(مکثی بر سخنان صدیق افغان پیرامون سرود ملی)

در حاکمیت کمونیستی، برای آن که خالیگاهی ایجاد نشود، از هر مورد و نشانی ای حمایت کردند که به گونه ای در جهت ایجاد ذهنیت هایی که بتوانند چهره ی جنگ    زده ی افغانستان را تغییر دهند، موثر باشند. در این میان، سوژه ها، افراد و اخباری منتشر  می شدند که خوب یا بد، فرصت هایی را به میان آوردند تا شماری که جرات داشتند و موضع آنان به گونه ای غیر عادی بود، نیز سود ببرند. افراد بی شماری در حاکمیت کمونیستی مشهور شدند که از گوینده گان و اخبارچیان تا عساکر دولتی و بعضاً دانشمند نمای هایی می شوند که همانند پروژه های مبهم صدیق افغان، هرگز از ماهیت کار های آنان سر درآورده نمی شود.

صدیق افغان، کسی ست که با طرحی به نام «ریاضی فلسفی» معروف شد و باوجود بیش از دو دهه از تاریخ این طرح، مفاد این به اصطلاح علم جدید، واضح نمی شود. این شخص در جنگ های داخلی که خودم نیز یک مورد آن را شاهد بودم، با موتری که کاملاً یک مدل نمونه بود، در بازار ها، به مردم تفهیماتی می کرد که چیزی شبیه پیشگویی ها بودند. ظاهراً فاجعه ی حاکمیت تنظیمی، اجازه نداد آقای صدیق، فرصت ابراز وجود بیابد. در حاکمیت طالبان، نمی دانیم که فعالیت های آقای صدیق به کجا رفتند، اما با ایجاد اداره ی نو، بار دیگر با چهره ی وی مواجه شدیم که در کنار بعضی از رفیقان حزبی سابق که خیال کرده بودند نقل محافل خواهند شد (مانند غوث زلمی) کوشش ها کردند تا انحصار کار های فرهنگی، رسانه یی و اجتماعی را به دست گیرند که متاسفانه مهارگسیخته گی جریان نو، کسانی مانند غوث زلمی را کوچکتر از چند جوانک رسانه یی کرد و کامپیوترکاران مطابع، شهرت خوب تری به دست آوردند که حتی جای صدیق های افغان نیز در آن ها خالی ماند.

اعتصاب ها، سخنرانی های بازاری، توهین، پخش پوستر های به اصطلاح ضد آمریکایی، حریق کتاب های مرکز ریاضی فلسفی، درگیری با مسوولان حکومتی، آوردن مدال های مبهم و بالاخره کسب تحفه از والی بلخ، برای آن چه که ما آن را موضع ضد افغانی       می دانیم، آقای صدیق افغان را در حاکمیت رییس جمهور کرزی، مطرح کردند.

مرکز ریاضی فلسفی با شکایتی که اکادمی علوم افغانستان از عدم ارایه ی حتی یک مورد پروژه ی کاری این مرکز داشت، فقط با نماینده گی ای در تاجیکستان! که خیلی جالب است، در عقب تمامی رفتار های آقای صدیق افغان قرار می گیرد. او در هنگامی که چند سال قبل، رسانه های دنمارکی، کارتون هایی از حضرت پیامبر (ص) را منتشر کردند، تا سرحد اعتصاب غذایی، واکنش نشان داد، اما بلافاصله به دعوت مقامات دنمارکی برای سفر به آن کشور موافقت می کند. این رفتار به شدت با واکنش مقامات اکادمی، خبر ساز می شود که برخلاف ادعای دفاع از شان پیامبر، این به هیچ صورت درست نیست تا با سفر به کشور مورد نقد، خود مان را درگیر بحث هایی کنیم که در فرهنگ غربی، مانعی ندارند.

حمایت های دولتی و زمینه هایی که برای اعضای حزبی فراهم می شدند، بسیاری از کسانی را مفتخوار می کنند که هرچند با نام فرهنگی، ورزشکار و غیره می شناسیم، اما در واقع با چنین وضعی خو کرده اند. هنوز هم بسیاری از بقایای حکومت کمونیستی که برای چند مورد کوچک کاری، تا توانستند چپاول کردند، در حاکمیت پس از طالبان، به چشم می خورند که نقش آنان به عنوان افرادی که به ویژه تمامی برنامه های سازمان های اجتماعی را به گند کشیده اند، واضح ست؛ تنها بر اثر این افراد مفتخوار، بار ها کوشش ها برای ایجاد انجمن ها و اتحادیه های فرهنگیانی که زیر نام نویسنده گان و شاعران، ایجاد شده اند، به ناکامی مطلق کشیده اند. تذکر خاطره ای در این مقال، کمک می کند که کسانی از قماش رفقای پیشین را به خوبی بشناسیم.

در اوایل حاکمیت آقای کرزی، جمعی از فرهنگیان در اجتماعی در کابل، می خواستند «انجمن شاعران و نویسنده گان افغانستان» را دوباره احیا کنند. از افراد نو تا کهنه گرایان، همه حاضر می شوند و در یک فضای کاملاً آزاد، محمد اعظم رهنورد زریاب و استاد محمد اسماعیل یون، دو نامزدی می شوند که در فاینل، رقابت می کنند. بر خلاف تصور ظاهر نما های توهم زده، استاد محمد اسماعیل یون با چنان اکثریت آرای پشتون ها و غیر پشتون ها، گزیده می شود که از طرز بیرون رفتن لنگان لنگان و سست رهنورد زریاب پس از ختم رای گیری،  تاکنون نیز پایان آن جلسه را به یاد داریم؛ اما با جود بزرگواری استاد یون که داوطلبانه، سمت خویش را به زریاب پیشنهاد کرد و او را بزرگ و استاد ما خواند، عوامل رفقایی خط ستمی- پرچمی و کسانی مانند مدیر مسوول روزنامه ی بدنام ماندگار (نظری پریانی) با بدترین شیوه ی عصبیت قومی، جلو استمرار اجماع فرهنگیان را گرفتند و به این صورت، کوشش های ما برای اتحاد فرهنگیان که جمع آنان منتهی به وحدت فکری بیشتر می شود، همیشه با بدپنداری های شماری مدعی، خنسی شده است.

به هر صورت، خبر دیگری که پیرامون آقای صدیق افغان می چرخد، بی احترامی او به سرود ملی ست که بار ها دیده شده است این شخص با پخش سرود ملی، نمی ایستد.

روزی در هنگام کار در فیس بوک، دوستم، نذیرالدین مصلح، که گزارشگر تلویزوین یک است، پُستی ارسال می کند که در اثر ملاقات با صدیق افغان بود. دوست گزارشگرم ضمن توضیح ماجرا، نوشته بود که آقای صدیق افغان می گوید: «سرود ملی را یهودیان ساخته اند؛ بنابراین، برای وی، قابل احترام نیست.»

نذرالدین مصلح را می شناسم. او شخصیت واقعی ست و آن چه را انعکاس داده است، هرگز نادرست نیست. با خوانش پُست او به این حقیقت یقینی شدم که در کنار امتعه ی وارداتی بازار آزاد، مسابقه برای توهین و کسب درآمد، آن قدر بی شرمانه شده است، که وقتی افراد معلوم الحال گذشته، آن قدر شعور ندارند بفهمند که شرایط فرق کرده است، چه گونه برای آن که به نان و نوایی برسند، جسور می شوند. ظاهراً حرص برای درآمد، آن قدر طرف را غافل کرده است که حتی توجه نمی کند اگر مساله ی مسخره ی یهودی بودن افغانان را جدی بگیریم، این نام «افغان» نیز پیوسته به این کمیدی می شود.

موضع صدیق افغان در برابر بی احترامی به سرود ملی، کاملاً واضح است؛ زیرا شاعر این سرود ملی، از فرهیخته گان قوم پشتون و از فرهنگیان نامدار کشور مان است؛ یعنی کسی نیست که استاد عبدالباری جهانی را نشناسد. سرود ملی به زبان پشتو است؛ یکی از دو زبان رسمی کشور که از لحاظ قومی، مربوط به صد میلیون پشتون مسلمان می شود که از هند تا آمو در گروه خانواده های دری زبان، هندی زبان و پشتو زبان تقسیم می شوند و تنها هفتاد درصد مردم افغانستان را تشکیل می دهند.

بیشتر از این، این مقال را به درازا نخواهم کشید، اما مانند بسیاری از مقالات این مجموعه، می خواهم تذکر دهم که متاسفانه عدم مدیریت درست امور فرهنگی، باعث شده است ذهنیت های منفی با ایجاد تخریش وفاق ملی، اجازه دهند که تا سرحد تمسخر بر خود نیز غافل شویم.

2 thoughts on “مسابقه برای توهین و کسب امتیاز/ مصطفی عمرزی”
  1. بخاطرمعلومات دوستان عزیز وعمری زی صاحب ارجمند می خواهم درباره درامه ای صدیق دیوانه یادهانی ویاداشت خود را خدمت تان عرض دارم . درروزهای روانشاد نجیب الله مصروف خدمت در پوهنتون کابل بودم که دریکی از روزها ریس پوهنتون کابل جناب عنایت نامه ی از ریاست جمهوری را برایم نشان داد وګفت که این نامه ازآنجا آمده است و خواستارګردیده تا شورای علمی پوهنتون تایید کند که این دیوانه واقعآ استعداد این را دارد تا از وی بحیث کسی که واقعآ ریاضی میداند تقدیر به عمل آید . موضوع جالبی بود وباید مطابق نامه ریاست جمهوری به شورای علمی محول می شد. که بعداز یک زمان طولانی به شورای علمی محول شد . اکثر اعضای شورای علمی آن دور زند ه اند . چون موضوع ریاضی بود استادان ریاضی مانند زنده یاد پوهاند مهرا صاحب ودیګران همه حاضربودند وراجع به موضوع ازایشان سوالها مطرح شد . سوالاتی که از طرف استادان مسلکی مطرح شد ایشان نتوانست آنرا به ګونه که لازم بود جواب ارایه دارد . درجریان سوالات مطرح شده بحث نیزبود ، که دربرابرهمه آن لاجواب ماند . بالاخره صدیق آنقدر نارام وعصبی ګردید ک مجلس را ترک کرد وازمجلس بیرون برآمد . درلحظه ای که مقر شورای علمی را ترک می کرد این جمله راخود به زبان آورد وکفت : « شما کهنه پیخا بودین که چند سال قبل نیز مرا دیوانه خطاب کردین واز پوهنتون راندین » صدیق دیوانه برآمد داکتر عیانت کوشش کرد که دوباره برایش بینی خمري بسازد ولی نشد .
    این موضوع را بخاطر یاد آوری کردم که نهادهای علمي کشور ګاهی هم ازوی بحٍیث یک آدم چیز فهم تقدیر به عمل نیاورده است . حتی دانشمندی زنده است که برایش ګفت که : من ادرس آن ستدیوی فلم را نیز میدانم که درآنجا عکس های خود را باعکس ګرباچف مونتاژنموده اید … بعداز آن که ازپوهنتون کابل بینوا ګریخت و رانده شد داکتر نجیب روی هرملحوظ که بود برایش زن ګرفت تمام مصارف عروس و یک باب آپارتمان مکروریان اش را از کیسه خلیفه متحمل شد . سال قبل به هند وستان آمده بود زیاد کوشش کرد که کدام موسسه هندی را نیزفریب دهد ولی خوش بختانه که آنها نیز خود را ازسابقه دیوانګی اش مطلع ساخته بود وبا آمدنش موافقه نکرد ند. تنها به چک اف خود پرداخت و دوباره به کابل برګشت . این بود خلص از درامه دیوانه ګی این دیوانه .
    کابلی والا ازهند

  2. در سال آخر حاکمیت دوکتور نجیب الله صدیق افغان پيشبینی کرده بود که در سال آینده یعنی 1371 یک مرمی هم فیر نخواهد شد و در افغانستان صلح کامل برپا خواهد شد.
    شما نتیجه اش را دیدید که میلیونها و میلیاردها مرمی فیر شد و صدها هزار انسان از شهر کابل آواره و بیش از هفتاد هزار کابلیان شهید شدند.
    بنا به ادعاهای این سخنګو و بلند ګوی شورای نظار وکاجی بی نباید اهمیت داده شود
    حسن

ځواب ورکول حسن ته ځواب لرې کړه

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *