یادآوری:

راه یافتن چهره های نو در شورای ملی افغانستان، به خصوص از طیف جوانان افغان، مسرت آور است؛ هرچند به تعبیری، افراد متمولی نیز مشمول آنان استند، اما از این که از بقایای بحران زده گان تنظیمی نیستند و اکثراً بیگانه با شعار های مذموم قومی، به تعبیر دیگر «فصل نو با نسل نو» شدند، مرا واداشتند این مقاله را تقدیم آنان کنم. این که در آینده ی کار، با چه چهره هایی ظاهر می شوند، خدا کند با تعهداتی توام باشد که در کمپاین های انتخاباتی برای رفاه همه، شعار می دادند. بنابراین، تخلیق کنونی مسوولیت سلوک منفی آنان را برعهده نمی گیرد.

ورود افراد جدید به شورا، در حالی که پارلمان قبلی را تطهیر می کنند، پیام واضح به آن پلشت هایی نیز است که با شعار های قومی، به اصطلاح تبعیض و گویا بی عدالتی اجتماعی، می خواستند به چشمان مردم خاک بزنند تا در تحریک حس عصبیت قومی، آرای هرچند سیاه، اما به دست آورند.

ورود چهره های نو با شعار های ملی- افغانی، سیلی محکم به روی خودفروخته گانی نیز است که در قماش منصور ها، بهزاد ها، پدرام ها و امثالهم، با تخریش اجتماعی، فکر کرده بودند، مردم با شعور، بیگانه شده اند. اگر این پندار نباشد، در روزگاری که اطلاعات، دنیا را کوچک کرده اند و ساده ترین افغان نیز از شبکه های اجتماعی، حتی وارد خصوصیات زنده گی دیگران می شوند و جزییاتی نمانده است، در واقع در فضای باز بیان فکر و اندیشه و دریافت آن ها، هیچ کسی به راحتی شعورش را در گرو دیگران قرار نمی دهد. اگر بی خانمانی و شکم گرسنه گی های مردم ما نبودند، باور های افغانی، آن قدر محترم اند که نفی آن ها، کفر محض پنداشته می شد.

تجارت روی ارزش های ملی که شماری را به کمایی واداشته است و بعضی را دچار توهم می کند که گویا افغان ستیزی عام شده، بیشتر در ضعف های اقتصادی و بی خانمانی های ما، رونما می شود.

به اجمل رحمانی، جوان افغانی که با بیشترین آرای نتایج ابتدایی انتخابات کابل، حمایت قابلا ملاحظه به دست آورد، تبریک می گویم! خدا کند به آرمان هایی متعهد بماند که شعار می داد.

***

آری، در پایان یک تحول خشن (اشاره به حکومت طالبان است)، فراز نسل نو، فصل نو سرزمین ما بود. با این جوانه، قامت نوی افراشته شد که در محک تجربه، حاضر و آماده است.

پس منظر سالیان بحران، رنج و اندوه، چشمان امید ملت را به منظری می دوزند که در قامت فرزندان جوان، آگاه، آموزش یافته و مهم تر از همه، با وجاهت اجتماعی و علمی به آزمون ملی می روند.

مساله ی ملی ما با ریزش ایدیالوژی های وارداتی، به افاده ی اصل تحول می رسد. بدون شک، در مسیر نو، بینش پیشگامان جوان افغان که در عرصه ی داخلی و خارجی، متاثر از شرایط عینی اند، با این ذهنیت که در نوسان تحولات جدید داخلی و داخلی، معرفت جنبی و کلی، هرچند گسسته از گذشته ی سیاه بحران نیست، اما تابع اصل تغییر می شوند.

در بستری که تنوع نخبه گان نسل نو افغان، فصل نو گشوده است، پذیرش این حقیقت شگرف که مایه دارند و انگیزه ی آنان برای کار، ماشین تحرک حاکمیت است، حس می شود. بنابراین دین اجتماعی به میزان آزمون واقعیت های نو می رسد.

مردم ما با حساسیت بلند در برابر ناهنجاری های سیاسی که در عقب خویش در هرج و مرج تاریخ، تزلزل شخصیت را معرف ماهیت متمایل سیاسیون افغانستان می کند، با رو آوردن به اقشاری که همچنان استرس جنگ دارند، اما در «فصل نو»، «نسل نو» اند با این حقیقت تامل می کنند که وجیبه مجال به فرزندان نسل نو افغانستان، آنانی که با پشتوانه ی وجاهت تحصیلی، کاری و سیاسی عروج کرده اند، در فصل نو میهن، واقعیت روایت زمان حال را می نمایانند.

اجمل رحمانی در سرزمین خودش در افغانستان، واقعیت دنیا را یافته است. گذار از گذر سالیان دشوار، به این قشر نو جوانان افغان، بینش سیاسی می بخشد. مکتب، پوهنتون و بالاخره فصل نو نسل نو، فرزندی از فرزندان درستکار افغانستان را برای امر وکالت مردم، با این انگیزه به عرصه آورده است که اگر تا این جا، سربلند آمده است، در راه خدمت به مردم نیز باید سربلند بماند.

فصل نو، نسل نو دارد. تفویض مسوولیت ملی وکالت به فرزندان شایسته، راستکار و درستکار افغان، عبارت خرد بلند است.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *