گرچه پذیرفتن تمام آن چه در شبکه های اجتماعی می گذرد، منطقی نیست، زیرا آدرس هایی فیک (جعلی) یا اسم های مستعار، مانع شناخت درست می شوند، اما اصرار ایجاد حس عصبیت از سوی شماری، به خلق فرهنگی منجر شده است که در بسا موارد، مردم را در انتخاب خوب، دچار مشکل می سازد.
میر رحمان رحمانی، هرچه باشد، به عنوان یک تبعه ی این کشور، قانوناً حق دارد حتی رییس جمهور شود. این که میکانیسم های رسیدن به قدرت در افغانستان، تابع عوامل نامساعد می شوند، ناشی از شرایط نیز اند.
در صفحه ی یک سیاه سر افغان ستیز، به کنایه به اکثریت مردم افغانستان (پشتون ها) بهتان بسته بودند که خود را فروخته اند. باوجود مسرت این که یک همتبارش پیروز شده است، اما گاف (ندانم کاری) گذاشته بود که در این میان پول، کارساز بود، نه آرایی که به نام فارسی زبان، خیال می کنند می توانند یک اقلیت قومی را بزرگ نمایی کنند. در این موارد، بسیار گفته ایم، اما یک مساله ی مهم چنین فرهنگ زشت و مذموم، این است که با وارد کردن عنصر عصبیت منفی، مردم را تحریک می کنند.
شاید مساله ای اتفاق بیافتد که در باور های ستیز سیاسی، به نفع پشتون ها نباشد، اما درست می باشد، ولی عصبیت منفی باعث می شود تحریک طرفی که توهین شده است، مساله را برعکس کند.
زیاده خواهی ها و اختیار روش های زشت، بار ها باعث شده اند در مواردی که حق به جانب ما هم نبوده است، تحریک عمومی اکثریت، پشت ارگ را بلرزاند. هراس از مواجهه با مردم که صدای خویش را بلند کرده اند، در نخست هیجان و التهاب ابلهانی را می کاهد که زود احساساتی می شوند.
در قضیه ی میر رحمان رحمانی نیز شتاب و عجله ی چند نادان که در شبکه های اجتماعی خیلی زود داغ شدند، مشکل آقای رحمانی را زیاد کرده است؛ چه با پول هایی که گفته می شود مصرف کرده و بی سابقه بودند، انتظار داشت به راحتی به کرسی بنشیند. در این میان، اگر بلند رفتن شعور مردم نیز خیالات راحت طلبی ها را باطل می کند، اما بیش از همه، عنصر عصبیت چند نادان، همچنان مشکل آفرین می ماند.
در بحث های مختلف تنقید، حتی به حد ناچیز، مواردی اتفاق افتاده اند که از سوی افغان ستیزان طرح شده اند و در مسایلی غیر از مسایل هویت ملی و واحد سیاسی، گاه با جنبه ی اصلاح اجتماعی، بد نبوده اند، اما چون از چاشنی عصبیت قومی بهره داشته و توهین آمیز بودند، خلاف تصور، مردم را تحریک کرده و نفی می شوند.
در سالیان اخیر، انواع ستیز را مشاهده کردیم و دیدیم که از رهگذر توهین، هتاکی، اغماض، افتراء و توسل به خارجی، به ویژه در مقابل اکثریت مردم افغانستان (پشتون ها) به هیچ جایی نمی توان رسید. منطق این برداشت، حکم می کند که به جای ستیز جاهلانه که روی پشتوانه ی توهم صورت می گیرد، با خرد همپذیری، طرف عدالت را بگیریم. ناممکن است در کشوری که سنگینی اکثریت آن، همه جا را فراگرفته، حق مردمانی را بخورند که با توسل به زور خارجی نیز به جایی نرسیدند.