محقق با رای قریب به 80 درصدی مردم هزاره و شکست سنگین رقیب کهنه کار و کارکشته و محافظه کارِ خویش استاد خلیلی و دیگر افراد و اشخاص مطرح در دنیای سیاست هزارگان – سرور دانش، حبیه سرابی، صادق مدبر و برخی دیگر ه نیز ادعای رهبری دارند- چه خواهد کرد؟…

ارگ در تب از دست دادن قدرت می سوزد، تئوری پردازان ارگ سیاست قدیمی و استراتژی سلطه را در حال رنگ باختن می بینند و فرمول کهنه و فرسودۀ ابدالی، پوپلزایی،بارکزایی و محمد زایی و حتی غلجایی را ناکارا می پندارند. خط قرمزی که برای ادامۀ قدرت ترسیم کرده بودند در حال شکستن است. تلاش برای بقای قدرت خاندان ابدالی در ارگ که در حال زوال و نابودی است، نتیجه ای نداده است . زلمی رسول نتوانست که ادامه دهندۀ راه دراز سیاست قبیله ای ابدالی ها در ارگ باشد و حال باید بازی نوی را آغاز کرد. با این تحولات و رای بالای تیم اصلاحات و همگرایی دیگر مساله ، مسالۀ ابدالی ها نیست بلکه مسالۀ تمامیت قدرت و سلطۀ پشتونها در کشور مطرح است. پس این همان پردۀ آخر درامه ای است که جناب رئیس جمهور ماه ها پیش آنرا به روی صحنه برده بود. آن خط قرمزی که نباید می شکست، دیگر در حال شکسته شدن است و باید طرحی نو در انداخت. اشرف غنی، گزینه ای خوب است هرچند از ابدالی ها نیست اما پشتون است و این یعنی همان خط قرمز. ولی با تیم اصلاحات و همگرایی چه باید کرد؟

      باز استاد محقق در این شرایط حساس چه خواهد کرد؟ استاد محقق بار دیگر توانست مردم درد مند و سالها محرومِ هزاره را در یک بسیج عمومی تحریک نموده و به پای صندوقهای رای دهی در صدها سایت و مرکز انتخاباتی کشاند و به نوعی باز حماسه ای دیگر آفرید. در اینکه چرا مردم به ندای استاد محقق، لبیگ گفتند و در زیر باران و برف و سرما و تهدیدات امنیتی و ترس و بیم تقلبات و تخلفات گسترده، در آزمون بزرگ سیاسی اشتراک کردند و به حمایت از تیم اصلاحات و همگرایی، بالای 70 درصد، آری گفتند تا اکنون تفسیرها و نوشته های زیادی مطرح شده و در شبکه های اجتماعی هم انعکاس یافته است.

     شاید عادلانه ترین نوع قضاوت ها این باشد که مردم نه به این امید که با قرار گرفتن تیم اصلاحا ت و همگرایی در هرمِ قدرت، افغانستان و خصوصا هزارت جات مدینه فاضله می گردد، بلکه به این دلیل که دیگر از فریب و دروغ و نظامِ پوسیده و ساختارِ کلیشه ای قبیلۀ حاکم در افغانستان به ستوه آمده اند. بسیاری از مردم به این باورند که زمان برای تغییر و چرخش هرمِ قدرت فرآهم شده است و باید قدرت از سیطره و نفوذ نظام ناکارا و فاسدِ قبیله، خارج شود و این موضوع را به عنوان نقطۀ عطفی در تاریخ کشور، به عنوان مهمترین و برجسته ترین دلیل حمایت خویش از تیم اصلاحات و همگرایی بیان می نمایند. از طرفی دیگر عدم بارومندی و علاقمندی بعضی مردم افغانستان به جریان و پروسۀ رای دهی در برخی نقاط کشور و تمرکز بیش از حد بر تفکر سنتی – قبیله ای، آنها را از حضور در پای صندوق رای بازداشته است. اما مردم هزاه یکبار دیگر با این اقدام و حضور شایسته خویش اثبات کردند که خواهان تطبیق دمکراسی و حرکت به سوی مدرنیته هستند.

     البته ناگفته پیداست که محرومیت های تاریخیِ هزاره و هزارستان در طول تاریخ، امروز از حنجرۀ رهبران سیاسی ای چون محقق بیرون می شود و همین نکته نیز باعث شده است که بسیاری از مردم به این تصور که شاید با به قدرت رسیدن این تیم و قرار گرفتن استاد محقق در کرسی صدارت و به جای استاد خلیلیِ محافظه کار و بیکار اما پخته در سیاست، می تواند محرمی بر آلام و دردهای تاریخی مردم مظلوم و زحمتکش هزاره باشد. اما تجربۀ دوازده سالۀ گذشته در تاریخِ این سیاستهای اعمالی و اعلامی   استاد محقق، نشانگرو بیان کنندۀ واقعیت های تلخ و بعضا هم زیانبار بوده است.

     موضع گیریهای احساسی، تصمیم گیریهای بدون منطق و برهان علمی، عملکردهای فردی، پایبند نبودن به تصمیم های جمعی چه در قالب حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان و چه در سطح رهبری مردم هزاره، تعاملات و ارتباطات بی منطق در حوزۀ سیاست خارجی و رفت و آمدهای ناشیانۀ ایشان به کشورهای همسایه و همچنین برخی عملکردهای ایشان در تعامل با بعضی رهبران دیگر اقوام افغانستان آنهم به صورت مقطعی و زودگذر و غالبا احساسی و برمبنای منافع شخصی، عدم تخصیص درست امکانات ومنابع و فرصتهای شغلی و تحصیلی با درنظرداشت استعداد و توانایی افراد و اشخاص از جمله بورس های تحصیلی، عدم پالیسی و سیاست مشخص و مدون با کشورهای قدرتمند دنیا و نداشتن یک استراتژی مناسب مبتنی برنیازهای مردم، … متاسفانه از استاد محقق یک چهرۀ با ثبات سیاسی و سیاستمدار کارکشته به نمایش نگذاشته است و همین موضوعات در بسیاری جهات به عنوان نقاط ضعف ایشان مطرح بوده که باعث برانگیخته شدن طیف وسیعی از انتقادات مردم در برخی از برهه ها گریده است و حتی بسیاری از حلقات روشنفکری و شبه روشنفکری از ایشان روی گردان شده و بعضا هم به تشکیل تیم ها و احزاب دیگر و مستقل روی آورده اند.

      به گفته بسیاری از اشخاص و جریانهای نوظهور فعلی کشور، استاد محقق به تعهدات خویش آنچنان که در شان و در خور و شایستۀ یک رهبر کاریزماتیک هست، پایبندی ندارد و بیشتر احساسی تصمیم می گیرد به طور نمونه در برقراری تعاملات با ایلات متحده آمریکا، ایران، پاکستان در سطح خارجی بیشتر احساسی همراه با عقده گشایی و تنفر عمل کرده و در سطح داخلی نیز بیشتر گرایش و تمایل به نیروهای سنتی دارد. هرچند در بسیاری موارد هم با حمایت نیروهای جوان و تحصیل کرده نیز زمینه رشد و شکوفایی ایشان را فراهم ساخته است. به عنوان مثال در دو دورۀ انتخابات پارلمانی و شورای ولایتی گذشته، تعدادی از روشنفکران هزاره با قرار گرفتن در کنار ایشان و با حمایت معنوی ایشان به مجلس نمایندگان افغانستان و شورای ولایتی راه یافته اند. اما اینکه چرا نتوانستند با ایشان و سیاست های ایشان کنار آمده و به زودترین فرصت اردوی ایشان را ترک کرده و به زد و بندهای دیگر مشغول شدند می تواند ریشه در همان مشکلات ذکر شدۀ استاد محقق داشته باشد.

      اما در داخل قوس باید اشاره کرد که این روشنفکران و نیروهای تازه نفس نیز خالی از اشتباه و نواقص نبوده اند و آنچنان که وانمود می کنند معصوم و پاک نیستند و در بین ایشان هم بوده اند کسانی که صرف با استفاده از نام استاد محقق، از مردم رای گرفتند و به هیچ یک از تعهداتی که همیشه استاد محقق را به نقض آن متهم می کردند و به نوعی در یک دادگاه یک طرفه می نشستند و قضاوت می کردند، خودشان پایبند و متعهد نماندند و مردم را به زودترین وقت فراموش کردند. نداشتن تجربه و حریص بودن این روشنفکران نیز زمینه ساز جدایی و مشکلات فراوان گریده اند.

از همۀ این موضوعات گذشته باید اشاره کرد که استاد محقق علی الرغم همۀ این نواقص در بسیج و تهییج عمومی، انسانی توانمند است و همواره در بسیاری موارد توانسته این موضوع را به اثبات برساند. خصوصا نقش استاد محقق در بسیج نیروهای سنتی را نمی توان نادیده انگاشت به عبارت دیگر موج سواری استاد، از مشخصه های اصلی ایشان است.

      اما آنچه بیش از همه، موجبات تشویش و نگرانی نیروهای روشنفکری و حتی سنتی کشور را فراهم ساخته، همانا ضعف مدیریت و قدرت استفاده بهینه از این بسیج عمومیِ مردم توسط محقق در چانه زنی های سیاسی است که بارها اثبات شده است که استاد محقق قادر به مدیریت سالم و به نفعِ منافعِ مردم و رهبریِ این امواج و سیل خروشان حامیانش نیست و همین نکته است که از همین اکنون حدس و گمان و سوالات  زیادی را بر سر زبانها انداخته است.

    استاد محقق با رای قریب به 80 درصدی مردم هزاره و شکست سنگین رقیب کهنه کار و کارکشته و محافظه کارِ خویش استاد خلیلی و دیگر افراد و اشخاص مطرح در دنیای سیاست هزارگان – سرور دانش، حبیه سرابی، صادق مدبر و برخی دیگر ه نیز ادعای رهبری دارند- چه خواهد کرد؟

     بی گمان نقش رای هزاره ها در موفقیت بالای تیم اصلاحات و همگرایی به حدی ملموس و آشکار است که به هیچ عنوان قابل کتمان نیست و کتمان آن نیز جفایی است بزرگ در حق مردم و ملت افغانستان.

     بذرهای کاشته شده در دل خاک، بالاخره جوانه زد و در انتخابات سال 1393 به شکوفایی رسید و اما چه کسی می تواند از این میوه های خوشمزه و خوشرنگ استفاده کند؟

      در این شرایط حساس که ارگ ریاست جمهوری در تلاشی بی فرجام است تا مانع خارج شدن قدرت از سلطه و سیطرۀ پشتونها در کشور گردد و به هر طریقی مصروف فعالیتهای شبانه روزی است، تیم اصلاحات و همگرایی چه خواهد کرد و چه برنامه ای دارد؟

    به نظر من این تصمیم گیری بسیار مهم و حیاتی در سرنوشت مردم هزاره و خصوصا دورۀ حیات سیاسی استاد محقق خواهد بود. تصمیمی که می تواند جایگاه وی را به عنوان یک رهبر تا سالهای دیر، تثبیت نماید و یا هم که باز وی را منزوی و خانه نشین نماید.

    مدیریت سال

م در این شرایط حساس می تواند یقینا در تامین منافع مردم هزاره در کشور مفید باشد، مشروط بر اینکه مولفه های اساسی قدرت و مردم داری با زیرکی و زکاوت خاص چیده گردد.به نظر من با این سقف آرای ریخته شنده به صندوقهای اصلاحات و همگرایی، استاد محقق بی گمان در چانه زنی های سیاسی و معادلات سیاسی بیش از هر کسی دیگر دست بالایی دارد و اگر کمی عاقلانه و منطقی عمل کند بی گمان می تواند تا حد بسیار زیادی آرزوها و امیال مردم خویش را به کرسی بنشاند. اما اگر باز همان راه سابق و بازی های سادۀ سیاسی را در پیش گیرد بی گمان ره به جایی نخواهد برد.

در این شرایط و آمادگی ها برای رفتن انتخابات به دور دوم و همزمانی معاملات پشت پرده و بازار داغ شایعات، گزینه ای زیر را می توان در نهایت در تصمیم گیری استاد محقق یافت:

1 – اصرار به حفاظت از آرای مردم به طروق مختلف حتی تهدید به زور که احتمال آن بعید به نظر می رسد. چون نه آن ملت و مردم، مردم دروان جنگ و درگیری است و نه هبران آن رهبران دوران جهاد و مقاومت و سرسختی. شرایط به شدت تغییر کرده است و افغانستان نیز در مسیر گستردۀ تغییرات جهانی شدن قرار گرفته است و به عقب بر نخواهد گشت.

اما با شناخت از سیاست ها و عملکردهای گذشته استاد محقق، شما چه فکر می کنید که نوع عملکرد ایشان با پارامترهای مطرح شده چگونه خواهد بود؟ و اینکه به نظر شما بهترین عکس العمل استاد محقق به این وضعیت چه باید باشد که شرایط مردم هزاره در دولت آینده شرایطی قابل قبول باشد. سوالی که پاسخ دادن به آن مشکل است و باید منتظر تحولات آینده ماند.

و در پایان؛ اگر تیم اصلاحات و همگرایی به قدرت برسد چه ضمانتی هست که استاد محقق به استاد خلیلی ای دیگر تبدیل نشود؟

عبدالحکیم حمیدی

7 thoughts on “استاد محقق با آرای مردم هزاره چه خواهد کرد! -حمیدی”
  1. استاد محقق در پهلوی تیمی قرار ګرفته است که در سال های 1371-1375 به مردم و قوم وی چه مظالم و بی عدالتی ها را روا داشت. قسمت های غربی شهر کابل که در اکثر نقاط اڼ مردم هزاره ساکن بودند مانند کارته سه ، کارته چهار ، سرای غزنی، جمال مینه و کارته سخی ، کارته مامورین و افشار سیلو توسط افراد شورای نظار به ویرانه ای مبدل ګردید و فاجعه افشار سیلو به جنوساید هتلر مشابهت داشت. در نتیجه تعرض وسیع همین نیروها بود که استاد عبدالعلی مزاری ریس حزب وحدت اسلامی افغانستان به طرف طالبان پناه برد و بالاخره توسط ایشان به شهادت رسید.
    در شرایط دشواری که شورای نظار و همدستان شان مردم هزاره را تحت محاصره اقتصادی و نظامی قرار داده بودند ، حزب اسلامی به هبری حکمتیار و کمک های نظامی جنبش اسلامی به رهبری جنرال دوستم تمام دروازه های کمک رسانی را به حزب وحدت و مردم هزاره باز کرد و برادری و تساند افغانی و اسلامی را به اثبات رسانید. در حالیکه حزب حرکت اسلامی به رهبری شیخ اصف محسنی و بخشی از حزب وحدت به رهبری آقای محمد اکبری در پهلوی شورای نظار قرار داشتند. البته در قسمت مظالم دوران امیر عبدالرحمن خان در قسمت مردم هزاره بحثی جداګانه ایست و عبدالرحمن خان به همان پیمانه مردمان غلزایی را نیز کشته است که جنایت مذکور بدوش شخص امیر خود خواه و مطلق العنان میباشد،
    زمان می ګذرد و رهبران سیاسی به سطح اقوام و سطح ملی کشور ما تغییر و تبدیل می شوند اما برادری و همزیسیتی مسالمت آمیز میان مردمان شریف ساکن کشور ما پا برجا خواهد ماند.

  2. په دې لیکنه کې مې پښتنو ته هغه کنځلې ولوستې چې خاوران او کابل پریس ټکی اورګ یې کوي. زه حیران یم چې تاند ولې داسې لیکنه خپره کړې ده؟

  3. Salamoonah! Grano lostunko ta!
    Awwal kho bayed A.hakim-e hamidi sahb ta salam , bya da che Arg wala ya Pashtana bozurg Qawmona ya pashy laka Abdali,Popalzi ya Gharzi a.d.n. yi pa dasiso ya aqlaen da yaw pashtun pa devam toren karry, zma pa nazar d yaw Mohakeq-e chashmcosh lapara che ttolAfghanan yi pa pakhwanyo aw osanyo krrano khabar diy; la Insaf aw adalet na lary khabr da. Shaghly likonky de Pakhwany saltanatono ki aw pa da 30 kala ki d Hazara wroonno yawa manteqa washiyie che bambard shwy osy?,( ghayr la Kabul 91 tar 96 zaka da par ttolo aam wa); aw bya da akhero 13 kalono ki che jalalet chapan karzi Popalzi~! tzsomra ghayr-e mostahaq imtyazat doy ta warkrll +_ shoray-e naswar sara!!(hazra Awghu birarah; monafegh shoray-e nazarh!) da ham la Khody, Rasul aw Khalgo patt na die!..Nu bya wali d hazarestan! ya zahmetkoshan! a.d.n. kalimat iste`malegy??. Da pakhwanyo Changezyano aw osanyo farsi akhondano zolmuna +_ shojaii aw Daykonddi TOP mohaceleen!!! mo ham dar pa yaad krry!
    Pa pay ki waym che Khalily; Mohakiq aw daci nor da Islam aw Madany qawanino pa asas bayed A`idaam shiey ;khayr aw khlas!…Va lakom fi-l qesas-e hayatun ya ul-`l albaab!!

  4. کدام رنجدیده؟ کدام پس مانده؟ کدام غقب نشسته؟
    من نمی دانم شما از کدام هزارستان گپ میزنید؟ بخاطریکه هزاره های که مقیم در خاک افغانستان هستند، بعد ازبه وجود امدن حکومت هزاره (کرزی) دومین قوم که درمدار این ریژیم به حرکت است میباشد. مردم که در پیشروی این چرخ است بنام پنجشیری ها (که ازکوه های قفقاز نازل شده) میباشد. این دو قوم همه دالرهای امریکا و اروپا را نوشی جان کردند. قراردادهای گزاف را از آن خود کردند. حتا که این دو گروه ماده پرست تا حدی پشت ای دالر دیوانه شدند که ناموس های خود را در بدل دالر به کمپ های امریاکایی ها ودیگر قوایی ناتو درهمه بیس های شان توضیع کردند تا مهمان های شان (خارجی ها) در این دیار پرزحمت و مسافری دوچار مشکلات شهوت نشوند. در پهلوی این خدمات شان ابتکارات دیگر هم ظهورشدند. این که همه معاملات این دو گروه زیر چتر دالر رفتند از داخل خانه های شان یک سرمایه بسیار با وقار که بنام حیا و عفت یاد میشود کوچ کردند. امروز اگر ماو شما کمی فکر کنیم و کمی سرای خود را به بازارهای داخل کشور سرزنیم به وضاحت خواهد درک کرده باشیم که از زن و مرد پیر تا به دختر شش ساله همه در مرض شهوت، بی حیایی، عشق و زنا مبتلا شدند.

    باهمه این ابتاکارت که این ها از آن خود کردند هنوز هم جگرای شان یخ نکرده دیگر هم خود را عقب مانده و درو از دولتمنداری حساب میکند.

    شما باور کنید مه هیچ نه فهمیدام که این ها دیگر چه قیسم میخواهد گروه خود را تعبیر کند!

    از امریکای ها و دیگر دوست های شان که در داخل افغانستان هستند خواهش میکنیم که این دو گروه را کمک کنند تا به مرام های شان برسند، خوبتر خواهد بود اگر این دو گروه را با چوچ وپوچ ای شان به خارج انتقال نمایند تا روند لذت و کیف شهوت را از ایشان قطع نشود.

    بااحترام

  5. عزتمندو ، بشتنو ، تاجكو ، أوزبكو ، هزاره وو ، تركمنو ، بشهي ، نورستانيانو أودنورو مشته ملتونو ورونو بورتني ا نخور ته دقيق ،اوبه غور سره وكوري أيا
    ١. – أيا دوي دري واره دوطن دا بادي أيا دوطن دوراني دباره تصميم نيسي .
    ٢ – أيا دوي دري واره دملت دو حدت أويا دانا شي دباره تصميم نيسي.
    ٣ أيا دوي دملت دخلكو دوينو دنه تو بدو ،أويا دوينو د تويدو به خاطر تصميم نيسي
    ٤ – أيا دوي دري واره يو واحد أزاد أفغانستان غواري أويا تجزيه أويو محكوم دولت .
    ٥ – أيا دوي دملت تول خلك دملت اصلي بجيان بولي أويا صرف همدا دري واره دملت اصلي بجيان او وارثين د دي خاوري بولي.
    ٦ – أيا متفكرين همدا دري نفره دي اوكه به دي خاوري كي نور خوك هم شته.
    ٧ – أيا دملت تول خلك دهمدي دري وارو خبرو ته غوز ونيسي كه به خاوري كي نور هم خوك شته
    ٨ لنده دا جه هر خه جه دوي دري واره وأي مونز به يء به تيت سر منو او يا كولي شو دخبل أودّ ملت د حقوقو خخه مرد انه وار دفاع او د دوي د شؤ مو بلانونو به مقابل كي مر د انه وار ودريزو.
    زه خونه بوهيزم دملت نظريات حتمي او به اول مقام كي قرار لري
    وطنوالو تاسي به وأي ته ليوني يء ولي داسي سوالونه طرحه كوي زه ليوني نه دغه دا نخور ناسته جه هر خوك وويني د دا سي سوالو سره مخامخ كيزي. كه مي غلتي أويا اشتباه كري وي دملت خلك دي بخبله بزركواري ما وبخشي

ځواب ورکول Karim Jalili ته ځواب لرې کړه

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *