احیای یادگار تاریخی «منار نجات»، چند معنی یافت. نخست این که افغان ها، گذشته های پُر افتخار خویش را فراموش نمی کنند. دوم این که آثار تاریخ سازی های بزرگ، به معاهده ای می ماند که رابطه ی تبار ما را در گستره ی جغرافیایی افغانستان، گره زده است.
با سقوط ارتجاع اول، اجماع ملی هموطنان به اهمیت فرهنگ سازی های معطوف شد که منار تاریخی و ملی «نجات»، ارزش فزیکی آن ها را تضمین می کرد.
در نخستین روز های حکومت کمونیستی، عقده های سرگشاده ی وارثات ارتجاع که زیر نقاب رفیق و انقلابی در واقع شوونیسم عقب مانده را پنهان کرده بودند، به نمادی حمله کردند که نه تعبیر دروغین آنان از حرکت ضد پرولتاری بود، بل خواستند مرئوسان مجنون را که تبار و مملکت را فدای شعار ها و توطئه ی شوم دشمن کرده بودند، از دیرینه ای منحرف کنند که ذهنیت تاریخی آنان برای حفظ و پاسداشت ارزش های والای تبار ما بود.
کودتای خونین در جویبار خون، یکی پی دیگر از گریبان کودتاچیان می گرفت، اما بیشترین سهم گور و گورستان، نصیب کسانی می شد که تشویق می شدند گذشته ی خویش را تکفیر کنند.
با همت افغانان وطندوست و آگاه، حافظه ی تاریخی ملت که پاسدار واقعی ارزش هاست، در پی یافت رشته های گسسته ای که فقط با زور بیگانه از منطق تاریخ ما بُریده بودند، اهمیت بازخوانی و بازنگری یک اثر مهم تاریخی، به شعف و شور همه گانی رسید.
با آغاز طرح ها و ایده ی احیای مجدد منار نجات، کاندیدای اکادمیسین، استاد محمد اعظم سیستانی که از مفاخر حوزه ی تاریخ و تحقیق افغانستان است، با کتاب «منار نجات»، به استقبال احیای یک بخش مهم تاریخ ما رفت.
استاد سیستانی در کتاب «منار نجات»، تاریخ را جمع بسته است. در این اثر، منار نجات، نقطه ی عطف آن اجماع ملی افغانان شمرده می شود که تا کودتای منحوس هفت ثور، آغاز دوباره ی سال های رو به جلو ملت ما می شناختند.
فشار مضاعف ایدیالوژیک در دامنه ی جنگ فرسایشی، ملت را از چند جهت تضعیف می کند. زیان های فزیکی که باعث ویرانی های گسترده می شدند، مردم را در این وادی نیستی، به انهدام فکری نیز می کشانند. هرچند در حاکمیت های کمونیستی، تعریف دهقانی رویداد های تاریخی به پس منظر مردم نظر می کرد، اما توجیه خیزش و جهش تاریخ به نام پرولتاریا یا کمون، در یک ریای تاریخی، گذشته ی پیش از هفت ثور را با مُدل کمونیستی، حذف می کند.
این که سال ها پس از سقوط سلطنت و نخستین جمهوری غیر ایدیالوژیک، درک عامه از رژیم ها، به قناعت پذیرش مدل هایی رسیده است که بر اثر فرهنگ ها و زمینه ها شکل می گیرند، می تواند ابواب تاریخ انحرافی حاکمیت هایی را تبیین کنند (پس از هفت ثور) که در واقع کوشش های مستمر برای تضعیف اکثریت مردم افغانستان بوده اند.
گسست تاریخی مردم از منطق تاریخی که فقط تا پیش از هفت ثور، درست می نمود، آنان را در چپ و راست افراطی و ناکام، به جلو پرتاب می کند. سقوط اقوام در جناح ها و گرایش ها، پیش از همه اعضای فعال جهادی و حزبی تبار ما را آسیب می زند که با مُدل های چپی و راستی، در واقع از سوی غیر همتباران، به بازی گرفته شده بودند.
وقتی ارتجاع دوم شکل گرفت، فاجعه ی خلای تاریخی رونما شد. حذف تاریخ اکثریت به نام آل یحیی و دوره زدن تاریخ با نشانه رفتن به جناح خلق، در فرهنگ سازی های علنی عدو، به پای تبار ما می زند.
رفقای خلقی که در گیر و دار رفقای خاین پرچمی و تجاوز شوروی در میدان مانده بودند در حد بی نهایت استعمال، به حاشیه هایی کشانیده می شوند که قرار بود جناح اخوانی آنان نیز تحریف شود.
تا زمان سقوط حکومت طالبان که گونه ی دیگری از ارتجاع روی کار شد، خلای حافظه ی تاریخی، باعث تبارز افراد و اشخاصی می شود که اهم آنان، کسب مشروعیت در برابر مشروعیت تاریخی ما بود. بنابراین، ساخت دلقک های تاریخی با حمله به تاریخ افغانستان، جبهه ی دیگری گشوده است که در کنار تنازع نظامی، تنازع فکری را اهم می سازد.
استاد سیستانی در کتاب «منار نجات»، از اصطکاک اجتماعی حذر می کند و از جمع اضلاع تاریخ، رشته می سازد تا ذهنیت عامه در پیوست تاریخی، فاصله ای را بکاهد که به عمد در تاریخ ایجاد کرده بودند.
در کتاب «منار نجات»، تبیین یک اثر تاریخی، ابواب دیرینه ای را می گشاید که روزی در اجماع ملی ساخت منار نجات، تحریک ملی افغان ها به حاکمیت مقتدر مرکزی و چاره ساز کمک کرده بود.
تا روشنگری های تاریخی کتاب «منار نجات»، خاطره ی من از این اثر تاریخی، تداعی رویدادی بود که رفقای خلقی با سفارش پرچمی، یادگار تاریخی افغان ها را ظرف نصف شب، معدوم می کنند و در فردای روز روشن آن، بخشی از تاریخ پُر افتخار ما، جاده ی هموار و بی نامی بود که تا فاجعه ی هشت ثور، مردم را در مسیر تاریخ بی نشان، به تعب و درمانده گی می رساند.
صورت حال فرهنگی منار نجات، کتاب «منار نجات» است. محتوای این کتاب، عامل پیام تاریخی بسیار مهم است. نماد تاریخی منار نجات، روایت مهم دارد. ما از پیرامون خویش، از عوامل و عناصر مختلف، انگیزه می گیریم. آبده ی تاریخی اجماع بزرگان ما، عامل ذهنیت حفظ مملکت و اقتدار ملی است.
***
در کتاب «نجات څلی»، پوهاند دکتور استاد محمد اسماعیل یون، راوی دشواری های احیای ارزشی هایی ست که در خلا تاریخی رونما می شوند. مشوقان امر ملی احیای آبده ی نجات، به تلخی دریافته اند که حافظه ی آسیب دیده ی تاریخی، هسته هایی را حذف می کند که حتی در اجتماع تبار، اغماض می شوند.
چند طیف سیاسی با یک نسل بحران، نیازمند آموزه هایی اند که اگر در تبیین تاریخی واقع نشوند، مُعضل احیای یک ارزش تاریخی، بار ها استاد یون را تلخ کام کرد که بازخوانی و بازنگری تاریخ واقعی نیز دشوار می نماید.
در کتاب استاد یون، روایت نو اجماع ملی را می خوانیم. تفاوت این روایت با اثر تاریخی استاد سیستانی، حول مردمانی ست که نماینده گان توحید فکری نیستند. اگر احیای نمادی از افتخارات ما، مُعضلی باشد که استاد یون مشروح می سازد، در جایی ایستاده ایم که متکای مطلوب تاریخی نیست.
احیای اثری به اهمیت «منار نجات»، هرگز به درکی منوط نشد که تنی چند از فرهنگیان افغان، می کوشیدند تداعی اجماع ملی گذشته گان ما، مردم را در برابر ستیز و هتاکی فرومایه گانی بیدار کند که در منظر خارجی، سیاهی لشکر می شوند.
در کتاب «نجات څلی»، میکانیسم اجتماعی ساخت و ساز ارزش هایی تبیین می شود که اگر در خلای تاریخ واقع شوند، باوجود اهمیت، از ایجاد ذهنیت هایی قاصر می مانند که برای تحفظ ملی، بی نهایت مهم شمرده می شوند.
کتاب «نجات څلی»، در روال عادی ماجرای احیای آبده ی تاریخی، اما به تحلیل جنبی و محتوایی مساله ای می پردازد که چه گونه فاصله های تحمیلی تاریخ، وحدت و اتفاق را آسیب زده اند.
چند دسته گی گروهی، حزبی و جناحی که حتی به کلیت تباری قایل نمی شوند، ما را از فرصت های زیادی محروم می کنند که شانس های طلایی احیای اقتدار ملی اند.
یادآوری:
از طریق لینک های زیر، کتاب های «منار نجات» (اثر کاندیدای اکادمیسین استاد محمد اعظم سیستانی) و «نجات څلی»، (اثر پوهاند دکتور استاد محمد اسماعیل یون) را رایگان دانلود کنید!
http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=96xcvkng.pdf
http://www.afghanpedia.com/projects/libraries/pdfs/get_pdf.jsp?book_id=95ibvbbf.pdf