از بدشانسی مردم ما، در طول حاکمیت حامد کرزی، ارعاب به وسیله ی تبلیغات و ادبیات هشدار، آن دسته از مسوولان حکومت را هراسان می کرد که تنظیمی نبودند.
جبهه ی مخالف طالبان که با پایگاه مرکزی در تاجیکستان، عمر ارتجاع دوم را پایان بخشیده بود، دوباره در مرکز افغانستان تحمیل می شود. باید اعتراف کنیم که حجم ادبیات گفتاری و نوشتاری مورد استفاده ی حامیان ارتجاع دوم، افزون بر مثنوی هفتاد من کاغد توهین، آن قدر کارساز بوده است که در کل حاکمیت کرزی، کمتر کسی به خودش زحمت داده بود عواملی را دست بالا تلقی نکند که عمر و بقای شان وابسته به حضور نیرو های نظامی جامعه ی جهانی است.
نیرو های به اصطلاح جبهه ی مقاومت، فقط تا چهار آسیاب رفتند، اما این هبوط را با شدت تبلیغاتی که بیشتر حامد کرزی و نزدیکان تکنوکرات او را دربر می گرفت، به معنی تسخیر کل کشور وانمود می کردند. خوشبختانه پایه های لرزان واقعیت تلخ یک گروهک کوچک منسوب به یک اقلیت قومی، هرگز نتوانستند حقایقی را نگه دارند که با گذشت سالیان اخیر، روی سر آنان خراب می شوند.
تمام تهدید های تجزیه، فدرال، جنگ داخلی و ایجاد هرج و مرج در خموشی هایی استحاله می شدند که حالا با درک جمعی از آنان، به این یقین کمک می کند بی ثباتی اجتماعی، بیش از همه مردمانی را تهدید خواهد کرد که در سطح دولت، بیش از 50 درصد قدرت را انحصار کرده اند؛ دوسیه های غصب زمین، حیف و میل میلیارد ها دالر و زنده گی شاهانه با صد ها واحد مسکونی، اما در حصاری گیر می مانند که در قرابت آن ها، هزاران ناراض مسلح، روزشماری می کنند تا پس از خروج خارجی، تسویه ی حساب کنند.
افزون بر فساد مدیریتی، همگونی کل حامیان ارتجاع، با این تعجب ضم می شود که این گروه برای آن چه هرگز در شان آنان نیست، به گونه ای عمل می کنند که به اصطلاح خدا، به گدا روز ندهد.
این که طفیل سر چند طفیلی، چه گونه باعث زیان ها و خسارات مالی و جانی شد، در کارنامه ی حکومت حامد کرزی و موتلفان تنظیمی او، داستان دراز دارد، اما حمایت های فرهنگی افراد و اشخاصی که به اصطلاح چیز فهم اند، با طرد کل اخلاقیات، دامنه ی ارعاب را به ارگ نیز می کشانیدند.
نوشته های سخیف، مبتذل، دروغین، جعل تاریخ و یک جانبه، کل فرآورده های حامیان ارتجاع را محرز می کنند. در این میان، نمایاندن چهره ی هولناک تجزیه یا فدرال، از عناصر اثرگذار روی تیم کرزی محسوب می شود.
استاد یون در صحبتی یادآوری کرد که کرزی بر اثر ارعاب تبلیغات تنظیمی ها، از تجزیه و فدرال به تشویش است، اما به قول استاد، اگر آنان واقعاً توان چنین کاری را داشته باشند، منتظر کسی نمی مانند.
تفاوت آشکار میان برداشت های رییس جمهور قبلی و کنونی وجود دارد. خوشبختانه دکتور غنی می داند که مدعیان تنظیمی، کمتر از آن اند که وقتی احمد ضیاء مسعود را ترخیص داد، بیشتر از همه خود او را متعجب ساختند که ناچیزتر از آن است که با پنجصد رای، دولت را سبوتاژ می کرد.
دستگاه تبلیغات، دروغ و جعل حامیان ارتجاع، شبانه روز کوشیده است از کاه، کوه بسازد. میراث این فرهنگ شعوبی که از نمونه ی سامانی آنان نشات می گیرد، تا کنون نیز با یاوه های بزرگ، در جغرافیایی سیر می کند که در عقب ظواهر زبانی، جای ده ها قوم دیگر، محدوده ی فارسی زبان را به کمترین درصد، تقلیل می دهد.
تاریخ سیاه ارتجاع با کل قهرمانان و مجریان آن، افزون بر اسناد نوشتاری، واقعیت های صوتی و تصویری فراوانی دارد که در میزان عدالت، نیاز به تعابیر را منتفی می کند، اما روشنگری روی اغراض فرهنگی، اهمیت کنشی را بیشتر می سازد که وقتی تعمیم یافت، شکستن سد های توهم، دولت مردان را قادر می سازد با راحتی از کنار عوامل مغرض که مخل ثبات سیاسی و اجتماعی استند، بگذرند.
نویسنده ی نوشته های سخیف زیر را می شناسید؟
«با توجه به این واقعیت و خیلی واقعیت های دیگر که شرح آنها در این مقاله نمی گنجد، افغانستان با ترکیب فعلی اش ظرفیت یک کشور واحد و با ثبات را ندارد و ادعایی که برای یک پارچه بودن افغانستان و اتحاد اقوام آن صورت می گیرد، یک فریب شیرین بیش نیست.»
«تحولات سیاسی در دنیای معاصر نشان میدهد، که هرگاه کشور هایی با این مشکل مواجه گردیده اند، تجزیه، تنها گزینهء ممکن بوده است که منجر به تامین امنیت و ایجاد ثبات در آن کشور ها گردیده است. در تاریخ معاصر از چکوسلواکیا، یوگوسلاویای قدیم و همین گونه از سودان می توان نام برد که به دلیل بحران داخلی، استعداد و ظرفیت لازم برای یک کشور واحد و با ثبات را نداشتند و سرانجام تجزیه را به عنوان بهترین گزینه انتخاب کردند و به امنیت و ثبات دست یافتند.»
سطور بالا، اقتباساتی از یک مقاله ی سخیف به نام «تجزیه، بهترین گزینه ی صلح و ثبات» بود که در وب سایت های افغان ستیز آرشیف شده است.
اگر بخواهیم روی سخافت نوشته ی بالا تبصره کنیم، ناگزیر در مکرراتی گیر می مانیم که حالا با شرح ماوقع حکومت های ارتجاعی و نقش منفی اقلیت ها در آن ها، به گسترده گی صورت می گیرند و تقریباً دوسیه ی افتخارات کذایی مرتجعان را مختومه کرده اند.
یک پهلوی دیگر اقتباساتی که از فرشته حضرتی آوردم، ترفند ارعاب تبلیغاتی است. با چنین فساد سیاسی، عوامل تنظیمی را کمک کرده اند در زمان اعمال قانون و منطق اصلاحات، عقب یاوه هایی پنهان شوند که به جای واقعیت های اجتماعی، دنبال فریفتن اند تا از طریق حساسیت های بالای آن، اغماض بر خیانت ها را تداوم ببخشند.
شاید یک سال از حبس صاحب نظر مرادی گذشته باشد. این نمونه که در تخلیقات یک جانبه، کمتر از آن سیاه سر نیست، بر اثر فساد مالی زندانی است. نمونه ی شجاع الدین خر-آسانی با فاسد جنسی، هنوز که هنوز است از اخبار شرم آور به شمار می رود. بالاخره خانمی نیز رسوا شد که برای فساد سیاسی، اوقات زیادی را ضایع کرده است تا همتباران تنظیمی شان را جسارت ببخشد تکنوکراتان را بترسانند.
اخبار فساد اجتماعی با اخذ هزاران دالر و دعوت نامه برای افرادی در سویدن، منوط به چند مثالی نیست که وضاحت می بخشند کل حامیان ارتجاع، در هر طیف و سطحی که استند، بر اثر سیاسی شدن های هار، بهتر است در برازنده گی ها و شایسته گی های تحلیل بروند که در لابلای فقر تاریخی و فرهنگی، در توهم کتب جعلی، خیال کرده اند «از عالم و آدم برتر اند». بلی، عبارت فوق، عین آن چه است که از عقب مانده ترین هویت های گروهی سطح منطقه، ساطع می شود. بنابراین بهتر است در میزان عمل، محک زده شوند. آنان، چه سیاسی، چه فرهنگی، «یکی بدتر از دیگر اند».
شرح تصویر:
فرشته حضرتی، از حامیان ارتجاع تنظیمی که با دین تظاهر می کنند.