حفیظ منصور

انحراف مشهود سیاسی که از آغاز سالیان جهاد در جبهات جمعیت و شورای نظار رونما شد، بسیاری از ناظران داخلی را متوجه کرده بود که مساله ی ملی تحریف می شود، اما داغ بودن سنگر های الله و اکبر و تعمیم بنیادگرایی دینی، مانع می شدند چهره هایی شناخته شوند که بعد ها بروز شدند.

توجیه حضور بیگانه، جهادی را زیر سوال می برد که در زمان پیمان با شوروی نیز کسی باور نداشت. انحصار قدرت، مدعای عدالت اجتماعی را مسخره می کند، زیرا مردم ما حکومت قومی ربانی و مسعود را فراموش نکرده اند، اما مشارکت ملی به معنی خورد و خوراک، بی معنی تر است.

انفجار اطلاع رسانی کتاب «سنگ های آسمانی» این قلم را واداشت در جهت حقانیت مدعای خویش، سند بیاورد. درز های خلوت های ضد اسلامی و ضد ملی گروهکی که از جهاد و مقاومت تغذیه می کند، زود افراد و اشخاصی را رسوا ساختند که در جغرافیای غیر متمرکز قومی، در ولایت عطا، شعار های شعوبیه را بیرون کردند (تشتت قومی) و در محور کابل با تفسیر های نو، می کوشند اجتماع تباری آنان زیر پوست ده ها قوم و واقعیت افغانی، اما به نام متکلم زبان، مسلمان و وطندار استفاده کنند.

اراجیف ساخته و پرداخته ی «جمعیت فکر نو»، حتی علمای جل زده ای را خشمگین کردند که در جمع اوباش تنظیمی پیوسته بودند. طرد ارزش های اسلامی به نام روشنگری، مار آستینی بود که به نام جهاد و مقاومت، ذخیره کرده بودند.

در واقع حضور خارجی و تحمیل عناصر ناباب در نظام، به منظور حفظ منافع استراتیژیک، دلگرمی جناح هایی شده است که در چهل سال اخیر، همواره در فرصت هجوم بیگانه سوء استفاده می کنند. طرز برداشت این گروه ها از مشارکت ملی، به هیچ سنخیت شایسته سالاری پابند نیست.

توضیحات جاهلانه ی حفیظ منصور در تلویزیون طلوع که «حقم و حقت»، ما را متعجب ساختند که برداشت آن ها از حکومتداری به چه حدی سقوط کرده است. چنین برداشتی از حکومت، شبیه خوراکی می ماند که به نسبت افراد، توزیع و خورده می شوند. این انگل ها که فقط به زور بیگانه تحمیل شده اند و حیات و ممات شان وابسته به حضور خارجی اند، با ساخت ادبیات گسست و تهدید، اما نمی دانند که حصار های سمنتی اطراف خانه های آنان و تردد موش وار به مناطق قوم و قبیله، کسی را غافل نمی سازند.

در حالی که با اجحاف گسترده در برابر تنوع قومی افغانستان، 50 درصد حکومت را با بی کفایتی انحصار کرده اند، در مجامع رسانه یی، فرهنگ می سازند که شبیه فلم های سینمایی، سراپا وهم و تخیل را منتقل می کند.

در جریان انتخابات پارلمانی نیز شعار های نفرت برانگیز که محتوای غیر اسلامی آن ها با گرایش های قومی مشهود بودند، جناح طرفدار جهاد و مقاومت را بی حیثیت می کردند.  در چنین جوی، استفاده از ارزش هایی که اسلامی و ملی وانمود می شوند، دشوار می شود.

جمعیت فکر نو (جمعیتی، شورای نظاری و ستمی) با تحریف اسلام، وارد فاز شعوبیه شده است. حامیان این گروه، بدون درک نزاکت های اجتماعی، قدرت در کشور را خوراکه می پندارند. این تفکر که بدون شک به انزوای اجتماعی منجر می شود، تا سالیانی که با حاکمیت مرکزی نفی شوند، ما را در گرو معضلاتی قرار می دهد که از رهگذر تقسیم قدرت، کارکرد دولتی پایین بماند.

فکر بکنید بر اساس طرح «حقم و حقت» (از شعار های عبدالحفیظ منصور)، توقع ما از کار دولت به چه حدی سقوط می کند. این که برداشت حقوقی با چنین حد تنزل، چه معنی می دهد، نیازمند تحلیل پیچیده نیست؛ زیرا در یک جامعه ی کثیر القومی، توزیع قدرت دولت از رهگذر انحصار گروهی، چنانی که حالا یک اقلیت قومی را در راس آورده است، نه فقط مشکل زاست، بل برداشت توزیعی از قدرت که «حقم و حقت»، دولت یا   مجموعه ی دربرگیرنده ی میکانیسم مدیریت را تضعیف می کند.

نمی دانم طرح هایی که سهمیه ی قومی را به حد مصرف خصوصی می رسانند، نام جدیدی از سیستم فدرالی اند یا این که با چنین مدعا، در پی ساخت و سازی می باشند که با دست بالای خود شان، استفاده از منابع دولتی را منحصر می کند.

مشارکت سیاسی اگر به مفاهیم واحد قایل نباشد، امکان ندارد با طرح هایی که در همه جای آن ها، هویت های قومی درج شوند، به جایی برسد. باوجود آزادی ها و رسمیت هویت ها در جنب هویت ملی، سوژه سازی از مدرک نفرت قومی، دلیل دیگری ست که مخالفان داخلی در آستانه ی سقوط کامل قرار دارند.

پوشیده نیست که حساسیت طرح موضوعات قومی، باعث جلب مخاطب می شوند، اما برای طرح آن ها، منطق لازم است. افتضاح گروه شرپسند به جایی رسیده است که تعبیر دولت را نیز اشتباه گرفته اند. شعار «حقم و حقت»، حتی در کاسه ی شوربای نزار، باعث اختلاف می شود.

مشارکت سیاسی در کشوری که نظام متمرکز دارد و تعبیر دولت، دستگاهی ست که باید با حضور همه گانی، به مفهوم اجرای نقش شایسته سالاری، موظف به ارایه ی خدمات باشد، هرگونه طرح استفاده ی خاص را به سخره می گیرد. در نظام های فدرالی نیز تشکل دولت با اجزای متنوع، صورت استفاده ی انحصاری را نفی می کند؛ زیرا دولت به مفهوم کلی، مدیریت خدمات و امکانات است.

با طرح های نفرت برانگیز که در عقب آن ها، سوء استفاده ی سیاسی موج می زنند، موج سواری در جامعه ی متنوع و متکثر افغانستان، کسی را به ساحل مقصود نمی رساند. بهتر است با طرح های تافته ی جدا بافته که در تمام آن ها، انحصار یک گروه و یک جناح منظور اند، مردم خود شان را منزوی نکنند! همین اکنون نیز بار اضافی و تحمیلی ناشی از یک اقلیت قومی، روی دوش کل ملت، سنگینی می کند. فزون خواهی بیش از حد برای یک جناح و یک بخش که فقط با حضور خارجی بزرگ نمایی می شود با غیاب خارجی افت هولناک دارد. در زمینه ی این افت، مردم به کسانی مجال نمی دهند که سهم آنان را خورده بودند.  

در ویدیوی زیر، تعبیر مشارکت دولتی را از یک تنظیمی بشنوید و تماشا کنید! عبدالحفیظ منصور، تهدید می کند. برای من که شاهد حیات طفیلی و وابسته ی اینان به خارجی استم، فرقی نمی کند. هموطنانی شاهد باشند که شماری چه گونه با ساخت ادبیات سخیف، متاسفانه تعدادی از تکنوکراتان را فریفته اند تا در سایه ی توهم آنان فکر کنند هرچه می بافند، راست است. همین فشار ها و فرهنگ سازی ها بودند که دولت های قبلی را در گرو تنظیم های فاسد، بی کفایت، ضعیف و ناتوان قرار می دادند؛ زیرا مسوولان آن ها هرگز فکر نکرده اند و نمی کنند اگر نیرو های بین المللی نبودند، اینان کجا بودند؟

ویدیوی «حقم- حقت»

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *