نویسنده: سبحان امیری

پس از سال 2001 که نیرو های بین المللی به افغانستان آمدند و یک دوره سیاه تاریخ افغانستان که رژیم طالبان بود به پایان رسید و مردم افغانستان یک نفس تازه کشیدند و به آینده امیدوار شدند.

هر چند در زمان رژیم طالبان همه شهروندان افغان به خصوص زنان در یک وضعیت بسیار بد به سر میبردند که آنان اجازه رفتن بیرون بدون محرم شرعی را نیز نداشتند حق تعلیم از آنان گرفته شده بود و همچنان بر آزادی های آنان محدودیت های بسیار جدی وضع شده بود .

اما پس از روی کار آمدن حکومت جدید در افغانستان در سال 2002 امیدواری ها برای زندگی آرام در افغانستان افزایش یافت و مردم دور از دغدغه شلاق و ظلم و ستم بی مورد طالبان را آغاز کردند . 

اکنون که سخنانی از آغاز گفتگو ها با طالبان مسلح در میان است و مردم افغانستان تا اندازه امیدوار به گفتگو های صلح هستند هر چند که تا کنون کدام چراغ سبز از طرف طالبان مسلح نشان داده نشده است اما یگانه چیزی که باید بر آن توجه شود نقش زنان افغان در روند صلح افغانستان است . زنان افغانستان در تاریخ این کشور همواره قربانی سیاست های بوده اند که در آن اشتراک نداشته اند .

زنان افغان می توانند از رو آوردن مردانشان به صفحات جنگ و افراط گرایی در این کشور جلوگیری کنند و اگر به زنان نقش های کلیدی و رهبری سپرده شود، آنها می توانند در حل و فصل منازعات در خانواده ها نقش موثرتری را ایفاء کنند. تاکید بر حضور زنان در این فرایند بخشی از واقعیت موجود و انکار‌ناپذیر جامعه افغانی و مولفه‌های منطقی این فرایند می‌باشد اما با تاسف با وجود این واقعیت هنوز هستند کسانی که سهم  زن را در کار های بزرگ ملی و به‌ویژه مسله صلح تابو می‌دانند. اما مکلفیت ملی ما است تا با کاربرد ابزارهای اقناعی و ارضاعی توام با اعمال فشارهای سیاسی با شیوه‌های پسندیده مدنی نقش و سهم زنان را به‌طور سازنده در این فرایند ملی و تاریخی به‌حیث یک عامل نقش‌آفرین تثبیت کنم و این نقش نمونه یی زنان در فرایند های ملی باید کاهش یافته و محو گردد .

اگر از دید اجتماعی بر حضور و آسیب پذیر شدن زنان افغان در جنگ امروزه ببینیم در میابیم که اولین کسی که آسیب جدی را پس از کشته شدن مرد فامیل می بیند زن ، خواهر ؛ مادر و دختر است زیرا در هر دو طرف جنگ در عدم یک سیستم تضمینی معیشت خانواده؛ نخست این خانم‌های رزمندگان جنگ‌اند که پس از مرگ شوهران‌شان زهر تلخ جنگ را می‌چشند و نان‌آور اصلی خانواده می‌شوند؛ در موارد دیگر یا مادران و یا هم دختران خانه نان‌آوران خانواده‌های‌‌شان می‌گردند، هر چند تا کنون کدام گزارش معتبر بین المللی که مصداق آن باشد نشر نشده است اما این یکی از واقعیت های تلخ جامعه افغانی است که همه روزه ما افغان ها با آن بر میخوریم .

هراز گاهی این صدا بلند می‌شود که شاید در برخی موارد حقوق زنان در گفتگو های صلح معامله و حذف گردد. همان‌طوری که ادعا می‌شود که طالبان لشکر نیابتی جنگ افروزان خارجی‌اند، ذهنیت‌های طالبانی و منجمله زن‌ستیزی نیز یک پدیده وارداتی بوده و هیچ نوع ریشه در پندارهای دینی و فرهنگی ما ندارد. این به توانایی و مهارت مذاکره‌کنندگان فرایند صلح ما پیوند دارد که آن‌ها چگونه می‌توانند حقوق تسجیل شده زنان را که در قانون اساسی و سایر قوانین و نظام سیاسی کشور، در مذاکرات و نتایج حاصله آن محفوظ بدارند.زنان افغانستان اکنون از تجربه و پختگی سیاسی در عرصه‌های گوناگون و از آن جمله در سهیم بودن مستقیم در سیاست‌های کلان ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی برخورداراند. آن‌ها توانایی و ظرفیت‌های لازم مواصفات سیاسی و تخنیکی پیشبرد و مدیریت گروه‌های مذاکره‌کننده را دارند و باید برای آنان در تصامیم بزرگ ملی نقش رهبری و مدیریت داده شود چون آنان بتوانند به نیابت از خود شان در تصامیم کلان ملی از حقوق به گونه درست آن دفاع کنند .

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *