محمد علی سمیع

افغانستان کشور هست که در سال 2001 به جنگ داخلی خود خاتمه داده وارد مرحلۀ نهادینه سازی مردمسالاری شده است. این روند در تاریخ سیاسی و اجتماعی افغانستان هیچ نوع سابقۀ را دارا نمی باشد زیرا سیاستمداران افغانستان بعد از انقلاب سفید و تعدیل نظام سیاسی از شاهی به جمهوری، همواره اساسات نظام جمهوری را که مردمسالاری و انتخابات آزاد میباشد، یک اصل سمبولیک و نمادین دانسته راه رسیدن به قدرت را در تنش های داغ و برخورد های فزیکی و مسلحانه جستجو نموده اند و حتا امروز هم مینمایند. این جریان ضربۀ محکم بر پیکر وحدت ملی و مردمی وارد نموده است و روند دیموکراسی و انتخاب آزاد را در افکار مردم در حالت رکود در آورده زمینۀ بقای قدرت را برای طرف های درگیر خوبتر و بیشتر برابر نموده است و نمیگذارد مردم برای تعین زعیم جدید، طور آزادنه و مستقلانه تصمیم اتخاذ نمایند. قسمت از مردم افغانستان دقیقاً در همین مرحلۀ تاریخ قرار دارند و نمیتوانند از جنگسالاران قدرتمند خود را آزاد نموده رای خود را به شخصیت های جدید که در جنگ های داخلی شریک نبودند بدهند، اما هستند اجتماع های که بدون در نظرداشت به خواست های جنگسالاران، توانسته اند خود را از این محوطۀ کوچک فکری برهانند و انتخاب آزاد نمایند. برای روشن نمودن روند انتخاب آزاد بر مبنای تحول و تجدد فکر در افغانستان، پشتون ها را در محراق توجه قرار داده، روند فوق الذکر را مورد مطالعه قرار میدهیم.

 این که سیاستمداران افغان راه رسیدن به قدرت را در کشمکش های مسلحانۀ انسانستیز، جستجو نموده اند و می نمایند یک امر طبعیی در اجتماع های غیر دیموکرات پنداشته میشود زیرا جامعۀ که در تاریخ خود مسؤولیت تعین و انتخاب  زعیم سیاسی خود را نداشته باشد و به یکبارگی بدون موافقت ها و تجارب قبلی وارد نظام جدید شود، حتماً دچار دیگرگونی های اجتماعی و سیاسی میشود که این دیگرگونی ها از بابت فقدان قرارداد اجتماعی جدید در برابر نظام جدید میباشد. در چنین حالات، مردم تقسیم به زون های کشمکشبار مطابق به سلیقه ها و بینش های اجتماعی خود تحت ادارۀ افراد مسلح و نو به قدرت رسیده، قرار میگیرند که همۀ این جریان ها را در دنیای پوهنتون و اکادیمیک، به نام مرحلۀ گذار از نظام قدیم به جدید می نامند.

چون این مرحله دارای خاطرات عمیق، فراموش نشدنی و منفی میباشد، بعد از ختم جنگ و شروع نهادینه سازی مردمسالاری به جای کشمکش ها و جنگسالاری، جامعه را دچار نبود و یا هم کمبود اعتبار سیاسی می نماید که نتیجۀ آن باقی ماندن مردم  به شکل نا خودآگاه در پهلوی همان افراد دخیل در جنگ ها که از اثر بیتجربگی خود باعث بدبختی های گوناگون شده اند، میباشد. چنین نوع جریان اجتماعی، نشان دهندۀ فقدان آزادی اندیشه در تصمیم و انتخاب میان افراد آن اجتماع میباشد زیرا فکر میکنند مشروعیت آزادی و بقای شان در وجود همان یک فرد خلاصه شده است، به همین دلیل اجازۀ انتخاب آزاد را که بر مبنای محاسبه های علمی و عقلی باشد به هیچ عنوان به خود داده نمی توانند.

 در افغانستان چون تغیرات سیاسی در سال 2001 طور شکل گرفت که گروه حاکم پشتون ها که طالبان بودند، یکباره از صحنۀ سیاسی کشور به عقب رانده شدند و جامعۀ بیطرف پشتون که در دوران حاکمیت مستبدانۀ گروه مجاهدین و طالبان تحت فشار های گوناگون قرار داشت، به یکبارگی از سلطۀ گروه های حاکم جنگسالار که جنگ نمودن در برابر دیگران را به یک جبر اجتماعی بالای تمام پشتون ها تبدیل نموده بودند و باعث تلف شدن هزار ها جوان بیگناه پشتون و غیر پشتون شده بودند، آزادی یافتند. این آزادی در اصل آزادی کلی نیست، بلکه آزادی قسمی برای مبارزه در برابر همان گروه های مستبد و جنگسالار است که تا حال مبارزۀ مسلحانۀ خود را از هر راه ممکن ادامه میدهند تا دوباره بر اریکۀ قدرت تکیه زنند و کشور را به خواست های افراطگرایانه و حراس افگنانۀ خود اداره نمایند.

 شایان ذکر است که طالبان هم حمایت یک تعداد محدود اما مسلح پشتون ها را با خود دارند و به همین دلیل میتوانند در بعضی نقاط کشور امنیت را بر هم زده باعث بربادی نام و جان پشتون ها و دیگر افغانان  بیچاره و بیدفاع … افغانستان شوند.

اینکه طالبان توانسته اند حمایت تعداد محدود پشتون ها را در نقاط گوناگون افغانستان بدست بیاورند، به احتمال زیاد شاید دو دلیل عمده داشته باشد:

دلیل اول این که بعد از سقوط رژیم طالبان، طالبان بزرگ با تعداد از افراد خود، از افغانستان به بیرون مرز ها به لانه های تربیوی خود پناه برده همواره از طرف عناصر خارجی بر خلاف افغانستان استفاده میشوند. و دلیل دوم آن باشد که تعداد چشمگیر جامعۀ پشتون از اثر بمباردمانهای نیرو های ائتلاف که باعث از بین رفتن توده های ایشان شده است و عملیات های شب هنگام بی مورد که در هماهنگی با نیرو های امنیتی افغان قرار ندارد، دلگرفته شده به همکاری با طالبان میپردازند تا به نحو از شر دشمن که همۀ پشتون ها را حراس افگن و اندیوال القاعده میداند رهائی یابند، اما این دو مورد با وجود که برای پشتون ها خیلی مهم است، نتوانسته جلو آزادی انتخاب پشتون ها را بگیرد و پشتون ها به بسیار خوبی و افتخار توانسته اند با انتخاب خود در انتخابات، به مبارزۀ واقعیی خود برای رهائی از سلطۀ جنگسالاران ادامه دهند.

چیزی که به ادعا های آزادی اندیشه و آزادی عمل پشتون ها در افغانستان جامۀ عمل میپوشاند، نتایج انتخابات ریاست جمهوری سالهای 1383، 1388، و 1393 میباشد. این نتایج نشان میدهد، پشتون ها به حقیقت پی برده اند و میدانند که جنگسالاران ایشان تنها مایۀ بدبختی و سیه روزی برای افغانستان و پشتون ها چیزی دیگر نمی باشند، به همین دلیل میتوان گفت، پشتون ها به یک تعریف عمومی رسیده اند که “رای خود را و لجام اجتماعی خود را نمیخواهند به دست جنگسالاران خود بدهند و نمی گذارند تا ایشان یکبار دیگر همچو سه دهه گذشته با سرنوشت ایشان بازی کنند و باعث در به دری و به خاک و خون کشاندن افغانان شوند”.

پشتون ها در انتخابات 1383 و 1388، رای خود را به حامد کرزی اختصاص دادند و در انتخابات سوم به داکتر اشرف غنی و داکتر زلمی رسول که هر سه این چهره ها، یک روز هم در جنگ های داخلی اشتراک نکرده اند و سلاح را برای قتل و غارت برادر افغان خود نبرداشته اند.

بنا بر همین ملحوظ، پشتون ها همواره از حضور جنگسالاران در دولت از رئیس جمهور کشور شکایت نموده اند زیرا پشتون ها با تصمیم قاطع رای خود را بر خلاف جنگسالاران و به نفع شخص با سواد، تکنوکرات، دیموکرات و عاری از جرایم جنگی استفاده نموده اند و انتظار ندارند حکومت ایشان در دست جنگسالاران و مجرمین جنگی باشد. اگر قضیه معکوس میبود، پس   در هر سه انتخابات فوق الذکر خوبترین و برجسته ترین چهره های جنگسالار پشتون در موقف های ریاست جمهوری و یا هم معاون در یکی از تیم ها قرار داشتند (نویسنده از گرفتن نام اشخاص جنگسالار مبادرت میورزد و بیطرفی علمی خود را حفظ نموده به آدرس شخیصی کس تجاوز نمی نماید)، اما چون پشتون ها و اجتماع ایشان به زبان پشتو، فکر پشتو و اساسات پشتو “عهد پشتو” بسته اند، بناً رای و لجام خود را به دست جنگسالار نمیدهند و نمیگذارند تا سیاستمداران پشتون همچو بانک های رای در تیم ها ظاهر شوند و با فروش رای مردم، خود را به موقف های اعلی و والای سیاسی برسانند. هستند اشخاص که از آدرس پشتون ها در بعضی از گروه های سیاسی خود را معرفی میکنند، اما نتایج نشان میدهد که جامعۀ پشتو را از مسیر اساسی اش منحرف ساخته نمیتوانند.

با اینکار، پشتون ها در تاریخ افغانستان ثابت نموده اند که ایشان از جنگ و جنگسالار بسیر آمده اند و تغیر کلی بر مبنای علم و فهم را با به قدرت رساندن چهره های دور از جنگ و ملی افغانستان، خواهان هستند. چیزیکه طور باید مورد توجه قرار بگیرد، اینکه پشتون ها تحت تحدید جدی سقوط دوباره به کام جنگسالاران صلحستیز و حراس افگن قرار دارند که در زمینه حکومت افغانستان باید برنامه های واضح و روشن را جهت حمایت، کمک و دفاع از ایشان روی کار گیرد تا ایشان از لحاظ امنیتی در امان قرار گرفته بتوانند به زندگی اصلی خود بر مبنای فرهنگ اصیل پشتونوالی خود ادامه داده در راستای تحقق اهداف ملی و عمومی حکومت مرکزی مبارزه کنند.

همچنان، از اینکه پشتون ها صلحدوست هستند و علاقه ندارند رای خود را به جنگسالاران قدیمی بدهند، باید مثال عینی و واقعیی برای سازمان ملل قرار بگیرد و دنیا قانع شود که پشتون ها ملت خسته از جنگ اند و همواره راه حل را در فرار از جنگسالار دانسته، مبارزه واقعیی خود را از راه انتخابات برای تحقق کامیابی ولسمشر روشنفکر و علمپرور، در برابر افراد متجاوزالحال و جنگپرور ادامه میدهند.

“مقالۀ هذا بر اساس بیطرفی پوهنتونی و علمی در مورد پشتون ها نوشته شده است و از دوستان تقاضا به عمل میاید تا برداشت مقایسوی با دیگر اقوام محترم افغانستان را نداشته باشند زیرا در تمام گوشه ها و کناره های افغانستان، روند مبارزه علیه جنگسالار به نحو جریان دارد و اینکه رای گروه های افغانان غیر پشتون، به کی و روی چه اصل تخصیص یافته است، اصلاً موضوع بحث این مقاله نمی باشد و نویسنده به تصمیم های عمومی و یکپارچۀ گروه های اجتماعی با کمال احترام طور یکسان مینگرد”.

4 thoughts on “پښتون ها در مبارزۀ واقعی علیه جنگ/ محمد علی سمیع سالارا”
  1. این بحث از بنیاد غرض آلود به نظر می رسد و ان هم به این دلیل ساده که نویسنده متن که بدون شک واقعیت هارا میداند، از گفتن آن کتمان میکند. این که پشتونهای افغانستان را درصف افرادی قرار دهیم که مخالف جنگسالاران اند، به دور از حقیقت است.، مگر جنگسالار (شورای نظار)را بدانیم و بس. اما حقیقت این است که جنگسالاران در سراسر کشور گسترده اند و مربوط یک قوم نمی شوند. باتاسف در افغانستان همه چیز با حساب وکتاب زبان وقوم رقم خورده است و مبارزه با جنگسالاران هم در همین مبحث قرار دارد. روشن فکر پشتون می اید و جنگ سالار تاجیک وهزاره را نقد میکند، خواهان این می شود او محاکمه گردد، اما هیچ حرفی از جنگ سالار پشتون نمیزند. به طور ساده انکه به نفع من است ادم خوب است و انکه مخالف من است بد است.
    صف بندی های انتخاباتی نشان داد که هیچ گروهی مخالف جنگ سالاران نیست. جناب اشرف غنی با جنگ سالارانی چون دوستم، حاجی قدیر،شاخه حزب اسلامی و وحرکت اسلامی اتحادکرده است
    و همین گونه تیم مخالف شان.
    رسانه های که داعیه پشتون والی دارند از جنگ سالاران قوم شان هیچ گاهی انتقاد نکرده و نمیکنند.
    و این حرف نویسنده که پشتونها به اشرف غنی رای دادند پس به جنگ سالاران نه گفتن بسیار عجیب است. درکنار اشرف غنی ده ها جنگ سالار ایستاده است. واین را هر چشم بینا میبیند. نمیدانم نویسنده چرا با کتمان حقیقت چیزهایی را مینویسد که خود هم به آن باور دارد. باتاسف هنوز بسیار وقت است که مردم افغانستان بدون ملحوظات قومی فکر کنند. جناب اشرف غنی احمدزی وقتی بعد از این همه تحصیل و دانش نتوانست خودش را از افراد متعصب وجنگ سالار دور بسازد مردم بیسواد ما چکونه می توانند این کار را کنند.
    عزت زیاد

  2. Mohtaram Muhamad Ali Same saheb, po qalam de barakat sha.

    100 % haqiqat da. kor mo abad.

    Zinda bad, zinda bad 🙂

  3. تاندوالو او ګران ورور محمد علی سمیع صاحب ته سلامونه ! ستاسو لیکنه په عیني واقعیتونو ولاړه ده. که د افغانستان اوسني حالات په علمي ډول وڅیړل شي، دا به په داګه شي، چې د ډیموکراسۍ او فردي ازادي په لاره کې د پښتنو قربانۍ بې ساري او بې مثاله دي، د طالبانو د رژیم له سقوط نه را وروسته، پښتانه د څو ډوله استبداد سره مخ دي، د طالب او تروریست په نوم، د امریکایانو لخوا څخه وژل کیږي ،یا شکنجه کیږي او تر ټولو بده لا دا چې کورونه یې بمباردیږي ، د طالب او القاعده په نوم دداخلي جنګسالارانو لخوا ، چې اکثره یې غیر پښتون اقلیتونو پورې اړه لري، شکنجه شول حتی په غیر قانوني ډول په کلونو کلونو په بند کې وساتل شول، چې د ملي امنیت د پخواني رییس امرالله صالح خیانتونه له هیچا څخه پدې برخه کې پټ ندي، هغه به بیګناه پښتانه په کابل کې نیول له څو میاشتو او کلونو بند وروسته به یې په خپلو کورنیو د پیسو په بدل کې، پلورل او ازادول به یې، کله چې رحمت الله نبیل ته د ملي امنیت د ریاست مسوولیت وسپارل شو، له زرګونو دا ډول دوسیو سره مخ شو، چې له ولسمشر سره تر مشورې وروسته یې په زرګونو پښتانه بندیان، چې په غیر قانوني ډول په بند کې ساتل کیدل ازاد کړل … له بله پلوه طالبي وحشت چې د سرطان ددانې په څېر یې پښتني سیمې تسخیر کړېدي، هره ورځ په زرهاوو، بیګناه پښتانه یا وژني یا یې شکنجه کوي او یا یې ځوروي، د پښتنو پر وړاندې ددوی نرم چلند دادی، چې په جبر ډوډۍ ورنه غواړي، حال داچې په اطرافو کې اکثره پښتانه د خپلو ماشومانو لپاره ډوډۍ نلري. پښتنو ته له طالبانو څخه یوازینۍ تحفه وحشت، ویره اچونه او بدنامي ورپاتې ده او بس ؛ خو ددې ټولو ناخوالو سره سره ، پښتنو بیا هم د ازادۍ او پرمختګ لاره انتخاب کړېده، که څه هم پدې شعارونو کې تر ډېره فریب او دروغ نغښتي ول؛ خو پښتنو ورته نه ونه ویل … نړیوال باید پدې پوه شي، چې پښتانه یو سوله خوښوونکی او په طبیعي ډول ډیموکرات قوم دی، نه جنګجو او شر خوښوونکی . ستاسو مقاله ډېره پر ځای او واقعبینانه ده، زه فکر کووم، چې دا ډول مقالې باید ډېرې ولیکل شي، تر ټولو مهمه خبره داده، چې باید په نړیوالو ژبو ترجمه شي، تر څو نړیوالو ته د پښتون قوم اصلي څېره ور وښوودل شي ، څو په افغانستان کې له ګمراه کوونکي سیاست نه ډډه وکړي.

  4. ګران او محترم لیکوال صمیع صیب. ډېره له معنی ډکه مقاله مو لیکلی ده.چه توله په ریښتیا ولاړه ده،پدې وروستیو پنځه دېرشو کلونو کې پښتانه دمټې او چمچی په منځ کې قرار لری.دثور دبدلون په نتجه کې چه غوښینه ونډه پکې پښتنو اخیستی وه.او دټولو افغانانو وروری او برابری یې اولین شعار وو درې واړو پښتنو رهبرانو پکې خيل سرونه له لاسه ورکړل.افغانستان چه پښتانو ته د مور حیست لری ، داسې دړی وړی شو چه په لسهاوو کالونه ورته بکار دی چه د پنځوسمو کالونو معیارته وراسیږی.طلبان چه دکومه را بیدا شول اوڅه یې وکړل ټولو ته معلومه ده .ولې یو شئ چه سل په سلو کې رښتیا ده هغه دادۍ چه طلبان هیڅکله هم دپښتو او پښتونوالئ لپاره ندی جنګیدلی.دطلبانو ټول جهاد او مبارزه یواځې او یواځې داسلام لپاره او داسلام په نوم وه او اوس هم ادامه لری.په دوی کې لږ او یا ډېر د افغانستان دټولو قومونو او ټابرنو استازی شتون لری.چه څومره عرب،چیچین،ازبک تاجک چه ددې ملک طبعیت نه لری جنګیږی حساب ېې الله پاک ته معلوم دۍ.ولې ددښمن دشوم تبلیغ له وجی تول تباه کونکئ باج یې پښتون قوم ورکوی.دکرزی په راتګ سره دپښتون قوم هیلې را ژوندۍ شوې.او په دواړو دورو کې پښتنو دکرزی پراخ ملاتړ وکړ.ولې پښتانه په خپل ټول تاریخ کې دومره سخت نه وو ځپول شوی لکه دده په دوو دورو کې چه وټکول شول.به دې اخیری ټولټاکنو کې ټولې نړۍ ولیدل چه افغانان خصوصآ پښتانه صلحې او روغې جوړی ته تږی دی.خو په ډېر خفګان سره چه تش په نامه جهادی مشرانو چه پرون ېې ښکلئ کابل اوټول افغانستان دړی وړی کړ او زموږ تمدن ېې سل کاله وروسته وغورځاوه،نن بیا نامقدس مثلث جوړ کړئ غواړی دتل لپاره دافغانانو امیدونه دخاورو سره خاوری کړی.دولس سترګو ته ېې خاورې وراچولی دی تېر ځنې هېر شوی اوددوی په دوره کې څه تېر شوی او تیریږی هیڅ نه وینی.په غوړو غوړو وعدو خطا وزی. خيل دښمن ته چه هیڅکله هم دزوریدلی او در په در افغان له پاره دابادۍ او سو کالئ زېرئ نه لری خپلې رایې (وټونه) ورکوی.الله پاک او پروردګار مو د دتل لپاره ددې قاتیلینو،شر خوښونکو او مافیایی کړیوخلاص کړی امین یا ریالعلمین. ږ

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *