مهمترین دغدغۀ رئیس جمهور افغانستان، در واپسین روزهای مسئولیت خویش، به عنوان رئیس جمهور مشروع افغانستان، انتخابات ریاست جمهوری و انتقال صلح آمیز قدرت، به رئیس جمهور انتخاب شده بود؛ از آنجاییکه باتوجه به تجربۀ 13 سالۀ خویش می دانست، که عمده ترین چالش بر سر راه یک نظام قدرتمند مرکزی و فراگیر، حضور یک حلقۀ انحصار طلبی است، که میراث بی منطق ترین تجارب در تاریکترین روزهای کشور و عقده مند ترین عناصر درگیر در جنگ های داخلی و جنگ های نیابتی استخبارات منطقه و جهان هستند، و از همین رو در طول زمامداری بیش از یک دهۀ امور کشور، محتاطترین و محافظه کار ترین اقدامات را در مورد این گروه روی دست گرفت، که در چندین دور انتخابات ریاست جمهوری و دیگر پروسه های ملی و یا هم در تحمل بیش از حد انحصارطلبی ها و یا به گفتۀ خود رئیس جمهور، در مصلحت ها جهت حفظ نظام و وحدت ملی، به وضوح این اقدامات رئیس و تشکلات ملی دیده می شد.

و اما بخصوص در آماده گی های آخرین انتخاباتی که قرار بود، زمام امور به فرد انتخاب شدۀ دیگری انتقال دهد، رئیس جمهور از آخرین حد امکانات انتقال صلح آمیز قدرت و حفظ نظامی با دست آورد های یک دهه دست به کار شد، و از کوشیدن برای فضاسازی سالم سیاسی گرفته تا حتی مهندسی کردن صف آرایی های کاندیدان ریاست جمهوری، تلاش ورزید تا زمینه ای را مهیا سازد تا انتخابات را طوریکه بتواند قدرت را به صلح آمیز ترین شکل آن انتقال دهد و افغانستان یک پارچه و دارای یک نظام پاینده با مرکزیت را حفظ کند، اما این را نیز به طور حتم می دانست که این کار شاید با چالش هایی نیز روبرو شود، که به وضوح از بحران پسا انتخابات جداً هراس داشت و می دانست که آن گروه انحصارطلبی که همواره نظام را از درون و بیرون با چالش ها روبرو ساخته و تحت رهبری نمادین داکترصاحب عبدالله عبدالله وارد کاروزار انتخاباتی شده تنها دو انتخاب را باخود دارد، یا رسیدن به قدرت یا به چالش کشیدن قدرت و نظام متمرکز قدرتمند و فراگیر ملی، و این را نیز می دانست که بعضی از استخبارات منطقه و جهان با دسایس بسیار پیچیده ای به این گروه نفوذ کرده و کم کم دارد این سناریوی از قبل طراحی شده و هماهنگ شده به مراحل اجرا در می آید.

رئیس جمهور و شخصیت های ملی و صاحب نفوذ، آخرین تلاش های خود را جهت خنثی سازی این دسایس انجام دادند و از شواهد و قراین پیداست که این تلاش ها عمدتاً جهت حمایت از تیم مشخصی نبود و عمده ترین انگیزۀ آن حفظ نظام متمرکز ملی و فراگیر و جلوگیری از بحران بود؛ اما تیم داکتر صاحب عبدالله عبدالله که به شمول شخص ایشان از گروه ها و افراد دارای سابقۀ مشخصی که عمده ترین هراس افغان ها و جهانیان از همان ها است، و نیز درایت و ظرفیت سیاسی بالایی نداشتند و بیشتر بر محوریت منافع محدود قومی و گروهی گرد هم آمده بودند، این موضوع را درک نکردند. آنها در دور اول انتخابات ریاست جمهوری با نمایش گذاشتن حرکت های غیر مسلکی و فریب دهنده، نشان دادند که با دید مردم سالار نه، بلکه با دیدی که در دهۀ های قبل داشتند و با بررسی نادرست از وضعیت کنونی و تحلیل ناقص از آینده به میدان رقابت ها آمده اند.

به هر حال، با توصیه هایی که به این تیم شد، از دور اول، با حوصله مندی مصلحتی، بسوی دور دوم انتخابات حرکت کردند؛ اما انتظار این تیم از دور دوم چیزی نبود جز اینکه اگر برندۀ انتخابات نمی شوند بحران سازی کنند، از همین رو جریان ها و شخصیت های مختلفی از این تیم که دید دقیتر و بهتری از آنان داشت جدا شدند و تمامی اطراف ذیدخل به شمول رئیس جمهور، کوشیدند که با تشویق کردن رهبری این گروه به حفظ وحدت ملی و تشویق کردن دیگر نامزدان ریاست جمهوری و تیم های شان جهت یکجا شدن با این تیم، نگذارند سناریوی از قبل پلان شده را عملی بسازند؛ اما طوریکه دیده شد بعد از اینکه از ناکامی حتمی خود مطمین شدند، با بهانه قرار دادن یک اتهام بسیار بی ارزش و محض بی بنیاد علیه یکی از کارمندان کلیدی کمیسیون مستقل انتخابات، نظام و مردم افغانستان را تهدید به عملی ساختن سناریوی خویش کردند.

ولی در عین حال، دید محدود تر این تیم باعث شده که این حقیقت را فراموش کنند، که بسیار تحلیل نادرست از وضعیت دارند و نهایت تنها اند، چون این راه زورگویی و منطق پرسودۀ خویش را به جایی نخواهند برد، چون نه نظام و ملت در کشور، نه حتی منطقه بجز چند جریان مشخص و هماهنگ با این گروه و نه هم جامعۀ جهان بحرانی را اجازه خواهند داد که نظم کنونی را برهم زند؛ پس چون به تفسیر ما آخرین موضع داکتر صاحب عبدالله عبدالله تهدید به چنین بحرانی بود، نیز به سرانجامی منتج خواهد شد که در هر صورت در انتظار اش بود، و آن فاتحۀ خواندن جریانی بود که همواره یک نظام قدرتمند متمرکز، فراگیر و موثر را به چالش کشیده بود، اما آخرین موضع کاندید جمیعت اسلامی و نمایندۀ گروه یاد شده، یک کیفیت دیگر را نیز بر شکست حتمی و هویدای او اضافه کرد که آن را خودکشی سیاسی این جریان نیز نامیده می توانیم!.

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *