رزاق مامون نویسنده و ژورنالست مطرح و ماجراجوی کشور در مقاله اخیر خود تحت نام «افشای کودتای گروه اتمر بر ضد دکتر غنی» می نویسد که «یونس قانونی، حامد کرزی، اسدالله خالد، داکتریاسین ضیاء، حکمت کرزی، عمر داودزی، بسم الله محمدی و مسلم یار و چند عامل بازمانده دیگر از تیم کرزی در کودتای سفید بر ضد داکتر غنی دست داشتند. او می گوید استاد سیاف از اول ماجرا، برنامه کودتای سفید را رد کرده بود.» اما اینکه حقیقت این ماجرا چیست قابل بحث است. این مقاله برای روشن ساختن فرضیه ماجرا مذکور و توضیح امکانپذیری کودتا توسط گروه اتمر در وضعیت کنونی متمرکز می باشد.
در قدم اول باید گفت اتمر هم در حکومت کرزی و نیز در حکومت وحدت ملی توانسته است با ابتکار، خلاقیت، پشت کار و مدیریت سالم در هر نهادی که کار کرده آن را به نهاد مهم مبدل ساخته است. سفر او از وزارت انکشاف و دهات تا مشاور امنیت ملی کشور داستان یک سیاستگر موفق و ملی گرا است. اما دست آوردها و پيشروی های سیاسی فوق العاده اتمر در چوکات حکومت وحدت ملی قشر سیاسی کشور را بیشتراز هر وقت معتجب ساخته است و حتی یکتعداد زیادی از آنها را مجبور به طرح ریزی و اعمال سیاست های توطیه بر ضد وی کرده است. آنها از آغاز حکومت وحدت ملی دست به دست همدیگر داده اند و همواره و پیوسته سعی نموده اند تا اتمر را از قدرت سیاسی به حاشیه برانند. اما برعکس با گذشت هر روز قدرت سیاسی اتمر بیشتر شده و اعتماد رییس جمهور بالای آن مستحکم شده است. اتمر که از پشتیبانی تیم جوانان فرهیخته افغان وحمایت قاطع آمریکا و بریتانیا برخوردار است، توانسته است به سادگی پایگاه سیاسی خود را همواره توسعه دهد و توطیه های حریفان سیاسی اش را مهار و سبوتاژ کند.
ثانیاً بعد از مرور تاریخی روابط سیاسی داکتر غنی و اتمر می توان استنباط کرد که آنها همکاران سیاسی مستحکم و استراتیژیک هستند نه موقتی. روابط نزدیک بین داکتر غنی و اتمر نه تنها ناشی از توحید دیدگاه آنها در مورد آینده افغانستان است بلکه سرچشمه از نقش حمایتی آمریکا نیز می گیرد. پیشینه این روابط عمیق ، عاری از تزلزل اما متمرکز با منافع سیاسی انفرادی و مبتنی بر اراده انجام نقشهای سیاسی پایدار در آینده کشور می باشد. بافت داکتر غنی و اتمر نه تنها محصول ذهنیت آمریکا است بلکه بر اساس علایق و گرایشهای سیاسی هردو تن بوجود آمده است. بنابر این انحلال یا هم انحراف آن در وضعیت کنونی غیر قابل احتمال و دور از عقلانیت سیاسی خواهد بود.
فرضاً برای اقتضای این بحث اگر قبول هم کنیم که اتمر واقعاً خواسته داکتر غنی را کنار بزند و خودش به چوکی ریاست جمهوری بنشیند ، در آنصورت چگونه امکان دارد نقش سیاسی امریکا را در تعیین سرنوشت افغانستان در پرتو این موضوع ثابت فرض کنیم؟ تحلیل من این است که آمریکا در حال حاضر به هر صورت مجبور به پشتیبانی و حمایت از حکومت وحدت ملی می باشد و در وضعیتی قرار ندارد که خواستار خلق بحران بیشتر سیاسی در افغانستان باشد.آمریکایها در افغانستان مرتکب اشتباهات سیاسی فاحشی شده اند که حتی موجب کاهش اعتبار بین المللی امریکا گردیده است. بدین دلیل آمریکا نمی خواهند اشتباهاتی را که به ضرر منافع آمریکا در منطقه باشد، تکرار کنند. ازسوی دیگر طرح حکومت وحدت ملی محصول ذهنیت خود قصر سفید بود. بنابراین حفظ و دفاع از حکومت وحدت ملی می تواند آبروی دموکراسی نیمه ریخته آمریکا را در افغانستان به نحوه اعاده کند. پس عقل سالم سیاسی احتمال رضایت آمریکا به طرح مسخره کودتای سفید که در ذات خود ناکامی سیاست آمریکا را در افغانستان و منطقه بازتاب خواهد داد ؛ هرگز تایید نخواهد کرد.
در کنار آمریکا جامعه جهانی نیز به طرح های رادیکال و کودتایی در افغانستتان ظاهراً هیچ دلچسپی ندارند. آنها همواره حمایت گر ارزشهای دموکراتیک در افغانستان بوده اند و می دانند تکرار فرهنگ کودتا در افغانستان اشتباه بزرگ در تاریخ سیاسی کشور خواهد بود. آنها بخوبی می دانند که کودتا آغاز فروپاشی مجدد نظامهای سیاسی و ختم انتقال سیاسی مسالمت آمیز در افغانستان خواهد بود که احیای خسارات آن نه تنها دشوار بلکه برای سالهای متمادی ناممکن خواهد بود. بنابر این تشکیل حکومت موقت توسط کودتا در افغانستان بدون حمایت و پشتیبانی جامعه جهانی نیز امکان پذیر نیست و در وضعیت کنونی غیر قابل احتمال پنداشته می شود.
ترکیب اشخاصی را که آقای مامون در پشت این کودتا مسوول می دانند از نظر وابستگی سیاسی ونگرش سیاسی قطعاً با اتمر سازگار نمی تواند باشند. همچنان وقتی استاد سیاف این ماجرا را رد می کند طبعاً تایید این موضوع در ذات خود موافقت به طرح کودتای سفید توسط افراد وابسته به استاد سیاف همانند داودزی و دیگران را غلط ثابت می کند.از سوی دیگر کرزی به یک بازیگر حرفوی سیاسی در افغانستان مبدل شده است. درآیت سیاسی او استعداد و شناخت سیاست آمریکا را که او دارد آن را نادیده گرفتن اشتباه خواهد بود. کرزی می داند که طرح های رادیکال در حال حاضر به هیچ وجه از جانب حکومت آمریکا و جامعه جهانی قابل پشتیبانی نخواهد بود. کرزی می داند که امکان موفقیت کودتای این چنین دشوار است و اگر کودتا هم با اثر باشد بقای یک حکومت موقت که محصول کودتا باشد هرگز آسان نخواهد بود و حتی می تواند کشور را به بحران عمیق سیاسی ببرد.
اینکه اتمر برای حفظ قدرت و یاهم تقویت موازنه سیاسی تیم تحول و تداوم سعی کرده باشد و به اختلافات بین داکترغنی و داکتر عبدالله پرداخته باشد ؛ بعید از امکان نیست. چراکه ساختار حکومت فعلی طوری است که امکان برد و موفقیت در وحدت هردو تیم کمتر دیده می شود. محاسبه تیم داکتر غنی این است که هرقدر ریاست اجراییه به حاشیه رانده شود همانقدر حکومت داکتر غنی به نظم، ثبات و موثریت و کارایی دست می یابد.آنها معتقد اند که در وجود یک اپوزیسیون داخلی با اندیشه های مخالف به رییس جمهور و پیشینه فساد و جنایت جنگی؛ ناکامی مودل حکومت وحدت ملی قطعی است. از سوی دیگر ریاست اجراییه معتقد است که در وجود رییس جمهور انحصار گرا و تمرکز گرا، آنها نمی توانند نقش سازنده در حکومت وحدت ملی داشته باشند. پس برای حفظ قدرت سیاسی، ریاست اجراییه نیز معتقد بنظر میرسد که از سیاست بالمثل استفاده صورت گیرد.
در مورد نقش سیاسی مشاور امنیت باید گفت که در وضعیت کنونی کشور طبعاً مشاور امنیت ملی باید نقش اساسی را در سیاست کشور داشته باشد. اما اینکه وی منابع مالی و سیاسی را در قبضه خود بدون رضایت داکتر غنی گرفته مبالغه بیش بنظر نمی رسد. تا جاییکه من شناخت از داکترغنی دارم او در مسایل مالی فوق العاده جدی و دقیق است و حتی طرز مدیریت مایکرو را می پسندد. از آنجاکه اتمر یکی از مهره های اساسی و قابل اعتماد رییس جمهور است احتمال دارد منابع سیاسی و مالی یک اندازه بیشتر توسط داکترغنی به وی قرار داده شده باشد. اما این موضوع ربطی به تصاحب منابع مالی و سیاسی نه بلکه از اثر اعتماد داکتر غنی بالای اتمر بوجود آمده است. من فکر می کنم در این مورد مشوره های متحدان استراتیژیک حکومت وحدت ملی نیز مهم بوده است.
موضوع استخدام جنرال اختر ابراهیمی به حیث قوماندان نیروی محافظت ریاست جمهوری (PPS) وقتی مطرح می شود که رییس جمهور از ناحیه اعتماد بالای نیروی محافظت ریاست جمهوری اظهار نگرانی می کند. آن زمان است که رییس جمهور هدایت میدهد تا یک شخص کارکشته وبا اعتماد در این سمت استخدام شود. چون بالای اتمر رییس جمهور اطمیمنان ثابت دارد پیشنهاد جنرال اختر ابراهیمی را بعد از بررسی دقیق قبول می کند.
مامون این فرضیه را بصورت نادرست ربطی به تنش بین حفیظ الله امین و نور محمد تره کی می دهد، در حالیکه قضیه امین و تره کی کاملاً متفاوت بود. امین قوماندان انقلاب کمونستی بود وتنش بین آنها نیز بر اثر سیاست اتحاد شوروی و تزلزل در حسن نیت تره کی در مقابل امین بوجود آمد. وقتی بعد از بارها کوشش ترور امین کریملین از قتل امین در می ماند بالاخره تره کی را قناعت می دهد تا امین را از صحنه خارج کند. کریملین از شخصیت امین که گویا اجند آمریکا است و رفتار سیاسی مستقل و خلاف اجندای کمونستی شوروی دارد ، جداً هراس داشت. تره کی امین را در قصر برای گفتگو و ختم تنش دعوت می کند اما وقتی امین به قصر می رسد بالای آن شلیک صورت می گیرد که در اثر آن محافظ ویژه امین بنام ترون به قتل می رسد. امین از صحنه درگیری همراه با جسد محافظ خود فرار میکند و اعلام می کند که تره کی یاغی شده و بالای آن کودتا می کند. در فرضیه کودتای گروه اتمرعامل کودتا اتمر(یعنی امین) است در حالیکه در قضیه امین و تره کی عامل کودتا (روسیه و تره کی) بود. بنابر این فرضیه کودتا سفید گروه اتمر با ماجرای کودتا امین به ظاهر هیچ ربطی ندارد.
مامون در جای دیگر می گوید که حامد کرزی از حضور اشرف غنی غلزایی تا نفرت رنج می برد. هرچند رقابت بین محمد زییها و غلزایی ها را نمی توان در تاریخ سیاسی افغانستان رد کرد اما عقل سالم سیاسی از بین بردن حکومت یک غلزایی و شاندن غلزایی دیگر را در چوکی ریاست جمهوری نمی تواند تایید کند. اما دست داشتن حامد کرزی برای تضعیف حکومت وحدت ملی را می توان تایید کرد. ظاهراً از همان آغاز حکومت وحدت ملی حامد کرزی تلاش کرده تا حکومت وحدت ملی را تضعیف و ناکام کند.
اینکه آمریکاییها به طرح مسخره کودتای سفید گروه اتمر با حمایت جنگسالاران قانع شده باشند کاملاً مسخره و بدون اساس بنظر میرسد. طوریکه قبلاً نیز گفتم امریکاییها در حال حاضر به هرعنوان تلاش خواهند کرد که حکومت وحدت ملی طول عمر خود را تکمیل کند. پروپوزل ۱۶۰ میلیون دالری از جانب اتمر به شرط موافقت اکثر جریان سیاسی مطرح در کشور مزخرف است. چراکه اولاً ۱۶۰ میلیون دالری پول ناچیز برای این کار است و دوم اینکه موافقت جریان های سیاسی مطرح به این طرح مسخره ناممکن است.
مامون می نویسد که چندی پيش دریک همایش برگزارشده در ارگ، داکترغنی اظهارداشت که «نیازی نیست برای فراگیری علم سیاست به آمریکا وکشور های اروپایی بروید؛ بلکه به لغمان بروید!» این درحقیقت خشم اشرف غنی نسبت به اتمر بود که درعبارت طنزی تلخ به او اشاره داشت. اما مامون یا که ویدیو سخنرانی داکتر غنی را تماشا نکرده یا هم برای اقتضای این بحث چنین تحلیل می کند. در حالیکه برعکس آنچه مامون فکر میکند در همایش مذبور داکتر غنی کاملاً خرسند و راضی از کارکردهای مشاور امنیت ملی بنظر میرسید. هیچ نوع اضطراب یا هم خشم در چهره او دیده نمی شد و اینکه سیاست را از لغمان فراگیرد در اصل نشاندهنده میزان رضایت رییس جمهوری غنی از اتمر بود لغمانی بود.
در مورد مامون باید گفت که او بدون شک یکی از ژورنالستان موفق کشور است اما در این اواخر نمی دانم چه مشکلی دارد که مقالات تحلیلی بی اساس را نشر می کند. مثلاً چندی قبل او نوشته بود که شورای حراست و ثبات بر ضد حکومت وحدت ملی کودتا می کند اما امروز می نویسد گروه اتمر قصد کودتای سفید بر ضد داکتر غنی داشت. یا که مامون تمرکز نوشتاری را از دست داده است یاهم همانند گذشته بعنوان یک نویسنده تمویلی برای دیگران می نویسد.
باوجودیکه در این اواخر تنش ها بین سران حکومت وحدت ملی افزایش یافته است ولی تا جاییکه من اطلاع دارم فضا در ارگ تحت مدیریت است. داکتر غنی هنوز هم از حمایت قاطع آمریکا برخورداد است. در اکثر موارد حرف او حرف اخیر اجندا را رقم میزند. متحدان استراتیژيک حکومت وحدت ملی با حمایت قاطع در کنار حکومت وحدت ملی ایستاده اند و رسانه های ارگ نیز خبر نشر شده در مورد کودتای سفید از جانب گروه اتمر را رد کرد و اتمر را یکی از پایه های اساسی حکومت فعلی و کاملاً قابل اعتماد دانسته است. بدین اساس فرضیه کودتای گروه اتمر بیشتر به پروپاگند \و اجندا بیرون کردن اتمر از قدرت می ماند. حالا دیده شود که رییس جمهور به اینگونه پروپاگند ها چقدر اهمیت می دهد. اگر رییس جمهور اتمر را از دست بدهد بدون تردید بزرگترین اشتباه سیاسی خود را رقم خواهد زد. داکتر غنی فقط در یک حالت و آنهم تسلیم شدن به خواستهای ریاست اجراییه و حریفان سیاسی دیگر در چوکات یک معامله سیاسی بزرگ می تواند اتمر را نثار منافع سیاسی کند و بس.اما تحلیل من این است که رییس جمهور محاسبه دقیق از اوضاع و بازیگران سیاسی کشور را دارد و می داند که چه زمان چه کاری را انجام بدهد.
استاد ظریف امین یار
۷ نومبر ۲۰۱۶
کابل- وزیر اکبر خان
تحلیل رزاق مامون برواقعیت عینی استوارنبوده بلکه مطابق سلقه های شخصی خودتحلیل کرده است.
نوشته هاي اغاي رزاق مامون از اول تا الحال فقط به خاطر هدف خاص وان هم مغرضانه و سليقوي بوده ،حتي بعضي اوقات فرق شب و روز را از هم تفکيک کرده نمي تواند ،بلي براي نوشتن قصه هاي فولکلوريک صحنه هاي سالهاي دهه هفتاد براي افسانوي ها خوب است …
سلام برای همه هموطنان عیزیز تقدیم میدارم:
مطالب را که رزاق مامون در رابطه به کودتای جناب اتمر صاحب تحریر نموده کاملا غرض شخصی وتنظیمی بوده یک اتهام واهی وشخصیت کشی اتمر صاحب میباشد.کاشکی مانند اتمر صاحب مدیرو رهبرقوی باعزم وباتدبیر میداشتیم امروز مشکل وطن حل میبود واین اتهام شیطانی رزاق مامون را محکوم مینمایم.
د رزاق مامون څخه باید جدی پوښتنه وشی، ځکه نه ویل کیږی دمامون دغه لیکنه د سقاویانو په مشوره دکومی توطیی او دسیسی پیل نه وی، پدی معنا چه کومه ورځ به یی ولسمشر ته خدای مکړه کوم بمب او یا بله خطرناکه دسیسه جوړه کړی وی، بیا به وای چه ولا مامون ریښتیا ویلی دا کار خو اتمر وکړو. او یا برعکس خدای مکړه کومه ورځ ښاغلی اتمر ته دسیسه جوړه کړی بیا به هم دوی
وای چه دا د دوی خپل منځی کار دی
په هر صورت د رزاق مامون دغه لیکنه ماته یوه هدفی اوشیطانی لیکنه ښکاری