رحماني

از دوستانم شنیده ام که بعضی افراد وابسته به تنظیم ها که پس از فرار به مرز های تاجکستان، دوباره برگشته بودند، در تمام امور حضور نیرو های خارجی در افغانستان، آینده ی خود را خوش می دیدند. بعضی از آنان که در منطقه ی اطراف چهار راه گل سرخ در کابل، دفتر داشتند، با هر روز تجمع در میان چهارراه، ضمن خنده و شوخی به هم می گفتند که حتی در مدفوع نیرو های خارجی، بسیار نان است؛ یعنی از پول هایی که از این راه به دست می آورند، میلیونر شده اند. اینان افراد و اشخاصی بودند که قرارداد های تخلیه ی بدرفت های ناتو را به دست داشتند و از این طریق، میلیون ها دالر، اندوخته بودند.

کار تخلیه ی بدرفت ها، بد نیست، زیرا جزو خدمات اجتماعی محسوب می شود و در افغانستان، هرچه نباشد، بهتر از دزدی و سقوی گری است.

پس از افتضاح انتخابات پارلمانی که هفت ماه به طول انجامید و هنوز تکمیل نمی شود، فاینل رقابت های ولسی جرگه میان کمال ناصر اصولی و میر رحمان رحمانی، یک    جنبه ی دیگر نیز یافته است. ظاهراً میر رحمان رحمانی از وکلایی نبود که بسیار خبرساز باشند.

تقابل های چپی و راستی، مردم را حساس ساخته اند. آقای اصولی، هرچند با استعداد و با شعور بلند ملی و قومی عنوان می شود، اما شدت احساسات او که نمونه های رسانه یی داشتند، برای بعضی ها بهانه ساخته بودند. به این لحاظ تلاش شده او را تخریب کنند، اما جانب مقابل او که از سوی یک گمنام، اما مظنون دیگر (دهقان پور) که ناآگاه نیستیم با این آدرس ها (تخلص ها) چه کاره اند، در نوع جسارت های چشم سپید، بدون توجه بر اصول، ولسی جرگه را دچار تنش می سازد. منافقت بچه ی دهقان که حتم دارم در آخور پدرام خورده است و شتاب او باعث عذاب فسادپیشه گان شد، به گونه ای واقع می شود تا با موضع گیری و هیاهوی افغان ستیز ها، جانب اکثریت کوتاه آید. این که متاسفانه بسیاری در برابر پول تطمیع شدند، پنهان نماند، اما افشای هویت وکیلی که فقط یک تاجر خموش عنوان می شد، بار دیگر ماهیت دیموکراسی هایی را افشاء کرد که نمی دانیم تقصیر آن ها را بر گردن چه کسانی بیاندازیم که دولت و حکومت افغانستان را عرصه ی بدترین مدیریت ها کرده اند. در واکنش به این فضای آلوده، چیزی نمانده به هرچه غیر از این مجموعه ی فاسد است، لبیک بگوییم.  

روزنامه ی معتبر و جهانی «نیویارک تایمز» با کنایه نوشته است: «میر رحمان رحانی، قراردادی تیل و تخلیه ی بدرفت های قوای ناتو در بگرام، رییس ولسی جرگه ی افغانستان شد.» گفته می شود که در این فاجعه، میلیون ها دالر مصرف شده اند. در شرایطی که چشم گرسنه گی، ارقام میلیونی دارد، اجتناب از دریافت پول، بسیار مشکل است. تنها در طیف ما (نویسنده گان) صدها تحصیل کرده و متشخص وجود دارند که روزانه در تمام انواع ادبی، تخلیق می کنند تا خاین را قهرمان، قاتل را مدافع، دزد را درستکار و تن فروش را باناموس معرفی کنند.

در این میان یک مساله بسیار جالب است. چنان چه آگاهی یافتیم، سرمایه ی یک افسر پرچمی که برادرش در خیانت به آخرین حکومت کمونیستی و پیوستن به مسعود- ربانی، اصیلتش را معرفی کرده بود (بابه جان)، پس از لطف خدایی که آنان را از تیغ بُرنده ی طالبان نجات داد، به میلیونری مبدل شده است که متاسفانه من هم دیر فهمیدم. در مقاله ای با مثال اجمل رحمانی، این را منتفی ندانسته بودم که جوانان فعال افغان، اگر همانند پسر رحمانی، آرای زیاد به دست آورده اند، بی نصیب نخواهند ماند، اما خبر نداشتم که طیفی از رهگذر پول بدرفت ها نیز حاجی و محترم می شوند.

تصاویر زیادی منتشر شده اند که نشان می دهند میلیون ها دالر توسط کارتن ها به پارلمان آورده شده بودند. بعداً گفته شد که این پول ها را افراد میر رحمان رحمانی و پسرش که اشتیاق دارد معاون ولسی جرگه شود به پارلمان آورده بودند. هر کسی هر قدری که از این پول ها برداشته، به اصطلاح عوام نوش جانش. ما حتی از متفکر دوم هم توقع نداریم، چه رسد به بنجل های سیاسی، اما پول هایی که توزیع شده اند از طریق تجارت تخلیه ی مدفوع، حاصل شده بودند.

اگر میر رحمان رحمانی به حیث رییس ولسی جرگه بماند، ناگزیر پنج سال تمام از سوژه هایی معذب خواهیم شد که رییس ولسی جرگه ی ما از کجا پول آورده است؟ مردم، مشکل دارند. هیچ که نکنند، برای دریافت پول از رحمانی، بویش را زیاد می سازند. مصداق مثل «دست زدن به مدفوع، بویش را زیاد می سازد»، به کثرت استعمال می رسد. افرادی که به پول رحمانی نرسیده اند، چنان خواهند کرد. بنابراین، سوژه ی اقتصادی مدفوع نیز اجتماعی می شود.  

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *