ظریفه غفاری

میتوان گفت که طالبان از یکطرف برداشت قشری و تنگ نظرانه از اسلام داشتند وبرای همین بود که محدودیت هائی را برای عده ای از مردم افغانستان از جمله زنان وضع نموده بودند وعملا حقوق اجتماعی، سیاسی وحتا آموزشی این قشر از جامعه را نقض نموده بودند ودر کنار این بر پایه شریعت به انواع ستم های اتنیکی، زبانی و اعتقادی دست زده بودند و بدینگونه یک دوران سیاه در تاریخ افغانستا ن در زمان حاکمیت طالبان رقم خورد که هنوزهم تبعات منفی آن دامن گیر مردم وجامعه ماست.

هم چنان گفته شد که طالبان دین را هم ملعبه وبازیچه خود قرار دادند وبنام دین دنیای مردم را خراب کردند ودین را تنها به شلاق زدن زنان محدود ساختند . در حالیکه اگربه عمق دستورات دینی نظر اندازیم متوجه می شویم که دین وآموزه های دینی به هیچ صورت با فطرت آدمی درتضاد نیست، نه تنها در تضاد نیست بلکه دین به عنوان روش زندگی برای سعادت بشرآمده است.

دین برای بشر چگونه زندگی کردن را می آموزد، دین بشر را از عبودیت مخلوقات رهانیده وبه عبودیت خالق جهان رهنمون می گردد. دین به افراد بشر می آموزد که آزاد آفریده شده ای واین آزادی برایت بسیار ارزش دارد نباید آنرا به خاطر رضایت طاغیان وگردن کشان زورگو از دست بدهی! دین انسان را به فطرت ذاتی اش آگاه می سازد ومی گوید که انسان از هر رنگ ونژاد از یک سرشت آفریده شده وبا هم برادر وبرابر است، روی این لحاظ در بین افراد بشر یک نوع رابطه ی انسانی مبتنی براحترام متقابل برقرار است.

دین برای هیچ شخصی در هرمقامی که باشد اجازه نمی دهد که نسبت به دیگران ظلم وستم روا دارد، در حالیکه تفسیر طالبان از دین یک تفسیر تنگ نظرانه وقشری بود ونسبت به دیگر اشخاص واتباع کشور چنانچه گفته شد از دید تبعیض می نگریستند ودین را بازیچه ووسیله تحقق امیال واهداف گروهی وسیاسی طمع کاران بیرونی قرار داده بودند.

گروه طالبان مانند عده ای از گروه های ساسی دیگر در بیرون از افغانستان شکل گرفت وکسانی که از بیرون افغانستان در شکل گیری این گروه دست داشتند در عین حالی که از هم پاشی نیروهای نظامی افغانستان را آرزو می کردند، هوس دستیابی وسیطره به مقدرات سیاسی کشور مارا نیز به سر می پروراندند واز این رو گروه بنیاد گرائی را بنام طالبان بوجود آوردند وآنرا با کمکهای نظامی وامنیتی زیاد به جان مردم افغانستان انداختند.

القاعده سازمان بنیاد گرا وتروریستی است که از همان روز اول پیدایش طالبان همراه با سازمان اطلاعاتی پاکستان درکنار این گروه قرار داشت. القاعده همیشه از طالبان حمایت کرده ومی کند. این گروه بعد از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان این کشوررا بهترین جا برای ادامه عملیات خرابکارانه وتروریستی خود در منطقه وجهان می دید ودر هرقدم از سیاست ها وعملکردهای طالبان حمایت نموده وتمویل می کرد. اکنون هم با وجود اینکه رهبر القاعده در یک عملیات ناگهانی نیروهای آمریکا در ابیت آباد پاکستان کشته شد این گروه به همکاری ها وحمایت های مالی خود به طالبان ادامه می دهد.

اصلا طالبان والقاعده دو روی یک سکه هستند که هیچ وقت نمی توانند از همدیگر جداشوند. ملاعمر به همان چیز می اندیشد که القاعده فکر می کند. یعنی حاکمیت شریعت در جهان البته شریعتی که اینان به بنیاد داشته های خود تفسیر می کنند نه شریعت انقلابی و آزادی خواهانه وعدالت گستر، برداشت این ها از شریعت تحجر و کهنه اندیشی است، برداشت اینان از شریعت محروم ساختن اقشار از جامعه از حقوق اولیه شان است، برداشت اینان از شریعت مانع ایجاد کردن سر راه پیشرفت وشکوفائی جامعه است.

دوران حکومت طالبان یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ کشورما می باشد ستم، تحجراندیشی وحرکت های ضد انسانی وضد بشری در این دوران به اوج خود رسید تاجائی که تبعیض وتعصبی که از سوی این گروه اعمال می گردید تعدادی از اقوام افغانستان را در دشواری مفرط قرار داده بود ومشکلات ومحدودیت های فراوان برای شان ایجاد گردید. در دوران طالبان زنان ودختران که نیمه از پیکره واحد جامعه را تشکیل می دهند از آزادی های فردی محروم گشتند. تعلیم وتربیه که حق هر فرد از افراد جامعه می باشد به روی زنان ودختران بسته شد زنان به عنوان عضو جامعه نمی توانستند از مزایای آموزش وفراگرفتن علم بهره مند گردند. باید گفت دوران طالبان از نگاه تحجر اندیشی، اجحاف وحق کشی جمعی یکی از دوران های بسیار تاریک در تاریخ افغانستان بود.

این گروه دیکتاتوری اعتقادی را تا انجا رساند که از نظر روشها ونگرش ها مشابه دوران حاکمیت قرون وسطائی کلیسا در اروپابود. دوران حکومت کلیسا درغرب که به قرون وسطا معروف است یکی از تاریکترین وسیاه ترین دوران تاریخ اروپااست. کلیسا، کشیشان وراهبان در آن دوران با استفاده از مذهب چنان قیوداتی را به وجود آورده بودند که هیچ شخصی نمی توانست برخلاف نظریات کلیسا حرفی مخالف آنچه که کلیسا می زد به زبان بیاورد ویا عملی را انجام بدهد.

درقرون وسطا هرگونه اعتقادات اشخاص تحت کنترول شدید قرار می گرفت وهرگونه فریادهای آزادی خواهانه وابداعات واکتشافاتی که در رابطه به علوم انجام می گرفت واگردانشمندان نظریات نوی را ابراز می کردند ویا ایده های تازه ای را می خواستندمطرح نمایند نه تنها این حق را نداشتند بلکه بیرحمانه مجازات می شدند وتنها آن کسانی از این حق برخوردار می شدند که نظریات وابداعات شان از فلتر کلیسا گذر می کرد. اگرچه فعالیت های سیاسی، اجتماعی وتشکیل نهاد های مدنی، اتحادیه ها، انجمن ها وسندیکا ها را قانون برای هرشخص از اشخاص هرکشور اجازه داده است.

اما این بدین مفهوم نیست که به بهانه استفاده از حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی هرطوری که بخواهیم عمل نمائیم. باید هدف از تشکیل نهادهای سیاسی ومدنی حرکت به سمت وحدت ملی ودفاع از تمامیت ارضی و منافع ملی باشد نه آن که برای خوشنود ساختن حامیان خارجی خود تمامی ارزشهای ملی وانسانی را زیر پا نموده ویا آن را مورد حمله قرار بدهیم. مردمی که هویت خود را از یاد برده و ارزشهای ملی، فرهنگی و تاریخی کشور خود را فراموش نموده همیشه به عنوان مردم ضعیف وبی اراده در برابر هجوم همه جانبه ی دیگران تاب وتوان مقابله را نخواهد داشت چنین مردمی در معرض نابودی خواهند بود. بازگشت به هویت ملی، فرهنگی وتاریخی وتوجه به گذشته پر افتخاری که توسط نیاکان ما خلق شده اند از یک طرف مارا به گذشته بسیار غنی در ابعاد فرهنگ و مدنیت آشنا می سازد و ما با دانستن آن همه رشادت ها و فداکاری هائی که گذشتگان ما از خود به یادگار مانده اند وآن همه افتخاراتی که در راستای منافع ملی و حفاظت از تمامیت ارضی و خدماتی که در راه گسترش فرهنگ، هنروعلوم از خود نشان داده اند آشنا می سازد برای ما جرئت وانگیزه فعالیت و احساس مسئولیت خلق می کند واز سوی روش چگونه حرکت کردن وجهت گیری های سیاسی مارا در شرایطی که هستیم روشن می سازد واز جانب دیگر به ما این بینش را می دهد که با شناخت از گذشته تاریخی خود وتشخیص جهت شرایط فعلی دورنمای آینده خود و کشور خود را روشنتر ودقیق تر تعیین کنیم. آری شناخت از گذشته فرهنگی، سیاسی وتاریخی عامل موثر در پیشرفت فعالیت های سالم روز مره ی زندگی ونیز انجام مسئولیت های اجتماعی مردم هر کشور می باشد، پس مردمی می توانند شاهد پیروزی وموفقیت را به طور کامل ویا به طور نسبی به آغوش بکشند که از چنین شناختی برخور دار باشند.

اگر مردمی بازگشت به گذشته تاریخی کشور خود نداشته باشند و افتخاراتی راکه نیاکان شان به قیمت تمام هستی خود آفریده وبه آنها به یادگار مانده اند مورد توجه قرار ندهند وآن را به عنوان داشته های غنی ملی خود ارج ننهاده واحترام نکنند مثل این می ماند که درواقع گذشته خود را نفی کرده باشند. افتخارات یک کشور در گذشته اصالت وقدر وقیمت آن را بیان می کند وبه دنیا می فهماند که دارای سابقه کهن تاریخی بوده ودر پیشرفت وترقی تمدن بشری به سهم خود نقش داشته ودارد. مردمی که از گذشته تاریخی اش بریده گردد دچار یک نوع بیماری از خود بیگانگی می گردد موجودیت خود وشخصیت خود را وهویت اصلی خود را فراموش نموده وهویت خود را در هویت وشخصیت بیگانگان جستجو می کند و دچار دوگانگی شخصیتی می گردند این وضعیت را تاسرحد افراطی آن به پیش می برند تا جائیکه فرهنگ، تاریخ وهویت مستقل خود را به فراموشی سپرده و در برابر بیگانگان اراده خودرا از دست می دهند. مثل بیگانگان لباس می پوشند ومثل آنان حرف می زنند بهتر این است که بگوئیم ادای حرف زدن آنان را از خود بروز می دهند درحالی که بیگانگان به آنان می خندند وآنان را احمق های می پندارند که هویت وشخصیت اصلی خود را فراموش نموده اند. چنین مردمی به مراتب بد تر از آن مردم هستند که هیچ چیزی از تاریخ، ادب وفرهنگ خود نمی دانند. انسانی که از دانستن یک موضوع ذهنش خالی می باشد با حرص وولع کوشش می کند که چیز های نو بیاموزد ونسبت به آن موضوع دانش خود را تکمیل نماید وقطعا به مدارج علمی نایل می گردد، درحالیکه اشخاص از خود بیگانه با رشد دادن خصلت های از خود بیگانگی در وجود شان خود را بی هویت نموده واز همین رو فرهنگ وعنعنات بیگانگان را فرهنگ وعنعنه خود دانسته وبه آن عشق می ورزند.

5 thoughts on “دوره مجاهدین، طالبان و نظام مردم سالاری/ ظریفه غفاری”
  1. Dear Sister,
    I am not trying to justify what happened during the Taliban era.
    Your writing(as mentioned in the title) did not reflect the pre Taliban( mujahidin) era. Electing of the government rules which were agreed upon in exile in Pakistan(signed by all parties in the holly city of Mica) were broken by Late Rabani and Masoud.
    The families of Al-Qaida fighters were allowed to live in the country by the order of Mr. Rabani.
    Osama and his close friends, with their families, were carried By Arianna Airlines from Africa to Kabul, by the order of the government. The fighting between Rabani, Masoud, Sayaf and Hezbi Islami caused, tremendous destruction to the city of Kabul, and the deaths of more than 50,000 civilians. The whole country fell in to chaos. The power fell to the hands of thieves, robbers, killers, smugglers and warlords. People’s properties, women and children were not save and many families flee to neighboring countries for the first time.
    All these things together caused the creation of Taliban and later, the corrupted government during the past 14 years.

  2. د اغلې غفاري په نورو خبرو کې شک نه کوم خو دا خبره یې قطعاً نه منم چې طالبانو قومي یا ژبنی تعصب درلود.
    طالبانو اصلاً په قوم ، ژبه ، ملت ، هیواد باور نه درلود د هغوی سیاست د پان اسلامیزم بدوي شکله سیاست و. که دوی په دې شیانو باور درلودلی د یوې سپږې (اسامه) په خاطر به یط افغان اور ته نه اچولو.
    زما د خبرې بل ثبوت دا دی چې په تېرو ۱۴ کلونو کې طالبانو غیر د پښتنو نه بل څوک کله وژلي؟ که مکتب یی سوزولی د پښتنو یی سوزولی که یی د پرمختیايي پروژې مخه نیولې د پښتنو په سیمه کې یې دا کار کړی.
    په لسګونو زره قومي مشران، معملمین، شاګردان …. یي د پښتنو په سیمو کي وژلي

  3. خواهر عفاری !
    سلام را خدمت تان تقدیم میدارم.
    بعد از سلام مسنونه میخواهم درمورد مضمون تحریری شما نقاط را خدمت تان عرض نمایم:
    • از تصویر و شکل ظاهری شما نمایان است که عمر تان بحدی نیست که به طالبان و زمان حکمروایی شان تحریری داشته باشید که حاوی واقعیتهای انکار نا پذیر باشد. شما در تحریر خویش سعی کرده اید جملات مضمون تان را منظم وبه آن کلمات و جملات مزین نمائید که با دیموکراسی امروزی سربخورد، گرچه عاری از هر نوع حقایق و تصاویر واقعی از دوره جهاد و یا دوره حکمروایی طالبان بر افغانستان باشد.
    • بشکل در موضوعات از دیگران شنیده شده مبالغه کرده اید که اصل موضوع شنیده شده را هم در اساس آن بی اعتبار کرده است و از اساس تاریخِی آن بشکل غیر قابل قبول کاسته است. این مضون شما بدان نوع تحریرات مانند است که ضمیمه پروپوزل های پروژوی به ادارات کشورهای تمویل کننده پرگرامهای ضد عنعنات و فرهنگ افغانی طرح ریزی میگردد.
    • خواهر! شما در تحریر خود از طرزی کارگرفته اید که از زمان استعمال وکاربرد آن بسیار دیر میشود و حتی در زمان خویش هم کدام نتیجه قابل یادآوری نداشته است.
    • شما در تصویر تان حجاب دارید اما اتهام زدن وبهتان شما در بعضی موارد چه درمورد طالبان یا القاعده بحدی میرسد که از حد معمول آن میگذرد، وفقط من حیث شکل تحریر شده را بخود میگیرد وبس…
    • قابل انکار نیست که مجاهدین و طالبان در کابل و تمام نقاط افغانستان اعمالی را مرتکب شدند که خلاف اسلام و حتی در بعضی حالات مخالف تمام اصول طبعیت بشریت نیز بحساب خواهد رود، اما باید گفت که دراین عصر دیموکراسی جعلی و از غرب کاپی شده هم اعمال وچیزهای را در قبال ملت مظلوم افغان مرتکب شد که نه تنها دیموکراسی بلکه تمام اصول ومعیارهای زمانه انترنت امروزی را به شرمها شرماند.
    امید است که بعد از این قضاوت و تحریر تان مبنی بر واقعیتها و وضعیت حقیقی باشد و درجوار آن راه حل را نیز در برابر تمام انتقادات خویش ویا اثباتات را در برابر اتهامات رایه دارید.
    اللهم اجعلنا مسلمین حقا ومؤمنین حقا

  4. محترمه غفاري!
    من فکر میکنم شما دوره سیاه مجاهدین را فراموش کرده اید. به همین خاطر است که شما میګوید که طالبان (بر پایه شریعت به انواع ستم های اتنیکی، زبانی و اعتقادی دست زده بودند) این درست نیست. اګر شما این را قصداً مینویسید این یک موضوع جداګانه است و اګر خبر ندارید خود را خبر بسازید که ستم های اتنیکی، زبانی و اعتقادی را جبهه شمال اغاز نمود. به خصوص اغای احمد شاه مسعود، ربانی، داکتر عبد الله، یونس قانونی و دیګر اعضای این حزب. ارزو مند ام که در نوشته های بعدی تان حقایق بنویسید.
    با احترام

    ننګرهاری

  5. Dear Author;

    You have forgotten what was the reason that Taliban came into being (the crimes, cruelty, murders, rapes, & dirty acts of Mujahideen)… for further information may be u can check this link images: http://www.rawa.org/darkdays/all.htm

    Besides, when u r writing an article put ur view on all aspects and reasons that what led us to such a bad time (was there something worse or any other matter ?)

ځواب ورکول ننګرهاری ته ځواب لرې کړه

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *