دوکتور نوراحمد خالدی
طوریکه شواهد نشان میدهد جنبش نامنهاد «روشنایی» هزاره ها دو هدف اصلی را دنبال میکند:
۱ غضب رهبری سیاسی قوم هزاره و بیرون کردن آن از دست رهبران سنتی مذهبی مانند، خلیلی، محقق و سایرین؛ و
۲ تحقییر، توهین و بی اعتبار کردن دولت افغانستان در انظار جامعهُ جهانی.
به گفتهُ یک نویسندهُ هزاره تبار، حمزه واعظی، تا کنون در جامعهُ امروزی هزارهُ افغانستان قدرت سیاسی، مشروعیت اجتماعی، ثروت و امکانات اقتصادی و نمایندگی داخلی و بیرونی منحصر شده بود به دو فرد مشخص: خلیلی و محقق. بنابر واقعیت های سیاسی این مسله تاحال چنین بود که هرنوع حرکت وهرگونه مرجع و عنصری که خواهان حضور موثر در جامعه و در سطح سیاست ورزی جامعه ی هزاره باشد ناگزیربود با شناخت این حقیقت وارد بازی سیاسی و حضور اجتماعی گردد.
هدف جنبش روشنایی تغییر نظم فوق است. حمزه واعظی در جریده انترنتی «روزگارما» (۲۰ میزان ۱۳۹۴) نوشته بود: “جامعه ی هزاره بیش ازهرزمانی دچار دگردیسی ذهنی ـ ساختاری گردیده است. شهرنشینی، روی آوری به آموزش، دسترسی به امکانات نسبی اقتصادی ومشارکت درفعالیت های سیاسی ـ مدنی الگوی زندگی جمعی را در آستانه ی دگرگونی قرارداده است. معیارهایی مانند حمایت از رهبران سیاسی، گرایش های جناحی، عصبیت ورزی های حزبی، رویکرد عمومی به پدیده ی سیاست و نگاه به قدرت بصورت روشنی درحال تغییراست. پیروی متعبدانه از رهبران و رجوع گله ای به نخبگان قومی تا حدود زیادی تلطیف گردیده است و عمدتا گرایش و دید ابزاری پیدا کرده است.
نقد گسترده و جدی رهبران سیاسی درمیان نخبگان فرهنگی ـ فکری هزاره، تقریبن تبدیل به یک رویکرد مدنی و پذیرفته گردیده است. ظرفیت هضم نقد و حتا هجو رهبران سیاسی بصورت قابل توجهی بالا رفته است. این ها، نشانه های آشکاری از شکل گیری آرام تغییرات اجتماعی فرهنگی درجامعه هزاره می باشد که الگوی سنتی رهبری سیاسی را نیز تا حد زیادی به چالش کشیده است. بدین رو، هرنوع حرکت جدید سیاسی و هرگونه تحولی که قراراست دراین جامعه هدایت شود، می باید با درک این شرایط اجتماعی وبسترهای فرهنگی ـ سیاسی همراه باشد”.
رهبری جنبش روشنایی هزاره ها تاکنون با زرنگی این دگرگونیهای فکری جوانان را طرف استفاده قرار داده است. آنچه قابل تشویش است نفوذ روز افزون عناصر شناخته شدهُ متعهد به ناسیونالیزم ایرانی از یکطرف و فعالین سیاسی هزاره های پاکستانی (کویته)، که هیچ پیوند عاطفی به کشور افغانستان ندارند، در میان آنهاست. برای این افراد تحقییر، توهین و بی اعتبار کردن دولت افغانستان در انظار جامعهُ جهانی حتی قبل از احراز رهبری سیاسی قوم هزاره امکان پذیر بوده و در دستور روز قرار دارد.
رهبری جنبش روشنایی هزاره ها با استفاده از منابع مالی که وابستگیهای سیاسی آنها به استخبارات خارجی برای آنها فراهم کرده برای رسیدن به اهداف دوگانهُ بالا در عجله است. بخصوص دورنمای انتخابات آیندهُ شورای ملی افغانستان و تدویر لویه جرگه برای تعدیل قانون اساسی کشور به اهمیت این موضوع می افزاید.
جنبش روشنایی یعنی جنبش بوتلان
ما خو در بین ان ادم را نمیبینم
از بوتلها چه توقع
نقد هدف اول: مطابق قانون اساسی کشور هر فرد حق دارد در سیاست کشور سهم فعال گرفته و سیاست خودرا مطابق میل خویش تغیر دهد.
نقد هدف دوم: جنبش روشنایی اصلا در فکر تحقیر دولت بدون دلیل و سبب نمیباشد. جنبش روشنایی خواهان از بین رفتن تبعیض سیستماتیک در دولت میباشد. یگانه مثال ازین گونه تبعیض تغیر مسیر لین انتقال برق از بامیان به سالنگ است. شرکت معتبر بین المللی فشنر دلایل تخنیکی و مدلل خودرا روی این موضوع بیان کرده است. با آنهم دولت با همان عقده چندین قرنه به ادامه آن دست به این کار زده است.
بنده که یک مدت زیاد در شبکه های برق افغانستان عملا کار مینمایم درمسله تغیر. لین هیچ مسله تعصب نبوده بلکه یک تعداد اشخاص به کمک کشور های بیرونی میخواهد جنجال را بوجود اورده تااین پروسه را ناکام کند
چون دشمنان وطن نمیخواهد شبکه های برق ما انکشاف نماید
از اوایل بازسازی شبه ها ی برق در. افغانستان هیچ نقطه به خاطر منافع یک گروپ مردم خاص ساخته نشده بلکه منافع کلی دولت در. نظر گرفته شده است
چنین جنبش ها باعث میشود تا تعصب را در وطن دامن زده اقوام دیگر. نیز دست به قیام بزنند در حالی که این خود پدیده جدید است