درکنار ناامنی و خراب‌کاری تروریستان آنچه بیشتر مردم پایتخت را می‌آزارد نبود زندگی منظم، هدفمند و نداشتن ابتدایی ترین امکانات برای خوب زندگی کردن است. نه امنیتی است برای گشت‌وگذار، نه پارکی است برای تفریح، نه امکاناتی است برای سرگرمی و غیره؛ اکنون که دستکم پانزده سال از آغاز دوران نوین پس از سقوط دوران تاریک و مملو از جهل طالبان می‌گذرد، چه کارهایی باید برای پیشرفت کلان شهرها می‌شد که نشده است؟

دولت و شاروالی‌ها به عنوان منجیان بازسازی و فراهم کنندگان زمینه آسایش و رفاه مردم و همچنان مردم به عنوان کسانی که محافظان اصلی این دستاوردها هستند، هردو در جریان این چند سال کوتاهی کرده‌اند و کاری را که باید می‌کردند نکرده‌اند.

در این موضوع دو بحث مهم سیاست شهری و شهرگرایی مطرح می‌شود که به باور جامعه‌شناسان مطرح دنیا، بخش نخست مربوط به قوه‎‌های اجرا کننده و بخش دوم به عنوان شهرنشینان یا مردم یا باشندگان شهر مطرح است.

بر طبق برخی لغت‌نامه‌ها، سیاست شهری به عنوان علم، هنر و یا فن سازماندهی فضایی موسسات انسانی تعریف می‌گردد. دایره‌المعارف لاروس سیاست شهری را هنر مدیریت و ساماندهی جمعیت‌های انسانی تعریف می‌کند و اشاره دارد که فضای شهری یا روستایی در مفهوم وسیح با ساختمان‌ها، اشتغال، اوقات فراغت، شبکه‌های حمل و نقل، مبادلات تعریف و معنا پیدا می‌کند.

سیاست شهری را علم مدیریت شهری تعریف کرده‌اند که در آن فعالیت‌های انجنیری مثل راه و ساختمان بیشتر از همه مورد توجه قرار می‌گیرد. چرا که طرح‌های شهری و شکل دهی شهری را در هر دوره اجرا می‌کند.

با وجود این تعریف‌هایی که از سیاست شهری وجود دارد دیده می‌شود که در چندین سال گذشته چنان ساماندهی و سیاست گذاری موثر، دوامدار و پایدار برای بهبود وضعیت شهرها در کشور انجام نشده است. هر شاروال و هر مقامی که استخدام یا مقرر شده بر بنیاد شماری از وعده‌های میان تهی و میخانیک عوام فریبی کرده و پس از مدتی حضور در کرسی‌ها یا بدون کمتر دستاوردی برکنار یا استعفا کرده‌اند.

کابل به عنوان شهری که روزی و روزگاری بیشتر توریست را به خود جذب می‌کرد و هزاران تن از سراسر دنیا برای گذراندن رخصتی‌های خود می‌آمدند و از تماشای این شهر لذت می‌بردند؛ اکنون کمترین امکانات را ندارد و با وجود تهدیدت گسترده‌ی امنیتی به یک دهکده جنگی و مملو از سنگ‌های محافظتی مبدل شده است. به جای سرسبزی درختان و باغچه‌ها، سنگ‌های محافظتی بلند قامت نمای شهر را به خود جذب کرده و منظره‌ی دلگیر و خسته‌کننده‌ای به وجود آورده است.

همچنان در جز دیگر این بحث، نبود شهرگرایی یا همان شهری نیشینی هم چالش‌های جدی را برای سلامت جامعه، طبعیت و کیفیت زندگی در پایتخت به وجود آورده است.

شهر نشینی را می‌توان به صورت کل بر اساس سه دیدگاه بررسی کرد:

اول- به عنوان یک ساخت فزیکی که دارای جمعیت، فن‌آوری و نظم ویژه محیطی است.

دوم- به عنوان یک نظام اجتماعی که دارایی نهادها، ساخت‌ها و روابط اجتماعی است.

سوم- به عنوان پایگاه که انبوهه‌یی از تمایلات، گرایشات و عقاید در آن وجود دارد.

شهرگرایی عمدتا فرهنگ شهرنشینی را می‌گویند، فرهنگ شهری ساکنان و الگوهای زندگی شهروندان تعریف می‌کنند. عدم فرهنگ شهرنشینی، شهری نشدن افراد، عدم شناخت مسایل شهری و نزاکت‌های مربوط به آن سبب می‌شود تا اندک دستاورد و رفاهی که سیاست شهری به وجود آورده درست محافظت نشود و در اندک ترین زمان ممکن از بین برود.

اگر یک شخص روستایی وارد شهر شده و قصد زندگی داشته باشد، شهر نیشین می‌گویند؛ اما شهری شدن این شخص مدتی زمان می‌برد و راهکارهای مشخص به خود را مانند سواد، آگاهی عامه و احترام متقابل می‌طلبد.

با وجود همه این مسایل و نگاهی که به وضعیت شهری در کلان شهرهای افغانستان می‌اندازیم می‌بینیم که میلیون‌ها دالر به نام شهر و مسکن سازی در کشور مصرف شده؛ اما نه سیاست شهری دوامدار، پایدار و سودمند طرح شده و نه برای شهری شدن و شهرنشین‌ها توجهی شده است.

یلدا سلطانی

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *