همواره مردم در انتظار اند تا امروزه نه فردا و یا هم در آینده به مشکلاتشان رسیدگی خواهد شد. به همین امیدواری ناامنی و بیکاری را تحمل میکنند، و نرخ بلندِ مواد مورد نیاز شان را به تجربه میگیرند، اما چرا به یکبارگی در فکر عبور از این همه فسادِ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ارزشی و اداری که در چارچوب دولت بالای ما تحمیل میشود، نیستیم؟ در 19 سالِ گذشته مردم فرزندانشان را به بهانهی دفاع از وطن و مردم، اما در واقع دفاع از مفسدانِ حاکم بر قدرت، قربانی داده و میدهند. پس چرا! هر روزه دهها و صدها جوان بیآنکه بدانند برای چه کشته میشوند، کشته شوند.
بحران سیاسی چنان است که در 19 سال گذشته هیچ انتخاباتی نبوده که بدون گندِ تقلب به انجام رسیده باشد. در چارچوب حکومت هماکنون رئیسجمهور و رئیساجرائیه مشروعیت قانونی ندارند، اما آنها فراتر از قانون بر کرسیهایشان تکیه زندهاند. چنانچه پارلمان منحیث یکی از قوای سهگانه، همواره حکومت را بی صلاحیت از آن میداند که در شرایط کنونی و بدون معلوم بودن نتیجهی انتخابات، به تعیینات سلیقهیی در نهادهای حکومت دست بزنند؛ اما حکومت بیآنکه به این گفتهها و یا صلاحیتهای قانونی خود توجه نماید، چنان میکند که میبینیم.
از جانب هم بیکاری و فساد در ادارات دولتی چنان بیداد میکند که رسانهها همواره پهلوهای خورد و بزرگِ آن را برملا میسازند. چنانچه چندی قبل روزنامهی «اطلاعاتروز» اسنادِ را فاش ساخت که بر مبنای آن میلیونها و حتا میلیاردها افغانی از پول بیتالمال توسط مقامامت بلندپایه گرفته شده و به سفرخرچی، کرایهی خانه، تداوی مقامات و دهها مورد دیگر به مصرف رسیده است. روزنامهی فوق افزون بر این، از تغییرات در نتایج کانکور در «اداره ملی امتحانات» پرده برداشت که چگونه مقامات بلندپایه، پسران شان را بجای کسانی که واقعاً به توانایی خود کامیاب شدهاند، با دستکاری در نتایج، به دانشگاهها/پوهنتونها و رشتههای مورد نظر کامیان ساختهاند.
همچنان چند شب قبل «تلویزیون طلوع» در خبرهای ساعت 6 از پرداختِ صدها میلیون افغانی پروژه، برای شخصی که در امریکا مالک هوتلِ به نام لیلی میباشد پرده برداشت، که از یکسو در دور و برِ رئیسجمهور به عنوان مشاور کار کرده و از سوی دیگر پروژههای، مانند؛ اعمار ساختمانهای داخل ارگ، قصر دارالامان، قصر تاج بیک و دهها پروژهی بزرگ دیگر را که تعداد آنها به بیشتر از 800 پروژه میرسد، بدون آن که قانون تدارکاتیکه حکومت پنجسال قبل به بهانهی جلوگیری از فساد، بوجود آورده بود را مراعات نماید، از منبع واحد –بدون به رقابت گذاشتن با شرکتهای دیگر- بگونهی فراقانونی، میلیاردها افغانی پروژه اخذ نموده که هیچ سودی برای مردم در پی نداشته است. در حالی که مردم به پروژههای زیربنایی، مانند؛ برق، شرایطکاری و زندگی مناسب نیاز دارند. چنانچه در حال حاضر یک کیلو گازمایع به صد افغانی و در برخی نواحی کابل حتا به 110 افغانی به فروش میرسد، اما دولت در پنج سالِ گذشته با این همه وعدههای بلند و بالا در راستای این نیازجدی مردم چه کاری کرده است؟ برعکس دولت این همه سرمایهها را در جاها و توسط افرادِ به مصرف رسانیده که تنها نتیجهی کمپاینی و نمایشی در پی داشته است.
پرسش اساسی این است که مردم چه کاری را در پیش گیرند که با خطرناکتر از این شرایط سردچار نشوند؟ مردم با اشتراک نکردن در انتخابات ریاستجمهوری، این پروسه را به یکی از بدنامترین پروسه به معرفی گرفتند، با آنهم دولتمردانِ بیشرم با نادیده گرفتن خواستِ بیشتر از 36 میلیون نفوس، در تلاش اند تا با کمتر از یکمیلیون رأی توام با تقلب، بار دیگر حاکم بر گردههای مردم شوند. اما خطرناکتر از آن اینکه دولت زیر عنوان گزینش افراد جوان و آموزش دیده کسانی را به عنوان وزیر، مشاور و یا هم سفیر انتخاب نموده که بجای ارزشهای مردم مسلمان افغانستان که همانا ارزشهای اسلامی اند، ارزشهای غرب را پیاده مینمایند. چنانچه همواره دیده شده به حجاب زن و ناموس مسلمانان توهین میکنند، در حالی که خودشان وزیر، مشاور و یا هم سفیر و رئیسِ برحال در دوایر دولتی اند. همچنین آشکارا تطبیق احکام شرعی و یا هم دفاع از آن را افکارِ عقبگرد و کهنه عنوان نموده و بگونههای مستقیم و یا هم غیرمستقیم به تمسخر میگیرند. در حالی که خودشان وزیر، مشاور، سفیر و یا هم رئیسِ بر حال در دوایر دولتی اند! آیا میشود به اینها غیر از مفسدان بلندپرواز لقب دیگری داد؟
سرانجام مردم در برابرِ این همه فساد، بیکاری، دزدی بیتالمال به دستان ناپاکِ چند تن از افرادی که خودشان در افغانستان مفسدانه حاکمیت میکنند، اما خانه و فامیلهایشان در خارج به سر میبرند چه راهکاری را در پیش گیرند؟ خطرناکتر از آن اینکه چنین حلقهی مفسد از جانب حکومت حمایت شده و به آنها جرات داده میشود تا علاوه بر فساد، به ارزشهای مسلمانان توهین کنند. آیا وقتاش فرا نرسیده است که همه باهم علیه این همه مفسدان بلندپرواز یکجا شده تا به یکباردگی از شرِ آنها رهایی یابیم، و در عوض به کسانی به عنوان مسوول امور مردم اعتماد نمایم که آنها مسلمان و صادق به امور مردم مطابق به دستورات احکام شرعی اند؟
ما در حزب التحریر و در میان مردم، با چنین راهکاری فعالیت داریم. حزب التحریر به عنوان یگانه حزب سیاسی اسلامی است که تاکنون نه مانندش در جهان اسلام -به ویژه پس از سقوط دولت خلافت در سال 1924م- بوجود آمده و نه هم افکارش متأثر از افکار غرب است، و نه هم از مفکورههای پلید غربی تقلید مینماید. بل این حزب با داشتن برنامههای پیرامون نظام حکومتداری، اقتصاد، چگونگی توزیعاموال برمبنای احکام شرعی، نظام اجتماعی میان زن و مرد، جلوگیری از بحران محیط زیست و آلودگی هوا و نظام تعلیمی/آموزش که چگونه فرزندان شما بر اساس ارزشهای اسلام، مفکر، صادق و با درایتِ تربیه شوند، در میان مردم فعالیت مینماید. ما در همهجا از دانشگاهها/پوهنتونها گرفته تا مکاتب و مدارس دینی و حتا برخی از افراد حزب در نهادهای دولتی و در بستهایی که خلاف ارزشهای اسلامی نبوده و نیز بخشی از برنامههای غرب در افغانستان نمیباشد، به عنوان افراد مسلکی، صادق و امانتدار عملاً فعالیت داشته و از حمایت گستردهای مردم و مسوولان برخوردار میباشند.
آیا وقتاش نرسیده است که بجای کوچه و جامه بدل کردن، نظام و ساختارِ دولتداری را بدل نمایم، تا به یکبارگی از فساد، ناامنی، کشتارجوانان و زیرپا شدن ارزشهای اسلامی نجات یابیم؟ این کار ممکن و آسان است؛ آسانتر از آن که همه روزه جوانان ما زیر عنوان دفاع از وطن و مردم، برای دفاع از مفسدانی که همواره در قدرت فساد میکنند، کشته میشوند. آسانتر از آن که از بیکاری و نرخ بلندِ ابتداییترین مواد مورد نیاز زندگی خود همواره عذاب میکشیم، اما نمیدانیم و یا در پی آن نیستیم که کیها علیه ما، چهها میکنند.