از آنجا که فکر کردن و تعمق انسانها را به اتخاذ تصمیم و اجرای فعالیت وا میدارد، نیاز محسوس میگردد تا نوعیت و نحویت افکار نیز مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
هدف از افکار مصدوم در اینجا نیز مرتبط با نوعیت ونحویت افکار است که نیازمند تأمل بیشتر خواهد بود.
تعاریف مختلفی از تفکر ارئه شده که بیشتر بیانگر نوعیت افکار هستند نه نحویت آنها، اینجاست که بحث محوری افکار که همانا ( نحوه فکر) میباشد قابلیت مطروحی درمیآبد. اینکه درمورد چی و چگونه باید به تفکر پرداخت و هدف از فکر کردن چیست.
عوامل بوجود آورنده افکار مصدوم، اندیشه های ( واپس گرایانه ) و (ایسار اندیشه ها) هستند. که بیشتر از پیش افکار را دچار مصدومیت ساخته و اجازۀ ورود به انتزاع را نمیدهند.
اندیشه های ناقد هرزگاهی به دنبال کشف چرایی افکار مصدوم قرار میگیرند و این موقف گیری تعاملی را میان نقد و اندیشه ایجاد مینماید که از اثر این تعامل، نقد بر اندیشه شکل گرفته و افکار مصدوم شناسایی میشوند.
شناسایی نقش افکار مصدوم در تعیین رفتار
پس از شناسایی افکار مصدوم ایجاب می نماید تا نقش این افکار را در عملکرد مغز شناسایی نمود. مغز انسان منحیث عضو حیاتی و با اهمیت در تعیین رفتار های انسان نقش به سزایی را بازی می نماید. نقشی که سایق رفتار ها محسوب میگردد، افکار به عنوان مشخصه رفتار و رفتار به مثابه تعیین ارزش های فرد، قادر به شکل دهی ارزش ها و معانی در شخصیت فرد میگردد. ارزش ها و معانی که شخصیت ساز هستند. انسان ها بطور الزامی و همیشگی باید در پی دریافت معانی باشند، چون هر مخلوق و پدیده در طبیعت معنایی دارد، بلافاصله معنی میتواند ارزش ببار آورد. خوشبختانه افکار دارنده هر دو صفت فوق است، فقط با این تغییر که «معنای افکار طبیعی است و ارزشمندی افکار وابستگی به نحوه فکر یا تفکر ما دارد.» هر گونه بیاندیشیم به همان پیمانه افکار با ارزش و یا بی ارزش خواهیم داشت. حال نگرانی که به میان می آید این است که مصدومیت افکار (با ارزش بودن و ارزشمند شدن فکر) را خدشه دار ساخته و این جاست که انسان از مسیر اصلی به هدف نایل شدنش که همانا دریافت و کسب معنا است منحرف گردیده و ایفای نقش افکار مصدوم بخوبی قابل مشاهده میباشد.
بناً جهت داشتن یک شخصیت کامل، باید با معنا و ارزشمند زیست نمود.