سوال: ”خالدی صاحب بزرگوار بعضی از پشتونها خودشان ادعا دارند که ما از قوم بنی اسراییل هستیم وادعا انها مبنی از استناد کتاب بنام خورشید جهان است … نویسندهای معاصر ما پشتونها رااریایی معرفی نموده به دلیل اینکه ازلحاظ زبان شناسی هیچ حرف عبری در زبان پشتو یافت نمیشود درحالیکه کلمات اریایی فروان است تادرمورد رد ویا تایید این ادعا یک مقاله بنویسید بااحترام.“ (عبداله حبیب سرحدی )

پاسخ: افرادی بنابر عقاید مذهبی اسمهای قیس و خالد را که اصلا دو قوماندان اعراب در خراسان بودند و بعد از ختم ماموریت شان در مناطق پشتون نشین اقامت گزین شده از بازگشت به عربستان خودداری کردند با خالد بن ولید یکی فرماندهان معروف صدر اسلام اشتباه گرفته و شایعات بی اساس منشا بنی اسراییلی بودن قوم پشتون را بنیاد نهادند. مطالعات ژنیتیکی موجودیت پشتونها و تاجیکها را در تمدن وادی سند و شمال هند و پاکستان از دها هزارسال به اینطرف در این سرزمینها ثابت کرده است. از کوههای غور تا چترال و بلوچستان اقوام پشتون مسکن دارند. موازی به آنها تاجیکها از پامیر تا درهُ های تگاو، نجرو، پنجشیر وغوربند مسکون بوده اند. مطالعات ژنیتیکی قرابت اجدادی این دو را باهم دیگر از نظر دی ان ای ثابت کرده و هردو ریشه در تمدن وادی سند و شمال هند و پاکستان دارند. این دو قوم از ده هزارسال به اینطرف در این سرزمینها بوده اند.

از جانب دیگر تاریخ نشان میدهد که پشتونها و غوریها دین اسلام و زبان دری را به شمال هند گسترش دادند ودر سال ۱۲۲۰م اولین زمامدار پشتون تبار، سلطان جلال الدین، در هندوستان به قدرت میرسد یعنی در کمتر از ۶۰۰ سال بعد از معرفی اسلام. این خود نشان میدهد که اقوام پشتون از نظر تعداد نفوس و سابقه در سرزمینهای میان دریاهای هلمند و دریای سند قدامت و پختگی لازم را داشته اند و نظریهء بنی اسراییلی بودن قوم پشتون را با مهاجرت از شرق میانه به این سرزمینها منتفی میکند.

بعضی محققین، از جمله کهزاد و ارغندیوال، به این عقیده هستند که قهرمان اسطورهء ”گرشاپ“ گرشاسپنامه اسد طوسی و شاهنامه فردوسی طوسی همان چهرهء افسانوی ”غرغشت“ پشتون است. علاوه بر آن اینها معتقد اند که صفاریها از اقوام پشتون بودند.

اگر اقوام اصلی این سرزمینها را براساس تمدن ویدی “آریایی” بگوییم هردو ”آریاییهای“ اصیل همین سرزمین هستند. در کتاب مجموعهُ نظریات بنده در ”اکادمیا“ چند مقاله در این مورد موجود است. از جانب دیگر نظریات تاریخی، باستانشناسی و ژنیتیکی تازه تر بیانگر آن است که تاجیکان افغانستان تفاوت بسیار کمی از پشتونهای این کشور داشته هردو منشا نژادی واحدی دارند. مرحوم میرغلام محمد غباردرین مورد مینویسد:” .تاجیکها… به تائید اقوال هرودوت وبیلیووغیره … معلوم میشودکه مسکن تاریخی شعبه دادیکای قدیمی پختانه همان صفحات شرق وشمال افغانستان بوده واز آنجا بمرور زمان در سایر سرحدات داخله وخارجه افغانستان مهاجرت اختیار کرده اند، که تا امروز در افغانستان وماورا النهر وفارس بنامهای تاجیک ودهگان” ودهوار یاد میشدند” (افغانستان در مسیر تاریخ). هدف از ” دادیکای پختانه” توسط مرحوم غبار دقیقاً توضیح داده نشده است. همین مفهوم را محقق هم عصر وزمان غبار، استاد کهزاد ازقول هرودوت روایت کرده مینویسد: “دادیک ها Dadicae” (تاجیک) را هرودوت ازشعب “پکتی” ها”پختون” ها میداند، ومتصل با “گنداهاری” هاذکرنموده وبا اهالی صفحات شرقی آریانا مخصوصاً گنداهاری ها پیوستگی داشتند (احمد علی کهزاد، آریانا،ص85). کهزاد درادامه می افزاید: “دادیک ها یا تاجیک هاعبارت ازهمین مردمانی هستند که درزبان “زند” آریانا که بیشترمرکز نقل آن صفحات جنوب کشوربود بنام “داکیو-Daqyou” یاشده اند، یعنی کسانیکه بیشتر به زمین کشت وزراعت علاقه داشتند. بعقیده برخی ازنگارشگران کلمه “دهقان” ازهمان کلمه “داکیو” بمیان آمده است.” کلمه “دهقان” توسط عربها پس ازگسترش دین اسلام درخراسان بکارگرفته شد، درین زمان اصطلاح “دهگان” درگویش مردم خراسان مروج بود، که به صاحبان وملوک ده وبلند ترین عنوان نجابت وفضیلت گفته میشد. ازینکه حرف “گ” درزبان عربی وجود ندارد، بجای آن حرف “ق” رابکاربرده اند.

مقایسه ساختمان ژنیتیکی اقوام پشتون و تاجک افغانستان شباهت های بسیار زیاد آنها را نشان داده و همچنان نشان میدهد که اقوام پشتون و تاجک افغانستان از لحاظ ژنیتیک با نفوسهای اقوام شمال و غرب هند بسیار نزدیکتر اند تا اقوام شمال قفقاز، اروپا وایران امروزی. (جریده پلوس وان، چاپ بیست و هشتم مارچ سال ۲۰۱۲م) این نتیجه میرساند که تیوری قبلی مهاجرت آریایها از شمال قفقاز به افغانستان امروزی و از آنجا به هندوستان نادرست میباشد. بر اساس این مطالعات ژنیتیکی، اقوام پشتون و تاجک افغانستان از لحاظ ژنیتیک با نفوسهای اقوام شمال و غرب هند بسیار نزدیکتر اند تا اقوام، شرق میانه، شمال قفقاز، اروپا وایران امروزی. این مطالعات ثابت میکند که پروسه انتقال وراثت ژنیتیکی از هندوستان به افغانستان به اقوام پشتون و تاجک جریان داشته است. نتایج فوق در حقیقت تایید نظریات میر غلام محمد غبار و احمد علی کهزاد در مورد قرابت اقوام پشتون و تاجیک مستقر در افغانستان است. بر همین منوال پروفیسور حقنظر نظروف درمورد اصطلاح دادیکهای پختون عقیده دارد که “… تاجیکها وپشتونها هردو ازیک اصل وریشه آریایی منشاء میگیرند…”. او مینویسد: “مورخان تاجیکستان تاریخ خلق تاجیک را درمحدوده ماوراالنهر وآسیای میانه محدودساخته اند…درحالیکه62% تاجیکها در افغانستان زندگی میکنند…سهم آنهادرآفرینش فرهنگ مادی ومعنوی خلق تاجیک به مراتب ازمردم تاجیک ماوراالنهر زیادترمیباشد.” (مقام تاجیکان درتاریخ افغانستان، دوشنبه، 1999).

6 thoughts on “منشأ اقوام پشتون و تاجیک، دوکتور نوراحمدخالدی”
  1. سلامونه،
    ورور دکتور نور احمد خان خالدي صاب،خدای تعالی ج. دې خیر درکړي په دې هر اړخیزه تاريخي لیکنه.
    دا خو پوهاند ساب زیار د ژبو له اړخه هم څیړلې چې پښتو او، دري (پارسي) لس زره کاله مخکې له ساکي ژبې چې د ويدي-آریايي له لومړنیو څخه وه، مینځ ته راغلي او بیا هر خواته مهاجرې شوي دي.

    درینجا یک سوال به ذهنم خطور میکند که آیا سلطان محمود غزنوي پشتون بود یا تاجک؟

    و اهمتر اینکه، در حال حاضر که بعضې عناصر فروخته شده در بین افغانها تخم نفاق و شقاق را کِشت کرده و دوام میدهند،؛ چرا از طرف بزرګان، مخورین، و علمآء به نبشته های مثل بالا متفکر نشده، و در زدودن بې اتفاقي های نژادي، زباني، سمتي، و.غ. کوښش نمیکڼند و روز به روز زیادتر آلهء دست بیګانه ګان ګردیده و سبب بدبختي های فعلي افغانستان شده و میشوند؟؟

    بخښنه غواړم که زما تبصره لږ سیاسي خوا ته تللي وي، خو زما په نظر ضرور ده چې ڼنی فیسبوکي او راتلونکی نپوهیژم روباټي!!! نسلونه باید په دې مسایلو پوه شي ، او لکه ملي مسلحو قواوو او طالبخانانو د دښمنانو په لوبو ګیر نسي. په درناوئ.

  2. سلطان محمود غزنوی نه پښتون دی او نه تاجیک . محمود غزنوی شیعه او د پښتنو سرسخت دښمن وو . د سلطان محمود پلار سبکتګین او الپتګین غزنی ونیو او هلته یی یوه قوی امپراتوری جوړه کړه دوی له منځنۍ آسیا له خوا غزنی ته راغلی ول.

  3. سلطان محمود غزنوی نه تاجک وو نه پښتون هغه ترک وو مور یی د هندوستان نه راغلی وه د شیعه خبره غلطه ده شیعه نه وو سنی وو خو د تاجک او پښتون دواړو مخالف وو او سخته دشمنی یی د هندوانو سره وه

  4. د ښاغلی جاوید د لیکنې په تایید زه خپلې تیروتنی ته متوجه شوم ځکه سلطان محمود نه حنیفی دی او نه شیعه بلکه د هغه مذهب کرّامی دی او دادی د سلطان محمود غزنوی په باره کې دا لاندی معلومات له ویکپیدیا نه تاسو سره شریکوم:
    عقاید مذهبی سلطان محمود
    سلطان محمود در مذهب حنفی تعصب داشت. محمد بن عبدالکریم شهرستانی در ملل و نحل می‌نویسد گویا کرّامی بوده‌است و یکی از مردم خراسان موسوم به عبدالله بن کرام به زهد ریائی و حیله و تزویر جمعی کثیر را تابع مذهب خود گردانید و از جملهٔ اتباع او یکی سلطان محمود بود که برای شیعیان سخت می‌گرفت. به علت تعصب شدید محمود، گروه کثیری از اسماعیلیان در فرارود (ماوراءالنهر) و خراسان و ری کشته شدند و یاران مجدالدوله به جرم معتزلی بودن از دم شمشیر گذشتند و قسمت اعظم کتابخانهٔ نفیس مجدوالدوله طعمهٔ آتش سلطان محمود شد. همچنین گفته می‌شود ابن فورک به دستور پس از اینکه مدتی در غزنه بود و می‌خواست به نیشابور بازگردد، در راه کشته یا سم‌ خورانده شد.https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86_%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF_%D8%BA%D8%B2%D9%86%D9%88%DB%8C

  5. صفاریان پشتون نبود فارس بودن و خود یعقوب لیث صفاری نسب اش را به خسرو پرویز ساسانی فارس رسانیده بود، و کسی بود که برای اولین بار بعد ازدوصد سال سلطه اعراب زبان پارسی دری را زنده کرد چون زبان اجدادی یعقوب بود زمانی که مداحان قصیده عربی برایش سرودند گفت”چیزیکه من اندر نیابم چرا باید گفت”

ځواب ورکول حسن ته ځواب لرې کړه

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *