قسمت دوم:

یما هوتک – نویسنده و پژوهشگر

حکومت یکی پی دیگر وارد صحنه شده و نابود شده اند تا اینکه دوران چهل سال زمامداری اعلیحضرت محمد ظاهرشاه داخل صحنه سیاسی افغانستان گردید. این زمانی است که جهان یک جنگ بزرگ را سپری و قدرت های بزرگ دنیا با ایجاد سیستم های متضاد سیاسی و اقتصادی وارد صحنه شدند باز هم افغانستان با چنین موقعیت حساس درهمسایگی روسیه شوروی و هند بریتانیوی قرار داشت و از هر دوجانب تحت فشار های متعدد قرار داشت تا اینکه جنگ جهانی دوم اغازو با تلفات و خسارات زیاد به پایان رسید. دوکمپ متضاد سیاسی سوسیالیزم و دیگر کپیتالیزم درسطح جهان با هم رقابت قرارداشته، ایجاد جنبش عدم انسلاک، جنبش های رهایی بخش ملی در کشور های مستعمره، ایجاد احزاب چپ و دیموکراتیک در کشور های اسیایی و افریقایی مانند حزب بعث در عراق، سوریه، لبیا، حزب سوسیال دیموکرات درایران، حزب دیموکراتیک خلق در افغانستان، نیشنل پارتی، عوامی پارتی، کانگرس، مسلم لیگ ویک تعداد دیگر احزاب در کشورهای متعدد اسلامی تاسیس گردید. 

این جریان ها بالای ثبات وتحکم سیاسی در افغانستان تاثیرات خود را داشته است. حکومت شاهی وقت با  داشتن یک پالیسی نرم و نه آنقدر فعال و نه توسعه محور در عرصه مناسبات بین المللی و هم یک سیاست کند و بطی اقتصادی داخلی در طی چهار دهه و خصوصآ بعد از تقسیم شبه قاره هند و ایجاد پاکستان در همسایگی افغانستان و عضویت پاکستان، ایران، عراق و ترکیه در پیمان بغداد بالای ثبات سیاسی و تدوام حکومت های افغانستان تاثیرات همه جانبه را بجا گذاشت.

اختلافات خانواده گی سلطنت، فعالیت های احزاب سیاسی چپی و راستی، عدم داشتن یک سیاست روشن و دقیق در مسله پشتونستان، ونزدیکی بسیار زیاد به بلاک شرق بخصوص اتحاد جماهیر شوروی، حمایت جهان غرب بخصوص انگلیس و امریکا از کشور نو تاسیس پاکستان، عدم پختگی سیاسی احزاب درافغانستان به تدریج افغانستان را به آستانه تحولات سیاسی آماده می کرد. همان بود که کودتا سفید به رهبری و مدیریت سردارمحمد داود خان به تاریخ ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ به نظام شاهی خاتمه و اولین جمهوریت در افغانستان اعلام گردید. سردار محمد داود خان که تشنهٔ پیشرفت و انکشاف افغانستان بود، بی نهایت ارزو داشت که درسیاست خارجی بخصوص دررابطه به کشور های همجوار سیاست فعال و احترام به حسن همجواری و حل قضیه پشتونستان از طریق سیاسی و مجرای بین المللی اقدام نماید و با تمام کشور های جهان روابط نیک و حسنه داشته باشد. اما دراوایل حکومت تعداد از چپی های که داود خان رادر طرح و اجرای کودتا کمک کرده بودند نفوذ بیشتر در دستگاه حکومتی پیدا کرد که این یکی از عوامل بحران و بی ثابتی کشور گردید و هم نبود یک خط مشی جامع سیاست داخلی و هم گرایش چپی و راستی سردار داود خان و ازطرف دیگر نفوذ زیاد افسران تربیه یافته شوروی در اردو افغانستان و عدم موجودیت یک دستگاه کامل استخباراتی و امنتیتی کشور و هم گرایش سردارداود به بلاک غرب ووخیم شدن روابط داود خان به رهبران شوروی، عدم اگاهی عمیق ریس جمهور از وضعیت اجتماعی فساد شدن دستگاه دولتی واتکا زیاد بالای رای و نظر خویش کشور را به یک بحران جدید داخل نموده وزمینه های سقوط نظام را درسال ۱۹۷۸فراهم نمود .

با کودتا هفت ثور توسط اعضای حزب دیموکراتیک خلق افغانستان اغاز متلاشی شدن و بی ثباتی افغانستان اغازگردید. اهداف وبر نامه های هفت ثور که هیچگونه همخوانی و هماهنگی با شرایط اجتماعی و فرهنگی افغانستان نداشت به عکس العمل های جدی و مسلحانه مواجه شد. رهبران و مجریان کودتا که ازطبقات پایان جامعه و اکثرآ دهاتی وازتعلیمات متوسط برخورداربودند به ارزش ها و سنت های جامعه اشنایی کامل نداشتند، تجربه حکومتداری و کار های سیاسی نداشته اکثرآ اجرات را از روی احساسات نمودند و کاپی های سیاسی  کشور های سوسیالیستی و بخصوص اتحاد جمهاهیر شوروی در کشور مذهبی و سنتی مانند افغانستان می خواستند تطبیق نمایند. بر خورد نظامی با مردم ملکی گرفتاری خود سرانه، اعدام های غیر قانونی، تجاوز به عرف وارزش های حاکم جامعه بستر های بحران سیاسی را در کشور زمینه سازی کرد. همزمان با تغیرات و تحولات سیاسی در اففانستان کشور های همجوار اففانستان نیز دستخوش تحولات قرار گرفتند در ایران انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید در پاکستان نظامیان به اریکه قدرت رسیدند بخصوص جنرال ضیاالحق، در قبال هند سیاست چند بعدی را اختیار نمود که همه این تحولات در بی ثباتی افغانستان نقش عمده واساسی را ایفا کرد. نسبت فشار های سیاسی میلون ها افغان به پاکستان ایران و کشور های غربی و سایر نقاط جهان مهاجر شدند. تعداد زیادی علما، دانشمندان، دوکتوران، نظامیان و متخصیصن رشته های مختلف به ترک وطن مجبورشدند. 

به نسبت تهاجم و تجاوز اتحاد شوروی بر افغانستان اکثر کشور های اسلامی روابط دیپلوماتیک خویش را با افغانستان قطع کردند، راه های ترانزیت بروی افغانستان مسدود گردید. تجارت افغانستان به رکود مواجه شد، اختلافات درون حزبی بین اعضای حزب دیموکراتیک یعنی خلق و پرچم به اوج خود رسید کودتا های درون حزبی و هم کودتا های سیاسی اغاز گردید، جنگ داخلی اغاز و جبهات متعدد جنگی علیه دولت در اکثر نقاط افغانستان به فعالیت های نظامی اغازنمودند که همه این عوامل به بی ثباتی و عدم تداوم حکومت انجامید داکتر نجیب الله مشی مصالحه ملی را اعلان ودر صدد اشتی ملی و تحکیم سیاسی دست به تلاش های سیاسی زد که مخالفین نظام ان را نپذیرفتند و بالاخره حکومت دوکتور نجیب مطابق تعهدات سازمان ملل از قدرت کنار رفت. 

با اظهار تاسف که پروسه صلح و اشتی ملی یا پروسه بینن سوان به ناکامی مواجه شد گروه های مسلح بدون هماهنگی از احزاب مختلف جهادی داخل شهر کابل شدند و پروسه ملل متحد مختل گردید جنگ های داخلی و تنظینی درداخل شهر کابل با تلفات انسانی پایتخت اففانستان را به مخروبه مبدل نمود صد ها هزار انسان شهید بی ثباتی و بحران شدید سیاسی کشور را فرا گرفت درولایا ت کشور جنگ های تنظیمی اغاز گردید و حکومت استاد ربانی بعد از ۵ سال توسط طالبان سقوط کرد. 

طالبان بعد از تصرف کابل در صدد حاکمیت سراسری  اففانستان شدند که با مشکلات و جنگ ها در شمال کشوربه سر کرده گی جبهه مقاومت مواجه شدند و هم حکومت طالبان توسط اکثر کشور های جهان برسمیت شناخته نشد به  استثنا پاکستان و سعودی که راوبط بسیار نزدیک با طالبان داشتند و از نگاه روابط بین المل درانزوا سیاسی قرار گرفتند. سیاست سختگیرانه طالبان، عدم روابط با جهان و هم حوادث یازدهم سپتامبر حکومت طالبان در یک تنگنایی بزرگ سیاسی و نظامی قرارداشت طبق فیصله شورای امنیت و حملات هوای ایالت متحده امریکا حکومت طالبان به سقوط مواجه گردید.

ادامه دارد………..

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *