انسان موجودیست استثنایی، برتر و متفکر؛ این برتری او ناشی از تعقلش است. آنچه را انسان با این قوه درک میکند، حیوان از گردش در حول و حواشی آن معذور است. معیار های سنجش استعداد ها و ارزشیابی این دو موجود متفاوت و گاهی متضاد اند؛ انسان موجودیست ـ تعقل محور ـ ولی حیوان را بیشتر بر اساس جسامت و توانایی های فزیکی آن ارزشیابی میکنند.
یک مار پر از زهر کشنده به مراتب قویتر نسبت به یک کرم است و فیل نظر به جسامتش از قویترین حیوانات روی زمین به شمار میاید. اما آیا معیار های جسامت و قدرت فزیکی تخریب را میتوان اساس سنجش و ارزشیابی انسان ها قرار داد!!!!!؟؟؟؟ آیا مدنیت امروزی نتیجه بعد جسامتی و مادی انسان است، و یا ناشی از تعقل او!!!!؟؟؟؟ و آیا انسان ضعیف (به لحاظ جسامت) در مقایسه با انسان های جسیم، هر چند اولی با هوش و فکر باشد، دارای ارزش کمتر و مقام پایینتر است!!!!؟؟؟؟ چون شما تعقل مدار هستید و فکر میکنید نمیتوان انسان را با معیارهای حیوانی ارزشیابی کرد، پس اجازه دهید سؤالی ارایه داریم و بحث خود را پیرامون حل آن ادامه دهیم. سؤال این است که چرا بعضی انسان ها تا هنوز در پی جسامت محوری اند و انسان ها را در میزان حیوانی و با هنجار های حیوان مدارانه مورد سنجش و ارزشیابی قرار میدهند؟؟؟؟؟؟؟
ارزشیابی انسان ها بر اساس معیار های حیوانی، پدیده است تاریخی و قدامت آن بر میگردد به روم قبل از میلاد و پیشتر از آن. داستان های گلادیاتور ها را شنیده باشید که چطور با حیوانات وحشی و دیگر انسان ها به رقابت های تن به تن بخاطر کسب (حق مسلم) آزادی و رهایی از زندان ها، انداخته میشدند. و یا زن ستیزی که در اروپا، امریکا و اکثریت جوامع غربی علیه زنان به دلیل ضعف در توانایی های جسمی آنان روا داشتند و آنها را حتی از دستمزد های برابر با مردان و حق رای دهی محروم کردند… اینها و صد ها داستان دیگر تاریخی همه حکایت از بی خردی انسان های شکمبه پرور بی تعقل در بستره تاریخ و جوامع انسانی دارند. رخ دیگر قضیه این است که انسان های ضعیف الجثه (به تعبیر بعضی ها، قاق روده) متعدد و فراوانی در طول تاریخ خدمات شایانی به جامعه بشری انجام داده اند که عمداً از فهرست طولانی نام هایشان حذر میکینم. موضوع اساسی این است که این خبط تاریخی بشر ناشی از چه است و چرا انسانی در قبال دیگر انسان ها، حیوان گونه به ارزشیابی و تصمیم گیری میپردازد. بدون شک عوامل پشت پرده این اشتباه قرار ذیل خواهند بود
: ۱. شکمبه مدار بودن: ارسطو ضمن اشتباه تاریخی اش ” تعقل را ناشی از معده دانست ” بعضی ها خالی الذهن و فاقد هر گونه استعداد فکری – انسانی و تعقل اند، بهره اندکی از علوم و آگاهی های انسانی دارند و هر چه را به میزان شکمبه و جسامت ارزشیابی میکنند. اینها را “شکمبه مدار” گویند
. ۲. حیوان مدار بودن: عرب ها میگویند “المرا یقیس علی نفسه” انسان به خود دیده قضاوت میکند؛ از ویژگی های حیوان است که بر جسامتش میبالد و دیگر حیوانات را بر اساس ارزشیابی جسامتی از خود در ترس میاندازد. بعضی ها که هیچ چیز در ذهن ندارند و میخواهند خود را برتر از دیگران بنمایانند، به شکل خودکار حیوان صفت میشوند و برتری خود را بر دیگر انسان ها در جسامت میجویند. اینها را ” حیوان مدار ” گویند.
۳. تعصب مدار و قهقرا مدار بودن: عده دیگر وقتی خود را در مقابل دیگران ” به لحاظ علم و دانش ” کمتر احساس میکنند؛ به شکل خودکار در قالب تعصب و جهالت داخل شده و از تریبیون تعصبات، جهالت و بی خردی سخن میرانند. اینها را ” تعصب مدار و قهقرا مدار ” گویند. آنچه امروزه در ضمن مبارزات انتخاباتی میگزرد، بنده را وامیدارد تا این معرکه را میان حیوان متعصب شکمبه مدار از یک طرف و انسان متفکر اندیشه مدار از جانب دیگر، بدانم و خواهان حمایت از انسانیت شوم.