعی مردم، وابسته به دست آورد هایی ست که هیچگاه عتیقه نبوده اند.
تماشای مجموعه ی ویران تاریخی اگر فقط از مزیت صنعت توریسم و یا کسب دانش به منظور شناخت تاریخ و زنده گی مردمان گذشته بهره نبرد، هیچ موثریتی در رفاه و ترقی ندارد.
مدعیات پوچ گروه های فاسد سیاسی- تاریخی همواره روی اصل تفاوت یا قایل شدن به اصول مذموم نژادی استوار اند. خوب ترین تجربیات چنین تفکر (نازیسم آلمان) نتوانست در برابر واقعیت های گسترده ی انسانی مقاومت کند که با دریای ضد فاشیستان، آنان را زیر و رو کردند.
در عقب مانده گی ها و عقب نگه داشته گی ها، انتقاد- اگر به ماهیت واقعیت های دهاتی می رسد، پیش از همه ظاهر مردمانی که در جوامع روستایی اکثریت دارند را نشان می دهد. چنین تجربه ی زنده گی در پایین ترین صورت اجتماعات بشری که در واقع در حاشیه ی شهر و تمدن شمرده می شود، با این حقیقت که اگر فقط توان تامین نیاز های زراعی و حیوانی را مرفوع می کند، نه فقط در حال، بل در گذشته نیز صورت بهتر از زنده گی دهقانانی نداشته است که در کنار حیوانات اهلی و وحشی خویش، فقط پیداوار زراعی و ضمایم آن را تامین کرده اند.
دهقانان امروز با «دهگانان» (اهل ده) هزار سال قبل، هیچ تفاوتی ندارند.
شرح تصاویر:
زنده گی دهقانی و دهاتی.